دانشنامه علمي- ورزشی-جک
نگارش در تاريخ یک شنبه 29 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

روزى مردى به يك محلى رفت كه زبان آن ها را بلد نبود.آن محل جنگلى هم داشت.به آن جنگل رفت و حيوانى را ديد كه نامش را نمى دانست از يكى از اهالى آن محل پرسيد اسم اين حيوان چيست؟او هم به زبان محلى خود گفت كانگرو به معنى نمى دانم.از همان زمان اسم اين حيوان كانگرو نام گرفت.

نگارش در تاريخ جمعه 27 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

نگارش در تاريخ جمعه 27 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

سال 1392 پيشاپيش بر شما مبارك باد

نگارش در تاريخ جمعه 27 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

اردیبهشت

نگارش در تاريخ شنبه 26 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

آيا مى توانيد تنها يك چيز را كه فقط براي پسرها است را نام ببريد؟؟؟؟؟؟؟؟

پيدا نمى كنيد اما اگر توانستيد به ما هم يه خبري بدين.(در نظرات بنويسيد)

نگارش در تاريخ شنبه 26 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
نگارش در تاريخ شنبه 26 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

البته قبله اینکه داستانو بخونید بگم ،خب دیگه این که سوال نداره، معلومه خب

بالاخره دکتر وارد شد ، با نگاهی خسته ، ناراحت و جدی .

دکتر در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :”متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم , تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه .”

“این عمل ، کاملا در مرحله أزمایش ، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره, بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هز ینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین .”

مغز زن و مرد

اعضا خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردن , بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :” خب , قیمت یه مغز چنده؟”;

دکتر بلافاصله جواب داد :”۵۰۰۰$ برای مغز یک مرد و ۲۰۰$ برای مغز یک زن .”

موقعیت نا جوری بود , أقایون داخل اتاق سعی می کردن نخند ن و نگاهشون با خانمهای داخل اتاق تلاقی نکنه , بعضی ها هم با خودشون پوز خند می زدن !

بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که : “چرا مغز آقایون گرونتره ؟ ”

دکتر با معصومیت بچگانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد که : ” این قیمت استاندارد عمله ! باید یادآوری کنم که مغز خانمها چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر !!!!!!

نگارش در تاريخ شنبه 26 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr


حکیم عمر خیام (خیامی) در سال 439 هجری (1048 میلادی) در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقیان بر خراسان، ناحیه ای وسیع در شرق ایران، تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به آموختن علم پرداخت و نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت.

خیام در سال 461 هجری به قصد سمرقند، نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد , قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خودرادر جبر تألیف کرد. خیام سپس به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه خود، در رصد خانه ای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام تحقیقات نجومی پرداخت. حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه سلجوقی) بود. در تقویم جلالی، سال شمسی تقریباً برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار سال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده هزار سال سه روز اشتباه دارد.

بعد از کشته شدن نظام الملک و سپس ملکشاه، در میان فرزندان ملکشاه بر سر تصاحب سلطنت اختلاف افتاد. به دلیل آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر، مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار بود به فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و دانشمندان و رصدخانه، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان ترک کند. وی باقی عمر خویش را در شهرهای مهم خراسان به ویژه نیشابور و مرو که پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه) بود، گذراند. در آن زمان مرو یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن حضور داشتند. بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این شهر جامه عمل به خود گرفت.

دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است. وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد، و سپس با استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان، خیام به جوابهای منفی معادله توجه نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد. خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست دهد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای اثبات "اصل توازی" (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نااقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و معتقدند، دو جمله ای نیوتن را باید دو جمله ای خیام نامید. البته گفته می شودبیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از عددها آورده اند.

استعداد شگرف خیام سبب شد که وی در زمینه های دیگری از دانش بشری نیز دستاوردهایی داشته باشد. از وی رساله های کوتاهی در زمینه هایی چون مکانیک، هیدرواستاتیک، هواشناسی، نظریه موسیقی و غیره نیز بر جای مانده است. اخیراً نیز تحقیقاتی در مورد فعالیت خیام در زمینه هندسه تزئینی انجام شده است که ارتباط او را با ساخت گنبد شمالی مسجد جامع اصفهان تأئید می کند. تاریخنگاران و دانشمندان هم عصر خیام و کسانی که پس از او آمدند جملگی بر استادی وی در فلسفه اذعان داشته اند، تا آنجا که گاه وی را حکیم دوران و ابن سینای زمان شمرده اند. آثار فلسفی موجود خیام به چند رساله کوتاه اما عمیق و پربار محدود می شود. آخرین رساله فلسفی خیام مبین گرایش های عرفانی اوست. اما گذشته از همه اینها، بیشترین شهرت خیام در طی دو قرن اخیر در جهان به دلیل رباعیات اوست که نخستین بار توسط فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه و در دسترس جهانیان قرار گرفت و نام او را در ردیف چهار شاعر بزرگ جهان یعنی هومر، شکسپیر، دانته و گوته قرار داد. رباعیات خیام به دلیل ترجمه بسیار آزاد (و گاه اشتباه) از شعر او موجب سوء تعبیرهای بعضاً غیر قابل قبولی از شخصیت وی شده است. این رباعیات بحث و اختلاف نظر میان تحلیلگران اندیشه خیام را شدت بخشیده است. برخی برای بیان اندیشه او تنها به ظاهر رباعیات او بسنده می کنند، در حالی که برخی دیگر بر این اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام عمیق تر از آن است که صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان باشد. خیام پس از عمری پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در موطن خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد.
 

تلاشها

 

بازگشت به خراسان

 

خیام و علم ریاضیات

 

خیام و علوم دیگر

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 21 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

نگارش در تاريخ پنج شنبه 14 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

               گوشه دو تا چشماتون رو بکشید و چیزی که میبینید رو تو کامنت بنویسید ♥♥گوشه توتا چشماتونو بكشيد و هر چه مى بينيد توى نظرات بنويسيد

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

عکسهای اعجوبه های دنیا !!!

«كیم اونگ یونگ»، باهوشترین فرد دنیا
این فوق نابغه كرهای در سال 1962 به دنیا آمد و در حال حاضر باهوشترین فرد دنیا محسوب میشود. او در چهار سالگی میتوانست زبانهای ژاپنی، كرهای، آلمانی و انگلیسی را بخواند. در پنج سالگی سختترین مسئلههای دیفرانسیل و انتگرال را حل میكرد و بهره هوشی بسیار بالا یعنی بالای 210 داشت. كیم از 3 تا 6 سالگی دانشجوی افتخاری دانشگاه هانگ یانگ بود و در 7 سالگی به «ناسا» دعوت شد. او در پانزده سالگی دكترای خود را گرفت.

 

 

 

«گریگوری اسمیت»، كاندیدای صلح نوبل

گریگوری اسمیت در سال 1990 به دنیا آمد در دو سالگی میتوانست بخواند و در ده سالگی وارد دانشگاه شد. ولی نبوغ تحصیلی، تنها نیمی از داستان گریگوری اسمیت است. او عاشق صلح میباشد و از سنین كم به عنوان حامی و یكی از فعالان حقوق كودك و صلح جهانی به كشورهای مختلف دنیا سفر كرده است. او موسس سازمان بین المللی دفاع جوانان است كه اصول صلح را به كودكان و جوانان سراسر دنیا آموزش میدهد. او با بیل كلینتون و میخائیل گورباچوف مذاكره داشته و در مقابل سازمان ملل سخنرانی كرده است. گریگوری در 12 سالگی كاندیدای اخذ جایزه صلح نوبل شد.

 

 

«اكریت جاسوال»، جراح هفت ساله
 اكریت جاسوال یك نوجوان هندی است كه باهوشترین فرد هندی به شمار میرود. او در سال 2000 و در هفت سالگی اولین موفقیت پزشكی خود را به دست آورد. بیمار او دختری هشت ساله بود كه پول كافی برای رفتن به بیمارستان نداشت. دست این دختر به حدی سوخته بود كه جمع شده و به شكل مشت درآمده بود. اكریت هیچ تجربهای در جراحی نداشت، ولی این دختر را عمل كرد و او دیگر میتوانست انگشتان خود را باز و بسته كند. اكریت به مطالعات پزشكی خود ادامه داد و در دوازده سالگی دارویی برای درمان سرطان ساخت. او هماكنون كوچكترین دانشجوی دانشكده پزشكی هند است.

 

«كلئوپاترا استراتان»، خواننده سه ساله

 كلئوپاترا در اكتبر 2002 در مولداوی به دنیا آمد. پدر او نیز یك خواننده است. كلئوپاترا كوچكترین خواننده پردرآمد دنیا به حساب میآید. او در سال 2006 آلبوم «در 3 سالگی» را روانه بازار كرد و ركورد فروش آلبومهای موسیقی دنیا را شكست. او برای هر آهنگ خود هزار یورو میگیرد.

 


«آلیتا آندره» نقاش دو ساله
آلیتا دو ساله است ولی نقاشی را پیش از این آغاز نموده است. وقتی «مارك جمیسون» رئیس گالری نقاشی ملبورن استرالیا نقاشیهای این هنرمند را دید آنقدر از آن خوشش آمد كه تصمیم گرفت آنها را در یك نمایشگاه به نمایش بگذارد. این نمایشگاه با استقبال گرم تماشاچیان مواجه شد و همه میخواستند خالق آن آثار را ببینند در آن زمان بود كه جمیسون تازه متوجه شد نقاش اصلی آن تابلوها دختر 22 ماهه هنرمند یعنی «آلیتا آندره» است.

 

 


«آرون كریپكه» در دوران دبیرستان استاد هاروارد شد
سائول در سال 1940 در نیویورك به دنیا آمد. او یك نابغه به تمام معنی بود. در چهار سالگی جبر را كشف كرد و در پایان دوره ابتدایی هندسه، حساب و فلسفه را به پایان رساند. در نوجوانی یك سری مقاله نوشت كه معلوم شد همه اصول منطق كیفی هستند. در همان زمان از سوی دانشگاه هاروارد نامهای به او رسید كه از وی دعوت میكرد برای تدریس به آن دانشگاه برود. او میگوید: «مادرم گفت باید اول دبیرستان را تمام كنم و بعد به دانشگاه بروم» بعد از دبیرستان، سائول استاد هاروارد شد و اكنون بزرگترین فیلسوف زنده دنیا میباشد.

 

 

«مایكل كرنی» لیسانسیه ده ساله و میلیونر تلویزیونی
 مایكل كرنی 24 سال دارد. او در ده سالگی مدرك لیسانس خود را گرفت و در سال 2008 در مسابقه «كی میخواهد میلیونر شود» شركت كرده و برنده یك میلیون دلار جایزه شد. او ركوردهای جهانی بسیاری دارد كه یكی از آنها تدریس در دانشگاه در 17 سالگی است.

 

 

«الینا اسمیت» مشاور رادیویی 7 ساله
 ایستگاه رادیویی شهر الینا زمانی به او به عنوان مشاور یا سنگ صبور یك شغل داد كه او به رادیو زنگ زد و در پاسخ به زن شنوندهای كه از كار بیكار و افسرده شده بود، گفت: «عزیزم فقط باید با دوستانت به ورزش بولینگ بروی و روزی یك لیوان شیر بنوشی.» توصیه الینا آنقدر برای شنوندگان جالب بود كه این ایستگاه رادیویی هفتهای یك ساعت او را به عنوان سنگ صبور به استودیو دعوت میكرد. الینا مشاورههای مختلفی به شنوندگان میدهد و مشكلات بسیاری از به هم خوردن نامزدی تا از بین بردن بوی بد عرق را پاسخ میدهد. وقتی یك شنونده برای او نوشت كه چطور شوهر پیدا كند؟ الینا پاسخ داد: «به خودت برس ولی زیاد آرایش نكن.» و وقتی شنونده دیگری پرسید چه كار كند تا نامزدش به سوی او بازگردد، گفت: «این مرد ارزش دلشكسته شدن ندارد. زندگی آنقدر كوتاه است كه نباید به خاطر یك مرد آن را خراب كرد.

 

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

دانستنی

 

- آیا میدانستید که رشد کودک در بهار بیشتر است

 

- آیا میدانستید که یک چهارم خاک روسیه در سال پوشیده از برف است

 

- آیا میدانستید حس بویاییه مورچه با حس بویاییه سگ برابری میکند

 

- با ۳۰ گرم طلا نخی به طول ۸۱ k/m می توان درست کرد

 

- با یک مداد معمولی خطی به طول ۵۸k/m می توان کشید

 

- آیا میدانستید که هر سال از ۶۰۰/۵۵۷/۳۱ثانیه تشکیل شده است

 

- آیا میدانستید که بیشترین ضربان قلب راقناریها با۱۰۰۰بار در دقیقه وکمترین را فیل با۲۷ بار در دقیقه دارد

 

- آیا میدانستید که سرعت صوت در فولاد ۱۴ بار سریعتر از سرعت ان در هواست

 

- انسان سالانه بیش از ۱۰ میلیون مرتبه پلک می زند!

- خورشید ۳۳۰۳۳۰ مرتبه بزرگتر از زمینه!

 

- یک گالن روغن سوخته، می‌تواند تقریبا یک میلیون گالن آب تمیز را آلوده کند!

 

- ناخن‌های انگشتان دست، تقریبا چهار برابر ناخن‌های پا رشد می‌کنند!

 

- حرف E بیشتر از تمام حروف انگلیسی، در کلمات بکار می‌رود در حالیکه حرف Q کمترین کاربرد را دارد!

 

- خوردن یک عدد سیب اول صبح، بیشتر از یک فنجان قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی می‌شود!

 

- دلفین‌ها هم مانند گرگ‌ها هنگام خواب یک چشمشان را باز می‌گذارند!

 

- قدیمی‌ترین آدامسی که جویده شده، متعلق به ۹۰۰۰ سال پیش بوده است!

 

- اسکیمو‌ها هم از یخچال استفاده می‌کنند، منتها برای محافظت غذا در مقابل یخ زدن!

 

- سرعت آب دهانی که هنگام عطسه از دهان شما خارج میشود، حدود ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت است!

-۸ دقیقه و ۱۷ ثانیه طول می‌کشد تا نور خورشید به زمین برسد!

- جویدن آدامس هنگام خوردن پیاز، مانع از اشک‌ریزی شما می‌شود!

- ۰در تایوان بشقاب‌های گندمی درست می‌شود و افراد بعد از خوردن غذا، بشقابشان را هم می‌خورند!

- یک‌چهارم استخوان‌های بدن، در پای او قرار دارد!

 

- ۰۰اثر لب و زبان هر کس، مانند اثر انگشت او منحصربه‌فرد است!

 

- آیا میدانستید که وقتی مگس بر روی یک میله فولادی مینشیند میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم میشود

 

- آیا میدانستید که عدد ۲۵۲۰ را میتوان بر اعداد ۱ تا۱۰ تقسیم نود بدون انکه خارج قسمت کسری داشته باشد

 

- آیا میدانستید که شیشه در ظاهر جامد به نظر میرسدولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت میکند

 

- آیا میدانستید یک لیتر سرکه درزمستان سنگینتراز تابستان است

 

- آیا میدانستید ۳۰ برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی میکنند در زیر خاک مدفون شده اند

 

- ایا می دانید که در حال حاضر بیش از ۶ میلیون اختراعات وجود دارد که توماس ادیسون با ۱۰۹۳ اختراع رکورد را در دست دارد.

 

- ایا میدانیدنور میتواند دور کره ی زمین (خط استوا) را ۷٫۵ بار در ۱ ثانیه طی کند.

 

- اولین شبکه ی تلویزیونی جهان (شبکه انگلستان bbc )در سال ۱۹۲۹ پخش برنامه های ازمایشی را اغاز کرد و در سال ۱۹۳۹ برای اولین بار در جهان این برنامه ها منظم و دایمی شد

 

- آیا میدانستی گزنه برای درمان رماتیسم، درد کمر در ناحیة دمبالچه، درد لگن خاصره ( درد اعصاب کمر ) و نیز درمان بیماریهای مثانه، مجاری ادراری و کلیه بسیار مفید است

 

- ایا می دانستید ایا میدانستید درجه حرارت بالاترین قسمت یک شعله به ۱۵۴۰ درجه میرسد در حالی که پایین ترین قسمت ان فقط ۳۰۰درجه حرارت دارد

 

- ایا میدانید ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیر نظامی است

 

- آیا می دانید که طولانی ترین دوران پادشاهی بر اساس مدارک تاریخی متعلق به پادشاه مصر میباشد که تقریبا” دو هزار و سیصد سال پیش از میلاد در زمانی که نوزادی بیش نبود تاج گذاری کرد و سلطنت او نود و چهار سال بطول انجامید.

 

- در هرم خئوپوس در مصرکه ۲۶۰۰ سال قبل از میلاد ساخته شده است به اندازه ای سنگ بکار رفته که میتوان با ان دیواری اجری به ارتفاع ۵۰ cmدر دور دنیا ساخت

 

- آیا میدانستید در هر ثانیه بیش از ۵۰۰۰ بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون بر خورد میکند و تصویری را که شما تماشا میکنید بوجود می اورد

 

- آیا می دانستید آمونیاک می تواند جذبیت نیکوتین که یک آلکالوئید مخدرموجود در سیگار است را توسط سلولهای مغز تا ۱۰۰برابر افزایش دهد.

- آیا میدانستی که در یک سانتی متر پوست شما دوازده متر عصب و چهار متر رگ و مویرگ وجود دارد

- آیا میدانستی که در تمام وجود شما بیش از یک مشت گچ «کلسیم» وجود دارد

 

- ایا می دانستید که هورمون PYY مسئول چاقی است . در تحقیقات مشخص شده است

که میزان این هورمون در افراد چاق یک سوم افراد معمولی است و چنانچه این هورمون به افراد چاق تزریق شود اشتهای انان کاهش می یابد .

 

- موش دو پای افریقائی ، بی آنکه سرش را برگرداند ، می تواند پشت سرخود را ببیند این جانور ، از میدان دیدی برابر سیصد و شصت درجه برخوردار است

 

- آیا میدانستید که زمان بارداری فیل به ۲ سال می رسد.

- آیا میدانستید که جنگ جهانی دوم خونین ترین جنگ بوده که در آن حدودا” پنجاه و شش میلیون نفر جان باختند.

 

- ایا میدانستید که مساحت سطح کره زمین ۵۱۵ میلیون کیلومتر مربع است .با مقایسه با مساحت وسعت ایران میتوان نتیجه گرفت که ایران ۳۲/۰ ٪ از سطح زمین را تشکیل میدهد.

- عجایب هفتگانه تاریخی: اهرام مصر , باغهای معلق بابل , مجسمه زئوس , معبد دیانا , مجسمه آپولو , آرامگاه ماسولوس , فانوس دریای اسکندریه

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنرهاي‌ ظريفه‌ عهد ساسانيان‌

يكي‌ از شاخه‌هاي‌ هنرهاي‌ ظريفه‌ عهد ساسانيان‌ صنعت‌ فرش‌بافي‌ و گليم‌دوزي‌ بود. اين‌ هنر كه‌ ميراثي‌ از دوران‌ كهن‌ ايران‌ به‌ شمار مي‌رود در زمان‌ ساسانيان‌ به‌ اوج‌ خود رسيد و هنرمندان‌ وقالي‌بافان‌ اين‌ سلسله‌ يادگارهايي‌ از خود بر جا گذاشتند كه‌ از شاهكارهاي‌ بزرگ‌ آن‌ دوره‌ و از عجايب‌ عصر خود محسوب‌ مي‌شدند و قدرت‌ خلاقيت‌ هنرمندان‌ ايراني‌ را به‌ رخ‌ بيگانگان‌ مي‌كشيده‌اند.

قالي‌ بهارستان‌ يكي‌ از شگفتيهاي‌ دربار خسرو پرويز بود كه‌ در بافت‌ آن‌ بنحو اعجاب‌انگيزي‌ هنرقالي‌بافي‌ ايراني‌ بكار رفته‌ بود. اين‌ فرش‌ بزرگ‌ در تالار پذيرايي‌ شاه‌ گسترده‌ شده‌ بود و طول‌ و عرض‌ آن‌ شصت‌ ارش‌ درازا در شصت‌ ارش‌ پهنا (30 متر در 30 متر) بوده‌ است‌. قالي‌ بهارستان‌ در فصل‌ زمستان‌ منظره‌ بهاري‌ را در برابر پادشاه‌ به‌ نمايش‌ مي‌گذاشت‌ كه‌ در متن‌ آن‌ خيابانها و جدولهاي‌ آبي‌نقش‌ شده‌ بود و نهرهاي‌ آب‌ از ميان‌ باغي‌ خرم‌ و بسيار سرسبز مي‌گذشت‌.

اين‌ باغ‌ را كشتزارها و باغچه‌هاي‌ پرميوه‌ و سبزي‌ در برگرفته‌ بود و شاخ‌ و برگ‌ درختان‌ باغ‌ از زر وسيم‌ و گوهرهاي‌ رنگارنگ‌ بود.

مورخين‌ اسلامي‌ از اين‌ قالي‌ بعنوان‌ يكي‌ از زيباترين‌ هنرهاي‌ زمان‌ ساسانيان‌ ياد كرده‌اند كه‌ ديدن‌ آن‌ سختي‌ زمستان‌ را از ياد بيننده‌ مي‌برد و زيباييهاي‌ موسم‌ رونق‌ و شكفتگي‌ طبيعت‌ را بخاطرمي‌آورد. به‌ گونه‌اي‌ كه‌ بسياري‌ از سفراي‌ كشورهاي‌ خارجي‌ كه‌ به‌ كاخ‌ تيسفون‌ دعوت‌ مي‌شدند مات‌ ومبهوت‌ اين‌ فرش‌ گشته‌ و آن‌ را يك‌ شاهكار بي‌بديل‌ مي‌دانستند. قالي‌ بهارستان‌ (بهار كسري‌) درجنگ‌ قادسيه‌ بدست‌ مسلمانان‌ افتاد و سعدبن‌ وقاص‌ اين‌ فرش‌ را به‌ همراه‌ ساير غنائم‌ متصرفه‌ بنزد عمر فرستاد. خليفه‌ دوم‌ نيز دستور داد آنرا قطعه‌ قطعه‌ كرده‌ بين‌ اصحاب‌ رسول‌ خدا(ص‌) تقسيم‌ كنند. گويند حضرت‌ علي‌(ع‌) سهم‌ خود از اين‌ قالي‌ نفيس‌ را به‌ بيست‌ هزار درهم‌ بفروش‌ رساند.

هنر فرش‌بافي‌ دوره‌ ساساني‌ كه‌ قالي‌ بهارستان‌ يكي‌ از نمونه‌هاي‌ بي‌نظير آن‌ بود پس‌ از اسلام‌ ادامه‌ يافت‌ و هنرمندان‌ ايراني‌ شاهكارهاي‌ ديگري‌ را خلق‌ كردند كه‌ در دوره‌ صفويه‌ به‌ اوج‌ خود رسيد.

 

 

منابع‌:

1 ـ پيگولو سكايا و ديگران‌: تاريخ‌ ايران‌ از دوران‌ باستان‌ تاپايان‌ سده‌ هجدهم‌ ميلادي‌، تهران‌،انتشارات‌ پيام‌ 1354.

2 ـ نير نوري‌، عبدالحميد: سهم‌ ارزشمند ايران‌ در فرهنگ‌ جهان‌ (جلد دوم‌) تهران‌، انجمن‌ آثار ومفاخر فرهنگي‌، 1377.

3 ـ كريستين‌ سن‌، آرتور: ايران‌ در زمان‌ ساسانيان‌، ترجمه‌: رشيد ياسمي‌، تهران‌، انتشارات‌ اميركبير،1367.

 

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر عباسی

هنر ايراني‌ در دو قرن‌ اول‌ هجري‌ تأثيراتي‌ از اعراب‌ مسلمان‌ پذيرفت‌ و به‌ نوبه‌ خود بر هنر ‌خلافت‌ اموي‌ و عباسي نيز تأثير گذاشت‌. در اين‌ دوره‌ هنرهايي‌ نظير تزئينات‌ ساختماني‌، چوب‌كاري‌،سفالگري‌ و نقاشي‌ ديواري‌ در ايران‌ و ساير بخش‌هاي‌ امپراطوري‌ بزرگ‌ اسلامي‌ رواج‌ يافت‌ كه‌ اگرچه‌ معجوني‌ از هنرهاي‌ يونان‌ شرقي‌، روم‌ و قبطي‌ بود ولي‌ از هنر دوره‌ ساساني‌ عميقا تأثير پذيرفته‌ بود.تزئين‌ ساختمان‌ از شاخه‌هاي‌ مهم‌ هنر ايران‌ در اين‌ دوره‌ است‌ كه‌ به‌ دليل‌ وفور تزئينات‌ و تنوع‌ تكنيك‌هاي‌ تزئيني‌ از شهرت‌ زيادي‌ برخوردار بوده‌ است‌. استفاده‌ از موزائيك‌ (كه‌ ميراثي‌ ازامپراطوري‌ روم‌ شرقي‌ بيزانس‌ بود) و خاتم‌ كاري‌ مرمر و مينا كاري‌ سفال‌ نيز در آرايه‌هاي‌ اسلامي‌ اين‌ دوره‌ رواج‌ داشت‌ و آرايه‌ برجسته‌ كاري‌ و گچ‌ كاري‌ و نقاشي‌ روي‌ گچ‌ از هنرهاي‌ مهم‌ اين‌ عهد به‌ شمار مي‌رفتند. در طول‌ دوره‌ چيرگي‌ اعراب‌ مسلمان‌ بر ايرانيان‌ برجسته‌كاري‌ گچي‌ براي‌ تزئين‌ ازاره‌،ديوارهاي‌ خشتي‌ و قسمت‌هاي‌ بالايي‌ ديوارها در بخش‌هاي‌ مختلف‌ ايران‌ رايج‌ گشت‌.

معماري‌ اين‌ عصر نيز از قوس‌هاي‌ گوناگون‌ در ديوارها و سقف‌هاي‌ گنبدي‌ بهره‌ گرفت‌ كه‌ از اقسام‌ اين‌ سبك‌ها، قوس‌هاي‌ مدور و نوك‌ تيز متقاطع‌ كاربرد زيادي‌ داشته‌اند.

سفالگري‌ از نخستين‌ هنرهاي‌ اسلامي‌ بود كه‌ در بين‌ هنرهاي‌ تزئيني‌ عباسيان‌ از پيشرفت‌ چشمگيري‌ برخوردار گشت‌ و سفال‌هاي‌ ظريفي‌ با نقوش‌ جانوران‌ و تصاوير طبيعت‌ و آدميان‌ ساخته‌ شد. بقاياي‌ اين‌ سفالها كه‌ از نقاط مختلف‌ ايران‌ يافت‌ شده‌ است‌ اوج‌ اين‌ هنر را به‌ نمايش‌ مي‌گذارد.چوب‌ كاري‌ ساختمان‌ها از ديگر جلوه‌هاي‌ هنري‌ ايران‌ در دو قرن‌ اول‌ هجري‌ است‌. برخي‌ از حكاكي‌هاي‌ موجود كه‌ از دوره‌ عباسيان‌ باقي‌ مانده‌ است‌ طرح‌هاي‌ فشرده‌اي‌ از برگ‌ تاك‌ و انگور را با نقوش‌ برجسته‌ زيبايي‌ به‌ نمايش‌ مي‌گذارد. يكي‌ از زيباترين‌ آثار برجاي‌ مانده‌ از اين‌ عهد منبري‌ است‌ كه‌ متعلق‌ به‌ مسجد جامع‌ قيروان‌ بوده‌ است‌. حكاكي‌ روي‌ چوب‌ اين‌ منبر طرح‌هاي‌ متفاوتي‌ را در بر مي‌گيرد و نمايانگر زيباترين‌ جلوه‌هاي‌ گره‌سازي‌ و آرايش‌ گياهي‌ است‌. در اين‌ دوره‌ نساجي‌ نيز به‌ پيشرفت‌ قابل‌ توجهي‌ نايل‌ آمد. جامه‌هاي‌ زيبايي‌ كه‌ با جملاتي‌ به‌ خط زيباي‌ كوفي‌ تزئين‌ مي‌يافت‌ و پرده‌هاي‌ پنبه‌اي‌ و پشمي‌ اين‌ دوره‌ تأثير شديد هنر  پارچه‌بافي‌ ساسانيان‌ را در اين‌ روزگار به‌ خوبي‌ نشان‌ مي‌دهد. هنر نقاشي‌ و تذهيب‌ نيز در اين‌ دوره‌ رايج‌ بود و آثاري‌ از نقاشي‌هاي‌ ديواري‌ بر اتاق‌هاي‌ پذيرايي‌ خانه‌هاي‌ مجلل‌ اشراف‌ و سقف‌ گنبدي‌ تالارهاي‌ مربع‌ شكل‌ برجاي‌ مانده‌ است‌.اين‌ نقاشي‌ها كه‌ تصاوير رقاصگان‌، خنياگران‌، شكارچيان‌، جانوران‌، گلها و زيورآلات‌ گوناگون‌ را در بر مي‌گرفته‌ است‌ نيز به‌ خوبي‌ تأثير هنر نقاشي‌ ساساني‌ را بر حكومت‌ اسلامي‌ دو قرن‌ اول‌ هجري‌ نمايان‌ مي‌سازد. تصاوير اسطوره‌ گونه‌اي‌ همچون‌ زنان‌ سوار بر شيرها، حيوانات‌ تخيلي‌، ضيافت‌ خلفا،صحنه‌هاي‌ ميگساري‌ و... نيز موجود است‌ كه‌ باستان‌شناسان‌ آنها را متعلق‌ به‌ دوره‌ خلافت‌ عباسيان‌ دانسته‌اند.

در مجموع‌ مي‌توان‌ گفت‌ هنر ايراني‌ در دو قرن‌ حاكميت‌ اعراب‌ مسلمان‌ بر ايران‌ تأثيرات‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ بر شاخه‌هاي‌ هنر اسلامي‌ بر جاي‌ نهاد و حتي‌ مي‌توان‌ گفت‌ هنر ايران‌ عهد باستان‌ كه‌ خود وارث‌ ملل‌ و تمدن‌هاي‌ كهن‌ مشرق‌ زمين‌ بود به‌ طور كامل‌ وارد هنر خلافت‌ اموي‌ و عباسي‌ شد. از اين‌ رو اگرچه‌ بررسي‌ نقش‌ هنر ايراني‌ در اين‌ دو قرن‌ تا حدي‌ مشكل‌ است‌ ولي‌ مي‌توان‌ گفت‌ اين‌ هنر ايراني‌ بود كه‌ در قرون‌ بعدي‌ سر منشأ خلق‌ آثار مهمي‌ در كشورهاي‌ اسلامي‌ شد.

 

منابع‌:

1- الگ‌ گرابر، اتينگ‌هاوزن‌: تاريخ‌ هنر ايران‌ (جلد 6 هنر اموي‌ و عباسي‌)، ترجمه‌ يعقوب‌ آژند، تهران‌،مولي‌، 1370.

2-  گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ و جهان‌، تهران‌، عفاف‌، 1378.

3-  پوپ‌، آرتور: شاهكارهاي‌ هنر ايران‌، پرويز ناتل‌ خانلري‌، تهران‌، 1338.

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر افشاری

دوره‌ حكومت‌ پر تلاطم‌ نادرشاه‌ افشار را عصر افول‌ نسبي‌ هنر ايران‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ خوانده‌اند. نادرشاه‌ پس‌ از تأسيس‌ سلسله‌ افشاريه‌ (1148 ه.ق‌) تا پايان‌ زندگي‌ خويش‌ (1160 ه.ق‌) كمتر مجال‌ توجه‌ به‌ هنر و هنرمندان‌ را يافت‌. حكومت‌ دوازده‌ ساله‌ نادر توأم‌ با جنگ‌ و لشكركشي‌ وفتوحات‌ و مبارزات‌ بود و شاه‌ افشار بخش‌ اعظم‌ اوقات‌ خود را در اغتشاشات‌ سياسي‌ و نظامي‌ سپري‌ كرد و فرصت‌ و مجالي‌ براي‌ ترويج‌ هنر و آباداني‌ پادشاهي‌ وسيع‌ خود نيافت‌. در اين‌ دوره‌ به‌ دليل‌ عدم‌ آرامش‌ و امنيت‌ اجتماعي‌ هنرمندان‌ كمتر توانستند نبوغ‌ و استعدادهاي‌ خود را تجلي‌ بخشند واين‌ محيط پرتنش‌ و پرآشوب‌ موجب‌ ايجاد نوعي‌ ركود تدريجي‌ در اكثر بخش‌هاي‌ هنري‌ اعم‌ از نقاشي‌، خطاطي‌، فلزكاري‌، سفالگري‌، پارچه‌ بافي‌ و فرش‌ بافي‌ گرديد. در واقع‌ مي‌توان‌ گفت‌ شوك‌ ناگهاني‌ كه‌ در نتيجه‌ حمله‌ افغانها بر محيط هنري‌ ايران‌ پديد آمد اندك‌ اندك‌ در اين‌ دوره‌ خود رانشان‌داد لذا هنرمندان‌ و صنعت‌گران‌ دوره‌ كوتاه‌ افشاريه‌ با استفاده‌ از روش‌هاي‌ قبلي‌ و تداوم‌ بخشيدن‌ به‌ سبك‌هاي‌ دوره‌ صفويه‌ به‌ فعاليت‌هاي‌ هنري‌ خود ادامه‌ دادند ولي‌ هيچ‌ گونه‌ ابداع‌ و نوآوري‌ در هنر اين‌ عصر بوجود نيامد. تنها ويژگي‌ اين‌ دوره‌ اختلاط سبك‌هاي‌ هنري‌ ايران‌ با هند بود كه‌ به‌ اوج‌ خود رسيد.

نقاشي‌ ايران‌ در عهد افشاريه‌ بيشتر منحصر به‌ نادر و تمايلات‌ قدرت‌ طلبانه‌ وي‌ بود و تصاويري‌ كه‌ از وي‌ باقي‌ مانده‌اند نفوذ نقاشي‌ اروپايي‌ و انحطاط هنر نقاشي‌ ايراني‌ را به‌ وضوح‌ نشان‌ مي‌دهند.ظاهرا در دربار نادر علاوه‌ بر نقاشان‌ ايراني‌، چهره‌نگاران‌ هندي‌ و حتي‌ نقاشي‌ آلماني‌ به‌ نام‌ كاسل‌ نيز حضور داشته‌اند. چند تابلوي‌ نقاشي‌ از نادر در موزه‌هاي‌ انگلستان‌ وجود دارد كه‌ توسط نقاشان‌ هندي‌ ترسيم‌ شده‌ است‌ و نقاشي‌ آلماني‌ نيز دستور داشته‌ تا صحنه‌هاي‌ نبردهاي‌ وي‌ را نقاشي‌ كند. در اين‌ دوره‌ از مينياتورهاي‌ سحرانگيز و افسونگر صفويه‌ خبري‌ نيست‌ و به‌ خوبي‌ ورود هنر نقاشي‌ ايران‌ به‌ سراشيبي‌ سقوط را نمايان‌ مي‌سازد.

جواهرسازي‌ و طلاكاري‌ نيز در اين‌ دوره‌ كماكان‌ شيوه‌ پيشين‌ خود را ادامه‌ داد ولي‌ كمتر از رشته‌هاي‌ هنري‌ ديگر دستخوش‌ افول‌ گرديد. وجود جواهرات‌ بسيار و گوهرهاي‌ اصيل‌ آبدار كه‌ نادر از هندوستان‌ به‌ غنيمت‌ آورده‌ بود تا حدودي‌ موجب‌ رونق‌ هنر ظريف‌ جواهرسازي‌ شد و هنرمندان‌ اين‌ دوره‌ اوج‌ استعداد خود را در ساختن‌ شاهكارهايي‌ همچون‌ تخت‌ تمام‌ طلا و جواهر موسوم‌ به‌ تخت‌ نادري‌ جلوه‌گر ساختند. نادر خود نيز مشوق‌ اين‌ هنر بود و پس‌ از بازگشت‌ از هندوستان‌ دستور داد خيمه‌ و خرگاه‌ باشكوهي‌ از جواهر و الماس‌ و مرواريد و ياقوت‌ سازند: (مي‌بايد كه‌ يراق‌ وزين‌ اسبان‌ خاصه‌ و بندهاي‌ شمشيرها و تركش‌ و سپر و نقادان‌ و گرز و صندليها و... و يك‌ منزل‌ خيمه‌ طولاني‌ به‌ انواع‌ جواهر آبدار مرصع‌ ويتار نمايند... و اندرون‌ آنرا از اطلس‌ بنفش‌ و بيرون‌ ماهوت‌ سرخ‌ كه‌ نبات‌ سلطاني‌ باشد بسازند... از مرواريد و ياقوت‌ زرد و ياقوت‌ سرخ‌ و لعل‌ و زمرد و فيلم‌ و الماس‌ و عين‌الهر و فيروزه‌ و زبرجد و... و ستونهاي‌ خيمه‌ نيز مرصع‌ باشد و ميخ‌ها از طلاي‌ خالص‌ ريخته‌، بسوهان‌ مصفا نمايند...).

نادر ظاهرا به‌ هنر خطاطي‌ و خوشنويسي‌ و تذهيب‌ كتاب‌ نيز علاقه‌ داشته‌ است‌ و نمونه‌ خطي‌ كه‌ به‌ او منسوب‌ است‌ اسلوب‌ پخته‌اي‌ دارد. با اين‌ حال‌ اشتغال‌ دائم‌ او به‌ جنگ‌هاي‌ داخلي‌ و خارجي‌ مانع‌ از حمايت‌ اين‌ شاه‌ قوي‌ پنجه‌ از خطاطان‌ و صحافان‌ اين‌ دوره‌ شد.

هنر سفالگري‌ و فلزكاري‌ اين‌ دوره‌ نيز كاملا تقليدي‌ از دوره‌ صفويه‌ است‌ ولي‌ نقش‌هاي‌ نسبتا زمخت‌ بر روي‌ ظروف‌ سفالي‌ و چيني‌ و حكاكي‌هاي‌ نامناسب‌ بر روي‌ ظروف‌ فلزي‌ نمايانگر انحطاط تدريجي‌ اين‌ هنرها در عهد افشاريه‌ است‌. شايد بتوان‌ گفت‌ تنها واقعه‌ مهم‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ ساخت‌ مجموعه‌اي‌ به‌ شكل‌ موزه‌ كنوني‌ بود كه‌ انواع‌ غنايم‌ و ثروتهاي‌ جنگي‌ نادر بصورت‌ جداگانه‌ و محفوظ نگهداري‌ مي‌شد.

به‌ طور كلي‌ مي‌توان‌ گفت‌ از اين‌ دوره‌ به‌ بعد كليه‌ رشته‌هاي‌ هنري‌ ايران‌ دچار افول‌ و انحطاط نسبي‌ شدند و هنرمندان‌ و صنعتگران‌ به‌ جاي‌ ايجاد ابتكار و نوآوري‌ در رشته‌هاي‌ خود به‌ تقليد ناقص‌ و نيمه‌ كاره‌ از سبك‌هاي‌ هنري‌ اروپايي‌ و تا حدودي‌ هندي‌ پرداختند.

 

منابع‌:

1-شعباني‌، رضا: تاريخ‌ اجتماعي‌ ايران‌ در عصر افشاريه‌ (2 جلد)، تهران‌، نوين‌، 1369.

2 - اسكارچيا، جيان‌ روبرتو: تاريخ‌ هنر ايران‌(جلد دهم‌)، ترجمه‌ يعقوب‌ آژند، تهران‌، مولي‌، 1376.

3- گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ و جهان‌ (بخش‌ وقايع‌ نگاري‌ تاريخ‌ ايران‌)، تهران‌، عفاف‌،1378.

4- دبليو، ر، فوريه‌: هنرهاي‌ ايران‌، تهران‌، فروزان‌، 1374.

 

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر اشکانی

از هنر اين‌ دوره‌ اطلاعات‌ زيادي‌ در دست‌ نيست‌ و آثار مكشوفه‌ به‌ دليل‌ در دسترس‌ نبودن‌ معيارهاي‌ معتبر تاريخ‌ گذاري‌ كمتر راهگشا هستند با اين‌ حال‌ اندك‌ آثار موجود حاكي‌ از رهايي‌ تدريجي‌ هنر اين‌ دوره‌ از تأثير هنرهاي‌ يوناني‌ و رومي‌ است‌. در دوره‌ ‌اشكانيان هنر ايران‌ تا حدودي‌ ملهم‌ و متأثر از سنت‌هاي‌ پيشين‌ خود بود. با اين‌ حال‌ اين‌ هنر كاملا ايراني‌ به‌ شمار مي‌رفت‌ و اگرچه‌ از نظر تكنيك‌ و موضوع‌ تا حدي‌ دچار انحطاط شده‌ بود ولي‌ صبغه‌ ملي‌ خود را حفظ كرده‌ بود.هنرمندان‌ اين‌ عهد به‌ اقتضاي‌ زمان‌ كم‌ كم‌ آثار هنر يوناني‌ را كه‌ محصول‌ حكومت‌ اسكندر و جانشينان‌ او بود از خاطره‌ها زدودند و هنري‌ نو و ايراني‌ بوجود آورند. از جلوه‌هاي‌ مهم‌ هنري‌ اين‌ عهد هنر گچبري‌ بود كه‌ رواج‌ بسياري‌ داشت‌ و نقوش‌ آن‌ تلفيقي‌ از سبك‌ يونان‌ و هخامنشي‌ است‌. بهترين‌ آثار هنري‌ گچبري‌ اين‌ عهد بر روي‌ ديوارهاي‌ مكشوف‌ در آشور، اوروك‌ (در عراق‌) و كوچه‌ خواجه‌ (در سيستان‌) يافت‌ شده‌ است‌. رونق‌ هنر گچبري‌ بيشتر به‌ سبب‌ وفور گچ‌ معدني‌ و سهولت‌ كار با آن‌ بوده‌ كه‌ رغبت‌ بيشتري‌ در استفاده‌ از اين‌ روش‌ تزئيني‌ را سبب‌ مي‌گشته‌ است‌. در آن‌ روزگار ملاط گچ‌ به‌ سهولت‌ بر ديوار كشيده‌ مي‌شد و به‌ سرعت‌ خود را مي‌گرفت‌ و سفت‌ مي‌شد لذا هنرمندان‌ اشكاني‌ بسرعت‌ و سهولت‌ مي‌توانستند سطح‌ وسيعي‌ را با نقش‌ و نگاره‌هاي‌ زنجيره‌اي‌ بپوشانند. رواج‌ اين‌ نوع‌ نقوش‌ تكرار شونده‌ را برخي‌ مرتبط با نقوش‌ مشابهي‌ مي‌دانند كه‌ در بافته‌هاي‌ ايلياتي‌ پارتيان‌ چادرنشين‌ مشاهده‌ مي‌شود.

در دوره‌ اشكاني‌ صنايع‌ دستي‌ نيز ترقي‌ كرد و اين‌ خود عامل‌ مهمي‌ در تجارت‌ و بازرگاني‌ با بنادر سوريه‌ و فينقيه‌ بود. يكي‌ از عمده‌ترين‌ كالاهاي‌ صادراتي‌ زمان‌ اشكانيان‌ بافته‌هاي‌ پارچه‌اي‌ بود كه‌ به‌ نقش‌ها و تصاويري‌ اقتباس‌ شده‌ از اساطير ايراني‌ و يوناني‌ مزين‌ بود. برخي‌ از اين‌ پارچه‌ها نيز با پولك‌هاي‌ نقره‌ و نخهاي‌ زري‌ و نقوش‌ زرين‌ تزئين‌ مي‌شد.

حجاري‌ها و مجسمه‌هاي‌ كوچكي‌ كه‌ از گل‌ پخته‌ شكل‌ گرفته‌اند و مجسمه‌هاي‌ مفرغي‌ كه‌ ازجنس‌ عاج‌ و به‌ نحو ناشيانه‌ و زمخت‌ ساخته‌ شده‌اند نمونه‌هايي‌ از آثار اين‌ دوره‌ محسوب‌ مي‌گردند. كوزه‌هاي‌ سفالين‌ عهد اشكاني‌ عمدتا داراي‌ نقش‌هايي‌ بوده‌اند و انواع‌ ساده‌ و رنگي‌ آنها داراي‌ اهميت‌ هنري‌ چنداني‌ نمي‌باشند.

هنر چهره‌ پردازي‌ اشكانيان‌ نيز نوعي‌ شيوه‌ واقع‌ نمايي‌ را اختيار كرده‌ و تضاد با شيوه‌ آرماني‌ يونانيان‌ بويژه‌ در مسكوكات‌ اين‌ دوره‌ مشهود است‌ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ در نقش‌ روي‌ سكه‌هاي‌ اين‌ دوره‌ حتي‌ به‌ جزئيات‌ ناچيز هم‌ توجه‌ شده‌ است‌.

هنر اشكاني‌ پرتو افكن‌ تمدن‌هاي‌ همجوار خود نيز گشت‌ و بر اقوام‌ بدوي‌ خود تا دشت‌هاي‌ روسيه‌ جنوبي‌ و حتي‌ چين‌ تأثير گذاشت‌. اشكانيان‌ به‌ نوبه‌ خود از هنر اين‌ اقوام‌ الهام‌ گرفتند و شيوه‌ جواهرسازي‌ رنگارنگ‌ و پر زرق‌ و برق‌ از آن‌ زمان‌ در ايران‌ رايج‌ گشت‌. در مجموع‌ بايد گفت‌ با وجود شاخصه‌هاي‌ هنري‌ مزبور بدليل‌ آنكه‌ سلاطين‌ اشكاني‌ و اطرافيان‌ آنها توجه‌ زيادي‌ به‌ امور هنري‌ نداشتند در مدت‌ طولاني‌ حكومت‌ آنان‌ هنر ايران‌ به‌ پيشرفت‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ دست‌ نيافت‌. آثار برجاي‌ مانده‌ نيز نشان‌ مي‌دهد كه‌ هنرمندان‌ پارتي‌ چندان‌ در فكر ابداع‌ و نوآوري‌ نبودند و بيشتر به‌ ظواهر امور علاقه‌ نشان‌ مي‌دادند. با اين‌ حال‌ هنر پارتي‌ راه‌ خود را به‌ سوي‌ آينده‌ گشود و موفق‌ شد آنچه‌ را كه‌ ميراث‌ اجدادي‌ و ملي‌ خود محسوب‌ مي‌شد احياء و به‌ قرون‌ بعد رهسپار سازد.

 

 

منابع‌:

1 ـ هوار، كلمان‌: ايران‌ و تمدن‌ ايراني‌، ترجمه‌ حسن‌ انوشه‌، تهران‌، اميركبير، 1368.

2 ـ گيرشمن‌، رمان‌: ايران‌ از آغاز  تا اسلام‌، ترجمه‌ محمد معين‌، تهران‌، علمي‌ و فرهنگي‌، 1363.

3 ـ راوندي‌، مرتضي‌: تاريخ‌ اجتماعي‌ ايران‌ (جلد اول‌)، تهران‌، اميركبير، 1357.

 

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر ایلخانی

حمله‌ شديد و افسار گسيخته‌ مغولان‌ به‌ ايران‌ موجي‌ از انهدام‌ و ويراني‌ را در بخش‌هاي‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ ايران‌ پديد آورد با اين‌ حال‌ پس‌ از حكمفرما شدن‌ مغولان‌ بر سرزمين‌ پهناور ايران‌ وتشكيل‌ دولت‌ ايلخانان‌ مغول‌ شاخه‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ مورد توجه‌ اين‌ بيگانگان‌ زرد پوست‌ قرار گرفت‌. در اين‌ دوره‌ جلوه‌هاي‌ گوناگون‌ هنري‌ ايران‌ به‌ پيشرفت‌ چشمگيري‌ نايل‌ آمد و در نتيجه‌ ايجاد ارتباط بين‌ هنرمندان‌ چين‌ و مناطق‌ آسياي‌ مركزي‌ با هنرمندان‌ ايراني‌ رشته‌هايي‌ همچون‌ نقاشي‌ به‌ دستاوردهاي‌ شگرفي‌ نايل‌ آمد.

نقاشي‌ از مهم‌ترين‌ هنرهاي‌ اين‌ روزگار به‌ شمار مي‌رود كه‌ در دوره‌ ايلخانان‌ به‌ ويژه‌ در دو پايتخت‌ مهم‌ آن‌ عهد تبريز و مراغه‌ به‌ اوج‌ شكوفايي‌ رسيد و آثار هنري‌ متعددي‌ را پديد آورد. در اين‌ دوره‌ عناصر هنري‌ ايران‌ و بين‌النهرين‌ در نقاشي‌ مخلوط گشت‌ و مهم‌تر از همه‌ مبادله‌ و تردد بين‌ هنرمندان‌ ايراني‌ و چيني‌ موجب‌ تأثيرات‌ متقابلي‌ بين‌ هنر ايراني‌ و چيني‌ شد. در نتيجه‌ اين‌ ارتباطات‌ بتدريج‌ نقاشي‌ سبك‌ چيني‌ در ايران‌ رواج‌ يافت‌ و بر اثر نفوذ نقاشان‌ قلم‌ و مركب‌ چيني‌ و شكل‌رنگ‌آميزي‌ و تركيب‌ خطوط اجزاء و عناصر جديدي‌ در نقاشي‌ ايراني‌ راه‌ يافت‌. تابلوهاي‌ نقاشي‌ اين‌ عهد در برگيرنده‌ صورت‌ بعضي‌ حيوانات‌ افسانه‌اي‌ نظير اژدهاست‌ كه‌ تا پيش‌ از آن‌ در ايران‌ و ساير كشورهاي‌ اسلامي‌ سابقه‌ نداشت‌. در تصوير نگاري‌ اين‌ دوره‌ نيز نقش‌ صورت‌هاي‌ مغولي‌ با چشم‌هاي‌ بادامي‌ و گونه‌هاي‌ برجسته‌ معمول‌ گرديد و اين‌ اختلاط سبك‌ نقاشي‌ چيني‌ و ايراني‌ در عهد تيموريان‌ به‌ اوج‌ خود رسيد. از ديگر ويژگي‌هاي‌ نقاشي‌ ايلخاني‌ تصوير نگاري‌ از كتاب‌ هاست‌ كه‌ نمونه‌هاي‌ زيادي‌ از اين‌ كتب‌ نقاشي‌ شده‌ باقي‌ مانده‌ است‌. از كهن‌ترين‌ آثار مينياتوري‌ اين‌ دوران‌ تصاوير بسيار زيباي‌ كتاب‌ (منافع‌ الحيوان‌) است‌ كه‌ در سال‌ 699 ه.ق‌ در مراغه‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. اين‌ كتاب‌ در مورد خواص‌ و منافع‌ حيوانات‌ است‌ و تاريخ‌ طبيعي‌ را با افسانه‌هاي‌ كهن‌ درهم‌ آميخته‌ است‌. رنگ‌هاي‌ كم‌ مايه‌ و خطوط آزادي‌ كه‌ در تصاوير اين‌ كتاب‌ به‌ كار رفته‌ بخوبي‌ تأثير هنر چيني‌ را نشان‌ مي‌دهد. نقوش‌ حيوانات‌ و گياهان‌ در اين‌ كتاب‌ بسيار ماهرانه‌ و با دقت‌ ترسيم‌ شده‌ و هنرمندان‌ تلاش‌ زيادي‌ كرده‌اند كه‌ اين‌ تصاوير را طبيعي‌ جلوه‌ دهند. از ديگر شاهكارهاي‌ هنري‌ اين‌ عهد 111مينياتور مربوط به‌ يكي‌ ازنسخ‌ جامع‌ التواريخ‌ خواجه‌ رشيد الدين‌ فضل‌ا... همداني‌ است‌.اين‌ كتاب‌ نخستين‌ كتاب‌ از سلسله‌ كتابهاي‌ عالي‌ مصور ايراني‌ است‌ و تصاوير آن‌ به‌ طرزي‌ بسيار هنرمندانه‌ ترسيم‌ شده‌اند. نقاشي‌ دو نسخه‌ از شاهنامه‌ كه‌ يكي‌ در سال‌ 720 ه. ق‌ در تبريز و ديگري‌ در سال‌742 ه. ق‌ در شيراز صورت‌ پذيرفته‌اند از ديگر شاهكارهاي‌ نقاشي‌ و مينياتور اين‌ عهد به‌ شمار مي‌روند. در اين‌ دوره‌ دو مكتب‌ نقاشي‌ در تبريز و بغداد پديد آمد كه‌ هنرمندان‌ هر دو شهر آثار ارزشمندي‌ بر جاي‌ گذاردند; در اين‌ ميان‌ مكتب‌ تبريز به‌ كمال‌ بيشتري‌ دست‌ يافت‌ و بعدها در عهد تيموري‌ و ‌صفوي شاهكارهاي‌ بديعي‌ را خلق‌ نمود.

هنر سفالگري‌ نيز در اين‌ دوره‌ به‌ نوبه‌ خود از چين‌ و هنرمندان‌ چيني‌ تأثير پذيرفت‌ و به‌ سبك‌ خاصي‌ دست‌ يافت‌. كوزه‌ها و كاسه‌هاي‌ منقوش‌ سفالين‌ بدست‌ آمده‌ بيانگر آن‌ است‌ كه‌ سفالگران‌ ايلخاني‌ در ساخت‌ ظروف‌ مختلف‌ دقت‌ زيادي‌ به‌ كار مي‌برده‌اند. ظروف‌ ايران‌ در عهد ايلخانان‌ به‌ سبب‌ ظرافت‌ و استادي‌ در پختن‌ گل‌ و رنگ‌آميزي‌ و نقشهايي‌ كه‌ بر روي‌ آنها به‌ كار مي‌رفته‌ از شاهكارهاي‌ آن‌ روزگار به‌ شمار مي‌آمدند و در سرتاسر ممالك‌ متمدن‌ آن‌ روز از چين‌ تا اروپا طرفداران‌ زيادي‌ داشتند. نقش‌هاي‌ خطوط آزاد و مواج‌ ملهم‌ از تصاوير گل‌هاي‌ نيلوفر آبي‌، ابرهاي‌ طوماري‌ و مرغان‌ توأم‌ با تزئينات‌ هندسي‌ و انتزاعي‌ زيبايي‌ مسحور كننده‌اي‌ به‌ اين‌ ظروف‌ مي‌بخشيد و باستان‌ شناسان‌ اين‌ ظروف‌ را از بهترين‌ شاهكارهاي‌ هنر ايران‌ در دوره‌ بعد از اسلام‌ دانسته‌اند.

هنر خطاطي‌ و تذهيب‌ نيز در دوره‌ ايلخانان‌ به‌ دست‌ آوردهاي‌ مهمي‌ نايل‌ آمد. قرآن‌هاي‌ بسيار عالي‌ دوره‌ سلطان‌ محمد خدا بنده‌ كه‌ هنرمندان‌ همدان‌، كاشان‌، بغداد و موصل‌ آنها را نگاشته‌ و تزئين‌ داده‌اند اوج‌ اين‌ هنر را به‌ نمايش‌ مي‌گذارند. خط نسخ‌ و خط كوفي‌ اين‌ دوره‌ نيز ادامه‌ عصر ‌سلجوقيان به‌ شمار مي‌رود و صفحات‌ تمام‌ تذهيب‌ كاري‌ با خطوط نسخ‌ و كوفي‌ توأم‌ با شاخ‌ و برگ‌هاي‌ پيچيده‌ بسيار درهم‌ ولي‌ منظم‌ و نقشه‌هاي‌ هندسي‌ با تضاد جالب‌ در رنگ‌ (بر روي‌ زمينه‌هاي‌ طلايي‌ و آبي‌) به‌ خوبي‌ نمايانگر پيشرفت‌ هنرمندان‌ اين‌ رشته‌ در عهد ايلخانان‌ مغول‌ است‌.

فلزكاري‌ اين‌ دوره‌ نيز به‌ پيشرفت‌هايي‌ نايل‌ آمد و اگرچه‌ سبك‌ فلزكاري‌ در ناحيه‌ مشرق‌ بر اثر هجوم‌ مغول‌ از بين‌ رفت‌ ولي‌ مكتب‌ فلزكاري‌ ايران‌ در عهد ايلخانان‌ در غرب‌ ايران‌ و در منطقه‌ بين‌ النهرين‌ به‌ شكوفايي‌ والايي‌ نايل‌ آمد. فلزكاران‌ دوره‌ ايلخاني‌ بر روي‌ ظروف‌ فلزي‌ نقش‌هاي‌ برجسته‌ بسيار زيبايي‌ بوجود مي‌آوردند كه‌ تحسين‌ همگان‌ را بر مي‌انگيخت‌. آثار بدست‌ آمده‌ از اين‌ دوره‌ نظير ديگ‌، سيني‌، سطل‌، شمعدان‌ و گوني‌هاي‌ برنجي‌ ظرافت‌ هنر فلزكاري‌ اين‌ دوره‌ را به‌ بهترين‌ نحو به‌ نمايش‌ مي‌گذارند. در اين‌ ظروف‌ همانند تابلوهاي‌ مينياتوري‌ صحنه‌هايي‌ از شكار، دربار شاهان‌، باغ‌ و درختان‌، چوگان‌ بازي‌ و داستان‌هاي‌ شاهنامه‌ با دقتي‌ بي‌نظير حكاكي‌ شده‌اند.

هنر نساجي‌ و پارچه‌ بافي‌ نيز در اين‌ دوران‌ گسترش‌ يافت‌ و ايلخانان‌ مغول‌ و كارگزاران‌ آنان‌ درشهرهاي‌ مختلف‌ ايران‌ اين‌ صنعت‌ مهم‌ را مورد تشويق‌ خود قرار دادند. در اين‌ دوره‌ كارخانه‌هاي‌ پارچه‌بافي‌ متعددي‌ در تبريز و گرجستان‌ و بغداد و مرو و طوس‌ و شوشتر و شيراز و نيشابور تأسيس‌ گشت‌ و بافت‌ پارچه‌هاي‌ زربافت‌ رواج‌ يافت‌. اين‌ پارچه‌ها داراي‌ رشته‌هايي‌ از طلاي‌ ناب‌ بود و بر روي‌ زمينه‌ اطلسي‌ بافته‌ مي‌شد. نقشه‌هاي‌ زري‌ دوزي‌ اين‌ پارچه‌ها دايره‌ها و ترنج‌ها و پرندگان‌ چيني‌ در طرح‌هاي‌ راه‌ راه‌ يا تكراري‌ ساده‌ را در بر مي‌گرفت‌. بافت‌ پارچه‌هاي‌ ابريشمي‌ بسيار عالي‌، قالي‌،سجاده‌، و گليم‌هاي‌ بسيار نفيس‌ نيز در دوره‌ ايلخانان‌ رواج‌ داشت‌ و بسياري‌ از اين‌ منسوجات‌ به‌ اروپا صادر مي‌شد. بسياري‌ از آثار هنري‌ دوره‌ ايلخانان‌ نظير پارچه‌هاي‌ ابريشمي‌، زربافت‌، كاسه‌هاي‌ سفالين‌ و فلزي‌ منقوش‌ و... امروز در موزه‌هاي‌ بزرگ‌ جهان‌ همچون‌ ويكتوريا آلبرت‌، آرميتاژ، متروپوليتن‌ و لوور در معرض‌ ديد مردم‌ ملل‌ مختلف‌ جهان‌ قرار دارند و از هنر آفريني‌ هنرمندان‌ نابغه‌ ايراني‌ حكايت‌ مي‌كنند.

 

منابع‌:

1- پوپ‌، آرتور: معماري‌ ايران‌، ترجمه‌ غلامحسين‌ صدري‌ افشار، تهران‌، فرهنگان‌، 1366.

2- مرزبان‌، پرويز: خلاصه‌ تاريخ‌ هنر، تهران‌، شركت‌ انتشارات‌ علمي‌ و فرهنگي‌، 1374.

3-ويلبر، دونالدن‌: معماري‌ اسلامي‌ ايران‌ در دوره‌ ايلخاني‌، ترجمه‌ عبدا... فريار، تهران‌، 1346.

4-آربري‌، آرتور (گردآورنده‌)، ميراث‌ ايران‌، ترجمه‌: احمد بيرشك‌، بهاء الدين‌ پازارگاد و...، تهران‌، بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر كتاب‌، 1346.

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر قاجاری

هنر ايران‌ در عهد ‌قاجاريه در رشته‌هايي‌ همچون‌ نقاشي‌ و صنايع‌ مستظرفه‌ به‌ پيشرفت‌هاي‌ چشمگيري‌ نايل‌ آمد ولي‌ در ساير شاخه‌هاي‌ هنري‌ در رخوت‌ و ركودي‌ نسبي‌ فرو رفت‌. نقاشي‌ اين‌ دوره‌ تا حدودي‌ از سبك‌ غربي‌ تأثير پذيرفت‌ و بيشتر بر روي‌ پارچه‌ وبوم‌ ترسيم‌ مي‌گشت‌ ولي‌ در كنار آن‌ سبك‌ و مكتب‌ جديدي‌ به‌ نام‌ مكتب‌ نقاشي‌ قاجاريه‌ نيز پديد آمد كه‌ بر در و ديوار كاخ‌ها و منازل‌ و اماكن‌ عمومي‌ كشيده‌ مي‌شد. اين‌ هنر در اواسط قاجاريه‌ به‌ اوج‌ شكوفايي‌ خود رسيد و تزئينات‌ مختلف‌ ساختمانها بوسيله‌ نقاشي‌هاي‌ هفت‌ رنگ‌ و مينايي‌ با نقوش‌ مينياتور، نقش‌هاي‌ انساني‌ وحيواني‌ و گياهي‌ و طرح‌هاي‌ تزئيني‌ غربي‌ و رومي‌ و يوناني‌ اجرا مي‌گشت‌. در نقاشي‌ اين‌ دوره‌ از رنگ‌هاي‌ جديد و تند مانند قرمز به‌ فراواني‌ استفاده‌ مي‌شد. نقاشي‌ مينياتور نيز در دوره‌ قاجاريه‌ به‌ رشد و تعالي‌ والايي‌ دست‌ يافت‌ و ترسيم‌ تصاوير افراد و تك‌ چهره‌ها در زمره‌ زيباترين‌ و گرانبهاترين‌ نقاشي‌هاي‌ مينياتور اين‌ دوره‌ محسوب‌ مي‌گرديد. در دوره‌ حكومت‌ فتحعلي‌ شاه‌ و ناصرالدين‌ شاه‌ مينياتورهاي‌ بسيار زيبايي‌ ترسيم‌ شد و در هيچ‌ دوره‌ تاريخي‌ ديگر اين‌ تعداد تصوير از سلاطين‌ و0پادشاهان‌ ايران‌ ترسيم‌ نگرديد; اين‌ تصاوير بسيار زيبا بر روي‌ بوم‌ پارچه‌اي‌ و كاشي‌ اجرا مي‌شد. از ويژگي‌هاي‌ نقاشي‌ قاجاريه‌ ابداع‌ مكتب‌ نقاشي‌ قهوه‌خانه‌اي‌ بود و تصاوير زيبايي‌ از داستان‌هاي‌ شاهنامه‌ فردوسي‌ و قهرمانان‌ تاريخي‌ ايران‌ بر ديوارها ترسيم‌ مي‌گشت‌. هنر نقاشي‌ با بهره‌گيري‌ از شيوه‌ غربي‌ نيز به‌ موازات‌ ساير فن‌ آوري‌هاي‌ هنري‌ در ايران‌ رواج‌ يافت‌ و در اواخر دوره‌ قاجاريه‌ به‌ اوج‌ خود رسيد.(1) كمال‌ الملك‌ نقاش‌ و مينياتوريست‌ معروف‌ اين‌ دوره‌ از  هنرمندان‌ و نقاشان‌ بزرگ‌ روزگار قاجار بود كه‌ چند سال‌ در اروپا به‌ مطالعه‌ سبك‌ نقاشي‌ غربي‌ پرداخت‌ و نوعي‌ تلفيق‌ و تركيب‌ بين‌ نقاشي‌ ايران‌ و اروپايي‌ بوجود آورد.

ساخت‌ ظروف‌ و قطعات‌ تزئيني‌ از جنس‌ طلا و نقره‌ و جواهر از ديگر ويژگي‌هاي‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ به‌ شمار مي‌آيد. اين‌ ظروف‌ به‌ گونه‌اي‌ ظريف‌ و هنرمندانه‌ نقاشي‌ مي‌شدند. بسياري‌ از ظروف‌ و اشياء بلورين‌ اين‌ دوره‌ نيز به‌ تأسي‌ از هنر شيشه‌گري‌ اروپايي‌ با رنگ‌هاي‌ آبي‌ فيروزه‌اي‌، آبي‌ لاجوردي‌،سبز، كرم‌، صورتي‌ و قرمز ساخته‌ مي‌شد. در آبگينه‌هاي‌ عصر قاجار حتي‌ از نظر فرم‌ و شكل‌ نيز تازگي‌ و بدعت‌ رخ‌ نمود و از اين‌ رو شيشه‌هاي‌ قاجاريه‌ امروز از آثار گرانقدر و ذي‌ قيمت‌ موزه‌هاي‌ ايران‌ وجهان‌ مي‌باشند.

هنر قالي‌ بافي‌ و پارچه‌ بافي‌ اين‌ عهد در قياس‌ با توليدات‌ روزگار صفويه‌ در توليد و طرح‌ و نقش‌ با افت‌ چشمگيري‌ مواجه‌ گشت‌ و ما در اين‌ دوره‌ كمتر شاهد قالي‌ هاي‌ نفيس‌ و گرانبهاي‌ كاشان‌ و كرمان‌ مي‌باشيم‌. در دوره‌ قاجار انواع‌ پارچه‌ ها شامل‌ مخمل‌، ترمه‌، زري‌، كرباس‌، متقال‌، شال‌ و برك‌ و عبا توليد مي‌شد. خراطي‌ و هنر چوب‌ كاري‌ نيز در اين‌ عصر رونق‌ داشت‌ و اشياء چوبي‌ زيادي‌ توليد شد.منبت‌ كاري‌، خاتم‌ كاري‌ و مينا كاري‌ نيز در دوره‌ قاجاريه‌ رواج‌ داشت‌ و انواع‌ جعبه‌، قاب‌ آينه‌، عينك‌،عصا، جعبه‌ انفيه‌، قلمدان‌ و ظروف‌ كوچك‌ مزين‌ به‌ اين‌ هنرها پديد آمدند كه‌ هم‌ اكنون‌ در زمره‌ گنجينه‌ نفائس‌ هنري‌ قاجاريه‌ محسوب‌ مي‌شوند. دوره‌ قاجاريه‌ را عليرغم‌ اين‌ جلوه‌هاي‌ هنري‌ دوره‌ انحطاط هنر و صنايع‌ ايراني‌ دانسته‌اند چرا كه‌ بدليل‌ تسهيلات‌ رفت‌ و آمد بين‌ ايران‌ و اروپا و ورود كالاها و اجناس‌ هنري‌ غربي‌، هنر ايراني‌ دستخوش‌ دگرگوني‌ و افول‌ گشت‌ و كمتر ابتكاري‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ پديد آمد. استفاده‌ از پارچه‌هاي‌ فاستوني‌ انگليسي‌، كفش‌هاي‌ چرمي‌ اروپايي‌، سماورهاي‌ گران‌ قيمت‌ روسي‌، ظروف‌ چيني‌ آلماني‌ و روسي‌، قماش‌ لهستاني‌ و بلورجات‌ بلغاري‌ و فرانسوي‌ بتدريج‌ افراد متمول‌ و درباري‌ را جذب‌ اشياء هنري‌ غربي‌ نمود و رفته‌ رفته‌ جامعه‌ بسوي‌ هنر غربي‌ و اروپايي‌ تمايل‌ يافت‌. اوج‌ اين‌ جريان‌ در دوره‌ پهلوي‌ پديدار گشت‌ و در مقابل‌ ضربه‌ سنگيني‌ را بر هنرها و صنايع‌ دستي‌ ايران‌ وارد آورد.

 

منابع‌:

1 ـ شميم‌، علي‌ اصغر: ايران‌ در عهد سلطنت‌ قاجاريه‌، تهران‌، علمي‌، 1366.

2 ـ دبليو، ر، فوريه‌: هنرهاي‌ ايران‌، تهران‌، فروزان‌، 1374.

3 ـ گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ ايران‌ و جهان‌، تهران‌، عفاف‌، 1378.

 

 

1-  ابداع‌ و رواج‌ نوعي‌ خاصي‌ از نقاشي‌ با فن‌ آوري‌ و تكنيك‌ غربي‌ كه‌ به‌ طرز خارق‌ العاده‌اي‌ ايراني‌ شده‌ است‌ از ديگر ويژگي‌هاي‌ مهم‌ نقاشي‌ اين‌ عهد به‌ شمار مي‌رود. در اين‌ سبك‌ با وجود به‌ كارگيري‌ تمامي‌ عناصر نقاشي‌ غربي‌ از قبيل‌ طرح‌، نقش‌، بافت‌ رنگ‌ و مواد و قلم‌ مو به‌ همراه‌ به‌ كارگيري‌ اصول‌ و قواعد نقاشي‌ غربي‌ مانند نور و سايه‌ و رنگ‌هاي‌ مكمل‌ و پرسپكتيو; روح‌ حاكم‌ بر نقاشي‌ كاملا ايراني‌ است‌. اين‌ سبك‌ نقاشي‌ توانست‌ در دوره‌ قاجاريه‌ و حتي‌ پهلوي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ مكتب‌ اصيل‌، زيبا، زنده‌ و ماندگار جاي‌ خود را در تاريخ‌ نقاشي‌ ايران‌ باز نمايد.

 

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر قاجاری

هنر ايران‌ در عهد ‌قاجاريه در رشته‌هايي‌ همچون‌ نقاشي‌ و صنايع‌ مستظرفه‌ به‌ پيشرفت‌هاي‌ چشمگيري‌ نايل‌ آمد ولي‌ در ساير شاخه‌هاي‌ هنري‌ در رخوت‌ و ركودي‌ نسبي‌ فرو رفت‌. نقاشي‌ اين‌ دوره‌ تا حدودي‌ از سبك‌ غربي‌ تأثير پذيرفت‌ و بيشتر بر روي‌ پارچه‌ وبوم‌ ترسيم‌ مي‌گشت‌ ولي‌ در كنار آن‌ سبك‌ و مكتب‌ جديدي‌ به‌ نام‌ مكتب‌ نقاشي‌ قاجاريه‌ نيز پديد آمد كه‌ بر در و ديوار كاخ‌ها و منازل‌ و اماكن‌ عمومي‌ كشيده‌ مي‌شد. اين‌ هنر در اواسط قاجاريه‌ به‌ اوج‌ شكوفايي‌ خود رسيد و تزئينات‌ مختلف‌ ساختمانها بوسيله‌ نقاشي‌هاي‌ هفت‌ رنگ‌ و مينايي‌ با نقوش‌ مينياتور، نقش‌هاي‌ انساني‌ وحيواني‌ و گياهي‌ و طرح‌هاي‌ تزئيني‌ غربي‌ و رومي‌ و يوناني‌ اجرا مي‌گشت‌. در نقاشي‌ اين‌ دوره‌ از رنگ‌هاي‌ جديد و تند مانند قرمز به‌ فراواني‌ استفاده‌ مي‌شد. نقاشي‌ مينياتور نيز در دوره‌ قاجاريه‌ به‌ رشد و تعالي‌ والايي‌ دست‌ يافت‌ و ترسيم‌ تصاوير افراد و تك‌ چهره‌ها در زمره‌ زيباترين‌ و گرانبهاترين‌ نقاشي‌هاي‌ مينياتور اين‌ دوره‌ محسوب‌ مي‌گرديد. در دوره‌ حكومت‌ فتحعلي‌ شاه‌ و ناصرالدين‌ شاه‌ مينياتورهاي‌ بسيار زيبايي‌ ترسيم‌ شد و در هيچ‌ دوره‌ تاريخي‌ ديگر اين‌ تعداد تصوير از سلاطين‌ و0پادشاهان‌ ايران‌ ترسيم‌ نگرديد; اين‌ تصاوير بسيار زيبا بر روي‌ بوم‌ پارچه‌اي‌ و كاشي‌ اجرا مي‌شد. از ويژگي‌هاي‌ نقاشي‌ قاجاريه‌ ابداع‌ مكتب‌ نقاشي‌ قهوه‌خانه‌اي‌ بود و تصاوير زيبايي‌ از داستان‌هاي‌ شاهنامه‌ فردوسي‌ و قهرمانان‌ تاريخي‌ ايران‌ بر ديوارها ترسيم‌ مي‌گشت‌. هنر نقاشي‌ با بهره‌گيري‌ از شيوه‌ غربي‌ نيز به‌ موازات‌ ساير فن‌ آوري‌هاي‌ هنري‌ در ايران‌ رواج‌ يافت‌ و در اواخر دوره‌ قاجاريه‌ به‌ اوج‌ خود رسيد.(1) كمال‌ الملك‌ نقاش‌ و مينياتوريست‌ معروف‌ اين‌ دوره‌ از  هنرمندان‌ و نقاشان‌ بزرگ‌ روزگار قاجار بود كه‌ چند سال‌ در اروپا به‌ مطالعه‌ سبك‌ نقاشي‌ غربي‌ پرداخت‌ و نوعي‌ تلفيق‌ و تركيب‌ بين‌ نقاشي‌ ايران‌ و اروپايي‌ بوجود آورد.

ساخت‌ ظروف‌ و قطعات‌ تزئيني‌ از جنس‌ طلا و نقره‌ و جواهر از ديگر ويژگي‌هاي‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ به‌ شمار مي‌آيد. اين‌ ظروف‌ به‌ گونه‌اي‌ ظريف‌ و هنرمندانه‌ نقاشي‌ مي‌شدند. بسياري‌ از ظروف‌ و اشياء بلورين‌ اين‌ دوره‌ نيز به‌ تأسي‌ از هنر شيشه‌گري‌ اروپايي‌ با رنگ‌هاي‌ آبي‌ فيروزه‌اي‌، آبي‌ لاجوردي‌،سبز، كرم‌، صورتي‌ و قرمز ساخته‌ مي‌شد. در آبگينه‌هاي‌ عصر قاجار حتي‌ از نظر فرم‌ و شكل‌ نيز تازگي‌ و بدعت‌ رخ‌ نمود و از اين‌ رو شيشه‌هاي‌ قاجاريه‌ امروز از آثار گرانقدر و ذي‌ قيمت‌ موزه‌هاي‌ ايران‌ وجهان‌ مي‌باشند.

هنر قالي‌ بافي‌ و پارچه‌ بافي‌ اين‌ عهد در قياس‌ با توليدات‌ روزگار صفويه‌ در توليد و طرح‌ و نقش‌ با افت‌ چشمگيري‌ مواجه‌ گشت‌ و ما در اين‌ دوره‌ كمتر شاهد قالي‌ هاي‌ نفيس‌ و گرانبهاي‌ كاشان‌ و كرمان‌ مي‌باشيم‌. در دوره‌ قاجار انواع‌ پارچه‌ ها شامل‌ مخمل‌، ترمه‌، زري‌، كرباس‌، متقال‌، شال‌ و برك‌ و عبا توليد مي‌شد. خراطي‌ و هنر چوب‌ كاري‌ نيز در اين‌ عصر رونق‌ داشت‌ و اشياء چوبي‌ زيادي‌ توليد شد.منبت‌ كاري‌، خاتم‌ كاري‌ و مينا كاري‌ نيز در دوره‌ قاجاريه‌ رواج‌ داشت‌ و انواع‌ جعبه‌، قاب‌ آينه‌، عينك‌،عصا، جعبه‌ انفيه‌، قلمدان‌ و ظروف‌ كوچك‌ مزين‌ به‌ اين‌ هنرها پديد آمدند كه‌ هم‌ اكنون‌ در زمره‌ گنجينه‌ نفائس‌ هنري‌ قاجاريه‌ محسوب‌ مي‌شوند. دوره‌ قاجاريه‌ را عليرغم‌ اين‌ جلوه‌هاي‌ هنري‌ دوره‌ انحطاط هنر و صنايع‌ ايراني‌ دانسته‌اند چرا كه‌ بدليل‌ تسهيلات‌ رفت‌ و آمد بين‌ ايران‌ و اروپا و ورود كالاها و اجناس‌ هنري‌ غربي‌، هنر ايراني‌ دستخوش‌ دگرگوني‌ و افول‌ گشت‌ و كمتر ابتكاري‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ پديد آمد. استفاده‌ از پارچه‌هاي‌ فاستوني‌ انگليسي‌، كفش‌هاي‌ چرمي‌ اروپايي‌، سماورهاي‌ گران‌ قيمت‌ روسي‌، ظروف‌ چيني‌ آلماني‌ و روسي‌، قماش‌ لهستاني‌ و بلورجات‌ بلغاري‌ و فرانسوي‌ بتدريج‌ افراد متمول‌ و درباري‌ را جذب‌ اشياء هنري‌ غربي‌ نمود و رفته‌ رفته‌ جامعه‌ بسوي‌ هنر غربي‌ و اروپايي‌ تمايل‌ يافت‌. اوج‌ اين‌ جريان‌ در دوره‌ پهلوي‌ پديدار گشت‌ و در مقابل‌ ضربه‌ سنگيني‌ را بر هنرها و صنايع‌ دستي‌ ايران‌ وارد آورد.

 

منابع‌:

1 ـ شميم‌، علي‌ اصغر: ايران‌ در عهد سلطنت‌ قاجاريه‌، تهران‌، علمي‌، 1366.

2 ـ دبليو، ر، فوريه‌: هنرهاي‌ ايران‌، تهران‌، فروزان‌، 1374.

3 ـ گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ ايران‌ و جهان‌، تهران‌، عفاف‌، 1378.

 

 

1-  ابداع‌ و رواج‌ نوعي‌ خاصي‌ از نقاشي‌ با فن‌ آوري‌ و تكنيك‌ غربي‌ كه‌ به‌ طرز خارق‌ العاده‌اي‌ ايراني‌ شده‌ است‌ از ديگر ويژگي‌هاي‌ مهم‌ نقاشي‌ اين‌ عهد به‌ شمار مي‌رود. در اين‌ سبك‌ با وجود به‌ كارگيري‌ تمامي‌ عناصر نقاشي‌ غربي‌ از قبيل‌ طرح‌، نقش‌، بافت‌ رنگ‌ و مواد و قلم‌ مو به‌ همراه‌ به‌ كارگيري‌ اصول‌ و قواعد نقاشي‌ غربي‌ مانند نور و سايه‌ و رنگ‌هاي‌ مكمل‌ و پرسپكتيو; روح‌ حاكم‌ بر نقاشي‌ كاملا ايراني‌ است‌. اين‌ سبك‌ نقاشي‌ توانست‌ در دوره‌ قاجاريه‌ و حتي‌ پهلوي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ مكتب‌ اصيل‌، زيبا، زنده‌ و ماندگار جاي‌ خود را در تاريخ‌ نقاشي‌ ايران‌ باز نمايد.

 

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر غزنوی

پادشاهي‌ ‌غزنوي علاوه‌ بر فتوحات‌ نظامي‌ در عرصه‌ هنر نيز به‌ دستاوردهاي‌ مهمي‌ نايل‌ آمد. در اين‌ دوره‌ جلوه‌هاي‌ مختلف‌ هنر نظير نقاشي‌، تزئينات‌، پيكرتراشي‌ و صنايع‌ دستي‌ به‌ پيشرفت‌هاي‌ قابل‌ توجهي‌ دست‌ يافتند و با بهره‌ گيري‌ از تجربيات‌ پيشينيان‌ خود هنر ايراني‌ را وارد مرحله‌ جديدي‌ از تحول‌ و نوآوري‌ ساختند. جداي‌ از معماري‌ عهد غزنوي‌ كه‌ بصورت‌ مستقل‌ مورد بحث‌ قرار گرفته‌ است‌ يكي‌ از نمادهاي‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ تزئينات‌ و زيبا سازي‌ ساختمان‌هاست‌. در دوره‌ حاكميت‌ سلاطين‌ غزنوي‌ بر ايران‌ هنر آرايه‌ و تزئينات‌ بر مبناي‌ عقيده‌ مشهور (زيبايي‌ در درون‌ آرايه‌ متبلور مي‌شود و آرايه‌ خود مبين‌ زيبايي‌ است‌) جلوه‌هاي‌ درخشاني‌ از خود به‌ يادگار گذاشت‌. طراحان‌ و هنرمندان‌ عهد غزنوي‌ در كاخ‌ها و ابنيه‌هاي‌ آن‌ دوره‌ با قرار دادن‌ سفالهاي‌ گلي‌ قالبي‌ و نيز پلاك‌هاي‌ سفالي‌، كه‌ با پيكره‌هاي‌ برجسته‌ حيوانات‌ وحشي‌ و گلها و پرندگان‌ مزين‌ گشته‌ بود، آثار بديعي‌ از خودبر جاي‌ نهادند. اين‌ آثار باشكوه‌ با بهره‌گيري‌ از رنگ‌هاي‌ سبز، قهوه‌اي‌ و زرد لعابي‌ مينا كاري‌ زيبايي‌ بيشتري‌ يافته‌ و يادگارهاي‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ را بسيار شاخص‌ ساخته‌ است‌.

از ديگر جلوه‌هاي‌ هنري‌ غزنوي‌ مي‌توان‌ به‌ نمونه‌هاي‌ برجسته‌ واصيل‌ خوش‌ نويسي‌ در كاخ‌ها  وبناهاي‌ با شكوه‌ اشاره‌ كرد. كتيبه‌هاي‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ از نظر غناي‌ اشكال‌ و ملايمت‌ و ظرافت‌ و حس‌آفريني‌ موزون‌ در تاريخ‌ هنر ايران‌ بي‌نظير است‌ و از اوج‌ هنر اين‌ دوره‌ سخن‌ مي‌گويد. اكثر كتيبه‌هاي‌خوش‌ نويسي‌ باقي‌ مانده‌ از اين‌ عهد نمايانگر آن‌ است‌ كه‌ هنرمندان‌ غزنوي‌ كاملا بر حروف‌ كوفي‌ و حكاكي‌ اين‌ حروف‌ تسلط داشته‌اند و در هنر گچ‌كاري‌ ابتكاراتي‌ نيز به‌ خرج‌ داده‌اند. خط كوفي‌ اين‌ عهد با به‌ كار بردن‌ حاشيه‌هاي‌ تزئيني‌ و ايجاد تغييراتي‌ در نحوه‌ نگارش‌ آن‌ به‌ پيشرفت‌ عظيمي‌ نائل‌ آمد; از جمله‌ اينكه‌ با گسترش‌ برگ‌هاي‌ نخل‌ رو به‌ بالا به‌ جاي‌ قلمرو مركزي‌ تعادلي‌ در حكاكي‌ خط كوفي‌ بر كتيبه‌هاي‌ گچي‌ بوجود آمد و در سده‌هاي‌ بعدي‌ نيز مورد استفاده‌ قرار گرفت‌. در آثار باستاني‌ باقي‌ مانده‌ از پادشاهان‌ اين‌ سلسله‌ كتيبه‌هايي‌ به‌ خط كوفي‌ و نسخ‌ يافت‌ شده‌ است‌; اين‌ كتيبه‌هاي‌ گچي‌ با پس‌ زمينه‌هايي‌ با نقش‌ مايه‌هاي‌ گياهي‌، طبيعت‌ و سايه‌ روشن‌هاي‌ غني‌ نقش‌ پردازي‌ هنرمندان‌ غزنوي‌ را به‌ نمايش‌ مي‌گذارند.

نقاشي‌ اين‌ عهد نيز نمايانگر پيشرفت‌ هنر در دوره‌ غزنويان‌ است‌. آثار و منابع‌ موجود حاكي‌ از آن‌ است‌ كه‌ در نقاشي‌هاي‌ ديواري‌ ساختمانهاي‌ روزگار غزنوي‌ به‌ تصوير كشيدن‌ پيكره‌هاي‌ انساني‌،صحنه‌هايي‌ از ميدان‌هاي‌ جنگ‌ و زندگي‌ درباريان‌ مضامين‌ اصلي‌ اين‌ نقاشي‌ها را در بر مي‌ گرفته‌اند. با اين‌ حال‌ نقاشي‌ دوره‌ غزنوي‌ همانند نقاشي‌هاي‌ عهد نيز خلفاي‌ عباسي‌ تا حدودي‌ ملهم‌ از نقاشي‌ ديواري‌ ساساني‌ بوده‌ است‌. هنر پيكر تراشي‌ اين‌ عهد از پختگي‌ چنداني‌ برخوردار نبود و مجموعه‌ شبكه‌ مرمريني‌ كه‌ بدست‌ آمده‌ است‌ صحنه‌هايي‌ برجسته‌ كاري‌ شده‌ از زندگي‌ درباري‌، شطرنج‌ بازي‌ و دست‌ افشاني‌ را به‌ نمايش‌ مي‌گذارد. اين‌ نقوش‌ برجسته‌ از محصولات‌ هنري‌ نسبتا ابتدايي‌ هنر ايران‌ بعد از اسلام‌ قلمداد مي‌شوند و كوشش‌ هنرمندان‌ غزنوي‌ را براي‌ ارائه‌ مفاهيم‌ تصويري‌ بر روي‌ سنگ‌ نمايان‌ مي‌سازند. اطلاعات‌ بدست‌ آمده‌ از صنايع‌ دستي‌ عهد غزنويان‌ بسيار كم‌ و محدود است‌ و تاكنون‌ هيچ‌ نوع‌ آثار مفرغي‌ كه‌ نشاني‌ از دوره‌ غزنوي‌ داشته‌ باشد يافت‌ نگشته‌ است‌. با اين‌ حال‌ نمي‌توان‌ گفت‌ صنايع‌ دستي‌ اين‌ عصر ضعيف‌ بوده‌ است‌ چرا كه‌ سرير شاهي‌ سلطان‌ مسعود با چهار پيكره‌ مفرغي‌ ثابت‌ مي‌كند كه‌ در آن‌ دوره‌ صنعتگران‌ و پيشه‌وران‌ چيره‌ دستي‌ وجود داشته‌اند كه‌ توانسته‌اند چنين‌ تخت‌ زيبايي‌ را بوجود آورند. بخشي‌ از اين‌ تخت‌ نيز با طلا و نقره‌ و جواهر مزين‌ گشته‌ كه‌ هنر تزئين‌ كاري‌ با طلا و جواهر را به‌ نمايش‌ مي‌گذارد.

هنر غزنوي‌ در طي‌ حملات‌ سلطان‌ محمود به‌ هند، در سرزمين‌ پهناور هندوستان‌ نيز نفوذ كرد و هنديان‌ با الهام‌ از هنر معماري‌ ايراني‌ آثار و ابنيه‌ با شكوهي‌ بوجود آوردند.

 

 

منابع‌:

1- آربري‌، ا. ج‌: ميراث‌ ايران‌، ترجمه‌ احمد بيرشك‌، بهاءالدين‌ پازارگاد و... تهران‌، بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر كتاب‌، 1346.

2-  كياني‌، محمد يوسف‌: تاريخ‌ هنر معماري‌ ايران‌ در دوره‌ اسلامي‌، تهران‌، سازمان‌ مطالعه‌ و تدوين‌ كتب‌ علوم‌ انساني‌ دانشگاهها، 1371.

3 ـ گدار، آندره‌: هنر ايراني‌، ترجمه‌ بهروز حبيبي‌، تهران‌، دانشگاه‌ ملي‌، 1358.

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر هخامنشی

هنر ايران‌ در عهد ‌هخامنشيان عمدتا بر پايه‌ بزرگداشت‌ مقام‌ پادشاهان‌ اين‌ سلسله‌ استوار بوده‌ است‌. هنر اين‌ عصر تركيبي‌ است‌ از هنر اقوام‌ گوناگوني‌ كه‌ تابع‌ پارسيان‌ بوده‌اند و هخامنشيان‌ با بهره‌گيري‌ مناسب‌ از اين‌ هنرهاي‌ مختلف‌ و ريختن‌ كليه‌ جلوه‌هاي‌ هنري‌ اقوام‌ و ملل‌ مختلف‌ در يك‌ قالب‌ به‌ هنر خود اعتلا بخشيده‌اند. علاوه‌ بر بزرگداشت‌ شاهان‌، اجراي‌ مناسك‌ و آئين‌ ‌زرتشتي نيز از مظاهر اصلي‌ هنر در اين‌ دوره‌ است‌ كه‌ سبب‌ ايجاد نوعي‌ سمبوليسم‌ هنري‌ در آثار هنري‌ هخامنشيان‌ شده‌ است‌. از ديگر جلوه‌هاي‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ رواج‌ هنر كنده‌كاري‌، حجاري‌، پيكر تراشي‌، فلزكاري‌،كاشي‌ سازي‌ و قالي‌ بافي‌ است‌ كه‌ آثار برجا مانده‌ عمق‌ پيشرفت‌ هنرمندان‌ ايراني‌ در اين‌ رشته‌هاي‌ هنري‌ را به‌ تصوير مي‌كشند. نقش‌ برجسته‌هاي‌ تخت‌ جمشيد نيز در زمره‌ گنجينه‌ هنر دوره‌هخامنشي‌ به‌ شمار مي‌روند كه‌ هر يك‌ مجموعه‌اي‌ از تصاوير غني‌ و نقوش‌ دوران‌ هخامنشي‌ را به‌ نمايش‌ مي‌گذارند و به‌ علاوه‌ گوياي‌ بسياري‌ از آداب‌ و رسوم‌ رايج‌ در دربار هخامنشي‌اند. در نقش‌ برجسته‌هاي‌ تخت‌ جمشيد صحنه‌هايي‌ از مراسم‌ و مناسك‌ رايج‌ در پايتخت‌ شاهان‌ هخامنشي‌ نيز وجود دارد كه‌ عموما پيكره‌ پادشاه‌ كانون‌ اصلي‌ هر صحنه‌ است‌. در اين‌ كنده‌ كاري‌هاي‌ زيبا كه‌ بر دل‌ كوه‌ صورت‌ گرفته‌ دسته‌هاي‌ آورندگان‌ هدايا، صحنه‌ بارعام‌ پادشاه‌ و ديگر نقوش‌ برجسته‌ مربوط به‌آرامگاه‌ها در عين‌ حال‌ كه‌ همگي‌ حكايت‌ از تبحر و مهارت‌ سنگ‌ تراشان‌ دارند هر يك‌ گوشه‌اي‌ ازمراسم‌ و وقايع‌ سياسي‌ مذهبي‌ آن‌ دوران‌ را به‌ نيز نمايش‌ مي‌گذارند. ويژگي‌ اين‌ آثار بيشتر در آن‌ است‌كه‌ هنرمندان‌ پيكر تراش‌ روزگار هخامنشي‌ بطور كامل‌ در خدمت‌ اجرا و طرح‌ نقوش‌ خود بوده‌ ومجالي‌ براي‌ بروز تمايلات‌ شخصي‌ خود نداشتند و به‌ عبارت‌ ديگر كاملا مطيع‌ به‌ شمار مي‌رفته‌اند.

آثار فلزكاري‌ نيز در اين‌ دوره‌ برجسته‌ و چشمگير است‌. اشياء فلزي‌ هخامنشيان‌ بيشتر از طلا،نقره‌ و برنز ساخته‌ مي‌شده‌ است‌ و از مهمترين‌ آثار مكشوفه‌ ارابه‌ زريني‌ است‌ كه‌ چهار اسب‌ در جلوي‌ آن‌ قرار دارد و دو پيكره‌ آدمي‌ بر روي‌ نيكمت‌ ارابه‌ نشسته‌اند. نكته‌ مهم‌ در آثار فلزي‌ اين‌ عهد استفاده‌ زياد از نقوش‌ و پيكره‌هاي‌ حيواني‌ در ساخت‌ ظروف‌ و زيور آلات‌ است‌. اين‌ نقوش‌ را مي‌توان‌ بر روي‌ بشقابهاي‌ نقره‌اي‌ و طلايي‌ به‌ صورت‌ جنگ‌ شير و گاو و يا دو بز كوهي‌ مشاهده‌ كرد. يكي‌ از برجسته‌ترين‌ زيورآلات‌ اين‌ دوره‌ دستبندهايي‌ است‌ كه‌ انتهاي‌ آنها به‌ دو سر شير ختم‌ مي‌شود و با زيورآلات‌ كوچك‌ و قرص‌ مانندي‌ به‌ شكل‌ سرحيوانات‌ و پرندگان‌ و نقوش‌ هندسي‌ تزئين‌ شده‌اند. اين‌ آثار جملگي‌ حكايت‌ از آن‌ است‌ كه‌ پارسيان‌ در عهد هخامنشي‌ به‌ ابزارهاي‌ زرين‌ و سيمين‌ ومفرغين‌ علاقه‌ داشته‌ و بخشي‌ از هنر خود را در اين‌ راه‌ به‌ كار مي‌برده‌اند. فرش‌ بافي‌ از ديگر جلوه‌هاي‌ بارز هنر ايراني‌ در زمان‌ هخامنشيان‌ است‌. اين‌ هنر به‌ سبب‌ از بين‌ رفتن‌ اكثر فرش‌هاي‌ ايران‌ در عهد باستان‌ چندان‌ مورد مطالعه‌ دانشمندان‌ قرار نگرفته‌ بود ولي‌ در اواخر دهه‌ 1950ميلادي‌ با كشف‌ يك‌ فرش83/1×2 متري‌ كه‌ به‌ همراه‌ آثار نفيس‌ ديگر در يخ‌هاي‌ سيبري‌ كشف‌ شد جلوه‌اي‌ ديگر از هنر هخامنشي‌ در معرض‌ ديد بينندگان‌ قرار گرفت‌. اين‌ فرش‌ در محلي‌ به‌ نام(پازيريك) كشف‌ گرديد و بعدها به‌ همين‌ نام‌ معروف‌ شد. نوع‌ بافت‌ و ظرافت‌ و نقش‌ اين‌ قالي‌ گوياي‌ مهارت‌ و تبحر هنرمندان‌ بافنده‌ هخامنشي‌ و نشانگر سنت‌ ديرپاي‌ بافت‌ فرش‌ ايران‌ است‌ كه‌ قدمت‌ آن‌ را به‌ دو هزار و پانصد سال‌ و شايد بيشتر باز مي‌گرداند.

پيكرتراشي‌ ديگر جلوه‌ هنري‌ دوره‌ هخامنشي‌ است‌. اين‌ شاخه‌ از هنر ايران‌باستان‌ كه‌ به‌ نوعي‌ وارث‌ رموز تزئيني‌ آشور بوده‌ امروزه‌ به‌ صورت‌ پيكره‌هاي‌ زيبايي‌ از جانوراني‌ نظير اسب‌ و گاو و سگ‌ و شير و پادشاهان‌ برجاي‌ مانده‌ است‌. سنگ‌ تراشان‌ افراد و جانوران‌ را معمولا به‌ صورت‌ نيم‌ رخ‌ نقش‌مي‌كردند و در نمايش‌ صحنه‌ها و اتفاقات‌ تاريخي‌ و سياسي‌ همواره‌ بر بزرگ‌ جلوه‌دادن‌ شاهان‌ خود تأكيد زيادي‌ داشته‌اند. در آثار باقيمانده‌ از پيكر تراشي‌هاي‌ هخامنشي‌ قدرت‌ تجسم‌ بخشي‌ و خلاقيت‌ هنري‌ و دقت‌ در انتخاب‌ موضوع‌ به‌ خوبي‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد.

در نتيجه‌ گيري‌ كلي‌ مي‌توان‌ گفت‌ هنر ايراني‌ در عهد هخامنشي‌ به‌ پيشرفت‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ نايل‌آمد بدين‌ صورت‌ كه‌ ايرانيان‌ جلوه‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ تمدن‌هاي‌ قديم‌ مشرق‌ زمين‌ را جذب‌ كرده‌ و از آنها تركيبي‌ خاص‌ با خصوصيات‌ اصيل‌ ايراني‌ ساختند. سهم‌ هخامنشيان‌ در اين‌ دوره‌ تركيب‌، ظرافت‌ بخشيدن‌، تناسب‌ دادن‌ و عظمت‌ بخشيدن‌ به‌ شاخه‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ بود و آن‌ را به‌ اوج‌ عظمت‌ وشكوه‌ خود رساند.

 

منابع‌:

1 ـ گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ و جهان‌، (بخش‌ وقايع‌ نگاري‌ تاريخ‌ ايران‌، عفاف‌، 1378.

2 ـ دبليو، ر، فوريه‌: هنرهاي‌ ايران‌، تهران‌، فروزان‌، 1374.

3 ـ گيرشمن‌، رمان‌: ايران‌ از آغاز تا اسلام‌، ترجمه‌ محمدمعين‌، تهران‌، علمي‌ و فرهنگي‌، 1363.

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر صفوی

هنر ايراني‌ در دوره‌ حكومت‌ ‌صفويه به‌ اوج‌ پيشرفت‌ خود در رشته‌هاي‌ گوناگون‌ نايل‌ آمد و هنرمندان‌ ايراني‌ اين‌ عصر با تجربيات‌ فراواني‌ كه‌ در زمينه‌هاي‌ خطاطي‌، نقاشي‌ و بافندگي‌ از دوره‌ تيموريان ‌ كسب‌ كرده‌ بودند شاهكارهايي‌ خلق‌ كردند كه‌ اين‌ آثار هر يك‌ داراي‌ روش‌ نويني‌ از نظر سبك‌ و شيوه‌ به‌ شمار مي‌آيند.

نقاشي‌ از مهم‌ترين‌ جلوه‌هاي‌ هنري‌ اين‌ عهد بود كه‌ به‌ نهايت‌ شكفتگي‌ و پيشرفت‌ رسيد ونقاشان‌ مينياتوريست‌ اين‌ دوره‌ آثار بسيار زيبايي‌ پديد آوردند كه‌ جملگي‌ در زمره‌ گنجينه‌ نفائس‌ هنري‌ ايران‌ در دوره‌ اسلامي‌ محسوب‌ مي‌شوند. مضامين‌ عمده‌ نقاشي‌هاي‌ صفوي‌ عبارت‌ بود از ترسيم‌ وضعيت‌ زندگي‌ درباريان‌ و طرز رفتار طبقه‌ اشراف‌، كاخ‌هاي‌ زيبا و باغ‌هاي‌ مصفا و دلگشا. نقاشي‌ اين‌ دوره‌ بسيار ظريف‌ و شاعرانه‌ بود و تصاوير معمولا با قامتهايي‌ كشيده‌ و جامه‌هاي‌ فاخر و زيبا به‌ تصوير كشيده‌ مي‌شدند. منشأ مكتب‌ نقاشي‌ اين‌ عهد به‌ كمال‌ الدين‌ بهزاد و شاگردان‌ او باز مي‌گردد. بهزاد ده‌ سال‌ آخر زندگاني‌ خود را در دربار شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌ سپري‌ كرد و به‌ سمت‌ رئيس‌ كتابخانه‌ شاهي‌ و كارگاه‌ نقاشي‌ برگزيده‌ شد. وي‌ سبك‌ نقاشي‌ خاص‌ خود را در تبريز رايج‌ ساخت‌ و با وجود آنكه‌ در دوره‌ حكومت‌ آق‌ قويونلوها شهر تبريز داراي‌ مكتب‌ نقاشي‌ مستقلي‌ بود ولي‌ سبك‌ بهزاد بسرعت‌ در هرات‌ و تبريز دو مركز عمده‌ هنري‌ و فرهنگي‌ آن‌ عهد رواج‌ يافت‌. دوره‌ شكوه‌ و جلال‌ سبك‌ نقاشي‌ بهزاد در زمان‌ شاه‌ طهماسب‌ بود و سلطان‌ محمد شاگرد ميرك‌ به‌ سمت‌ نقاش‌ باشي‌ شاه‌ و رئيس‌ كارگاههاي‌ نقاشي‌ دربار برگزيده‌ شد و راه‌ بهزاد را ادامه‌ داد. تحول‌ مهم‌ هنر نقاشي‌ در دوره‌ سلطنت‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ صورت‌ پذيرفت‌ و وي‌ با تعيين‌ اصفهان‌ به‌ عنوان‌ پايتخت‌ محفلي‌ از هنرمندان‌ را گردهم‌ آورد و در اين‌  ميان‌ رضا عباسي‌ مكتب‌ اصفهان‌ را بنا نهاد. شيوه‌ كار رضا عباسي‌ كه‌ مبتني‌ بر سادگي‌ و استفاده‌ از خطوط نرم‌ و منحني‌ بود در اين‌ زمان‌ به‌ عنوان‌ مشخصه‌ اصلي‌ سبك‌ نقاشي‌ صفوي‌ معروف‌ شد و مينياتورهاي‌ بسيار زيبايي‌ ترسيم‌ گشت‌. با اين‌ حال‌ از  اواسط دوره‌ صفويه‌ به‌ علت‌ گسترش‌ روابط ايران‌ با كشورهاي‌ همسايه‌ هنر نقاشي‌ تحت‌ تأثير هنر هندي‌ و از سوي‌ ديگر نقاشي‌ اروپايي‌ قرار گرفت‌. در دوره‌ صفويه‌ هنر خوش‌ نويسي‌ نيز پيشرفت‌ فراواني‌ كرد و خوش‌ نويسان‌ معروفي‌ چون‌ عليرضا عباسي‌، عبدالباقي‌ تبريزي‌، احمد نيريز، ميرعلي‌ تبريزي‌ و درويش‌ عبدالحميد طالقاني‌ (مبدع‌ خط شكسته‌ نستعليق‌) آثار بسيار ارزشمندي‌ خلق‌ كردند. نمونه‌ خطاطي‌ اين‌ هنرمندان‌ در كتابها و آثار مختلف‌ سفالي‌، فلزي‌ و كتيبه‌هاي‌ معماري‌ اين‌ دوره‌ به‌ وفور مشاهده‌ مي‌شود. هنر صحافي‌ و جلد سازي‌ نيز به‌ دستاوردهاي‌ عظيمي‌ نايل‌ آمد و اگر چه‌ اين‌ هنر بيشتر دنباله‌ رموز فني‌ هنرمندان‌ تيموري‌ بود ولي‌ صحافان‌ صفوي‌ بتدريج‌ در داخل‌ جلدها به‌ جاي‌ چرم‌ پركار و نقاشي‌ شده‌ از كاغذ رنگي‌ استفاده‌ كردند. ابداع‌ مهمي‌ كه‌ در اين‌ فن‌ صورت‌ گرفت‌ بهره‌گيري‌ از جلدهاي‌ نقاشي‌ لاكي‌ و لعابدار بود. اين‌ جلدهاي‌ كتاب‌ از چرم‌ و بيشتر اوقات‌ از مقواي‌ نرم‌ بود كه‌ ورقه‌ نازكي‌ از لعاب‌ و سپس‌ لاك‌ بر روي‌ آن‌ كشيده‌ مي‌شد. بسياري‌ از اين‌ جلدها به‌ سبك‌ مينياتور تزئين‌ مي‌گشت‌ و طرحهاي‌ زيبايي‌ از قبيل‌ صحنه‌هاي‌ شكار و باغ‌ بر روي‌ آنها نقاشي‌ مي‌شد.

آثار مستظرفه‌ اين‌ دوره‌ شامل‌ ظروف‌ چيني‌ و سفالي‌ نيز از لحاظ تنوع‌ و زيبايي‌ همطراز شاهكارهاي‌ عهد تيموري‌ است‌ و تا حدودي‌ نيز از هنر چين‌ تأثير پذيرفته‌ است‌. بر روي‌ ظروف‌ اين‌دوره‌ غالبا صحنه‌هايي‌ شاعرانه‌ ترسيم‌ مي‌شد. فلزكاري‌ عهد صفويه‌ نيز حالت‌ هنرمندانه‌ خود را حفظ كرد و ظروف‌ مسي‌ و برنجي‌ زيبا با نقش‌هايي‌ هنرمندانه‌ ساخته‌ شدند. كنده‌كاري‌ و چكش‌كاري‌ روي‌ فلز عهد صفوي‌ نيز بسيار زيبا بود و صفحه‌هاي‌ فولادي‌ مشبك‌ و كتيبه‌ نويسي‌ شده‌ تبحر هنرمندان‌ صفوي‌ را در نقر كردن‌ نقش‌هاي‌ پرپيچ‌ و خم‌ اسليمي‌ بر روي‌ سطوح‌ سخت‌ فلزي‌ نشان‌ مي‌دهند.هنر پارچه‌بافي‌ و قالي‌بافي‌ در اين‌ عصر به‌ مرحله‌ اعجاز رسيد و پارچه‌هايي‌ كه‌ در دوره‌ صفويه‌ بويژه‌ در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ صفوي‌ بافته‌ شد در تمام‌ تاريخ‌ هنر نساجي‌ جهان‌ نظير ندارد. در دوره‌ صفويه‌ پارچه‌هايي‌ بسيار عالي‌ با نقشه‌هاي‌ روان‌ وظريف‌ اسليمي‌ بافته‌ مي‌شد. اين‌ پارچه‌ها با گل‌ و بوته‌ ونقش‌ حيوانات‌ تزئين‌ مي‌شدند و در بسياري‌ از اين‌ پارچه‌هاي‌ مجلل‌ صحنه‌هايي‌ از شاهنامه‌ و وقايع‌ داستان‌هاي‌ عشقي‌ شعراي‌ ديگر و شكار نقش‌ مي‌شد. عالي‌ترين‌ پارچه‌هاي‌ اين‌ روزگار زري‌ هايي‌ بود كه‌ بر روي‌ زمينه‌ بافته‌ از رشته‌هاي‌ نقره‌ يا طلا به‌ صورت‌ نقشه‌ كوچكي‌ به‌ شكل‌ قلم‌ كار مهر مي‌شد و اين‌ نوع‌ پارچه‌ براي‌ لباس‌هاي‌ رسمي‌ درباريان‌ به‌ كار مي‌رفت‌. بافت‌ دولا و سه‌ لا از شيوه‌هاي‌ معمول‌ اين‌ پارچه‌ها بود كه‌ براي‌ بوجود آوردن‌ نقشه‌هاي‌ بسيار دقيق‌ و ظريف‌ استفاده‌ مي‌شد. در اين‌ قبيل‌ بافت‌ها كه‌ با طرح‌هاي‌ جودانه‌، اطلس‌ دو رو و شطرنج‌ همراه‌ بود اصولا دو يا سه‌ تار و پود جداگانه‌ بافته‌ مي‌شد و اين‌ بافت‌ها روبروي‌ هم‌ يا در زير يكديگر قرار مي‌گرفتند تا نقشه‌ را كاملتر سازند. طاقه‌ موسوم‌ به‌ ليلي‌ و مجنون‌ زيباترين‌ پارچه‌ اين‌ دوران‌ است‌ كه‌ قطعه‌اي‌ از آن‌ در موزه‌ ويكتوريا آلبرت‌ انگلستان‌ وجود دارد. شهرهاي‌ يزد و اصفهان‌ و كرمان‌ و كاشان‌ و شيراز و مشهد از مراكز عمده‌ نساجي‌ آن‌ دوره‌ بودند. پارچه‌هاي‌ مخمل‌ صفويه‌ نيز در تاريخ‌ هنر پارچه‌ بافي‌ و نساجي‌ ايران‌ بعد از اسلام‌ ممتاز و منحصر به‌ فرد مي‌باشد و مخمل‌ بافان‌ آن‌ عهد با استفاده‌ از بافت‌ ريز و كم‌ و زياد كردن‌ بسيار ظريف‌ پودهاي‌ پارچه‌ و طول‌ گره‌ درخشش‌ پارچه‌هاي‌ مخمل‌ بسيار زيبايي‌ مي‌ساختند.

پارچه‌هاي‌ ابريشمي‌ گرانبهاي‌ اين‌ عهد براي‌ لباس‌ و چادر و پرده‌ و روپوش‌ و خلعت‌ و هديه‌ به‌ اشراف‌ و نمايندگان‌ خارجي‌ استفاده‌ مي‌شد.

هنر قالي‌ بافي‌، نمد بافي‌ و حصير بافي‌ اين‌ دوره‌ نيز به‌ حد كمال‌ رسيد. قاليهاي‌ ايران‌ بيشتر مزين‌ به‌ نقش‌ گل‌ و گياه‌ بودند و بيشتر تصاويري‌ از گلستاني‌ با حوض‌هاي‌ پر آب‌ و جوي‌ها و قالي‌ها در فرش‌هاي‌ صفويه‌ كار مي‌شد. اساتيد اين‌ فن‌ در تلفيق‌ و تركيب‌ نقش‌هاي‌ خود ظرافت‌ زيادي‌ انجام‌ مي‌دادند و رنگ‌هاي‌ سبز و نارنجي‌، قرمز، فيروزه‌اي‌، سفيد و كرم‌ بيشتر مورد استفاده‌ آنان‌ قرارمي‌گرفت‌. قالي‌هاي‌ پشمي‌ و ابريشمي‌ كاشان‌ با نقش‌ گل‌  وگياه‌، فرش‌هاي‌ عالي‌ كرمان‌ از جنس‌ پشم‌ شتر و بز و قالي‌هاي‌ همدان‌ و فراهان‌ و خراسان‌ شهرت‌ فراواني‌ داشتند. در اين‌ بين‌ قالي‌هاي‌ كرمان‌ مقام‌ اول‌ را دارا بودند و اكثر تجار اروپايي‌ از طرفداران‌ پر و پا قرص‌ اين‌ فرش‌ها به‌ شمار مي‌رفتند.

هنر درخشان‌ ايران‌ در دوره‌ صفويه‌ با حمله‌ افغان‌هاي‌ وحشي‌ ضربه‌اي‌ بسيار سنگين‌ را متحمل‌ گشت‌ و بسياري‌ از رشته‌هاي‌ هنري‌ ايران‌ پس‌ از بيرون‌ رانده‌ شدن‌ افغانها نتوانستند به‌ دوران‌ درخشش‌ و رونق‌ خود باز گردند، با اين‌ حال‌ هنر ايراني‌ راه‌ خود را به‌ سوي‌ ترقي‌ و كمال‌ ادامه‌ داد.

 

 

منابع‌:

1 ـ اسكارچيا، جيان‌ روبرتو: تاريخ‌ هنر ايران‌ (جلد دهم‌)، ترجمه‌ يعقوب‌ آژند، تهران‌، فارابي‌، 1376.

2- دبليو. ر. فريه‌: هنرهاي‌ ايران‌، تهران‌، فروزان‌، 1374.

3- آربري‌، آرتور (گردآورنده‌): ميراث‌ ايران‌، ترجمه‌: احمد بيرشك‌، بهاءالدين‌ پازارگادو...، تهران‌، بنگاه‌نشر و ترجمه‌ كتاب‌، 1346.

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر سلجوقی

هنر ايراني‌ در عهد ‌سلجوقيان اگرچه‌ دنباله‌رو هنر غزنوي‌ و ‌سامانيان است‌ ولي‌ رشته‌هاي‌ گوناگون‌ هنري‌ در اين‌ دوره‌ موفق‌ به‌ خلق‌ آثار بديعي‌ شدند. يكي‌ از اين‌ شاخه‌ها نقاشي‌ بود كه‌ اگرچه‌ نقاشي‌هاي‌ زيادي‌ از اين‌ عهد برجاي‌ نمانده‌ است‌ ولي‌ نقاشي‌هاي‌ ديوار و نقاشي‌ بر روي‌ كوزه‌هاي‌ سفالي‌ باقيمانده‌ از رونق‌ تصويرگري‌ در اين‌ دوران‌ حكايت‌ مي‌كنند. ويژگي‌ برجسته‌ نقاشي‌ عهد سلجوقي‌ تداوم‌ سنت‌ نگارگري‌ ماني‌ و بودايي‌ بود كه‌ در آن‌ صورت‌ها تمام‌ رخ‌ و گرد ترسيم‌ گشته‌ و چشم‌ها حالت‌ مورب‌ داشت‌. نقاشان‌ آن‌ روزگار براي‌ رسم‌ نقش‌ گياهان‌ و جانوران‌ و مناظر از شيوه‌ خطي‌ استفاده‌ مي‌كردند و رنگ‌هاي‌ مورد استفاده‌ در آن‌ دوره‌ بيشتر آبي‌ آسماني‌، آبي‌ فيروزه‌اي‌، سبزو بنفش‌ بود.

اوج‌ هنر ايران‌ در اين‌ عهد در سفالگري‌ پديدار گشت‌. سفالگران‌ دوره‌ سلجوقي‌ با بهره‌گيري‌ از استعداد خود آثار فراواني‌ را بر جاي‌ گذاشتند كه‌ اين‌ اشياء از پيشرفت‌هاي‌ هنري‌ آن‌ دوره‌ سخن‌ مي‌گويند. سفالگران‌ سلجوقي‌ درساخت‌ ظروف‌ لوكس‌ و تجملي‌ اعم‌ از ظروف‌ جلادار وظروف‌ مينايي‌ با نقوش‌ و رنگ‌هاي‌ مختلف‌ (نقوش‌ هفت‌ رنگ‌) تبحر و تسلط خاصي‌ داشتند. آنان‌ طي‌ چند مرحله‌ و با زحمت‌ و مشقت‌ فراوان‌ ظروف‌ خام‌ را ساخته‌ و با رنگ‌هاي‌ آبي‌، سبز و بنفش‌ مزين‌ مي‌ساختند وسپس‌ در كوره‌ مي‌گذاشتند. در مرحله‌ بعد پس‌ از بيرون‌ آوردن‌ از كوره‌ خطوطي‌ پيرامون‌ ظروف‌ نقش‌ مي‌كردند كه‌ با جزئيات‌ فراواني‌ همراه‌ بود و پس‌ از نقاشي‌ و رنگ‌كاري‌ مجدد و لعاب‌ گذاري‌ براي‌ دومين‌ بار ظروف‌ را در كوزه‌ها قرار مي‌دادند. نقاشي‌ ظروف‌ كه‌ با كمك‌ رنگ‌ها و لعاب‌ صيقلي‌ صورت‌ مي‌گرفت‌ به‌ اين‌ ظرفها زيبايي‌ خيره‌ كننده‌اي‌ مي‌بخشيد و گاهي‌ نيز هنرمندان‌ اشعاري‌ از حكيم‌ عمر خيام‌ و نظامي‌ گنجوي‌ را با مهارت‌ فوق‌ العاده‌ بر پيكره‌ كوزه‌ها نقش‌ مي‌نمودند. ظروفي‌ كه‌ با لعاب‌ ابلق‌ و لعاب‌ صيقلي‌ علايي‌ مزين‌ مي‌شدند بويژه‌ داراي‌ ارزش‌ و اعتبار هنري‌ زيادي‌ بودند. لعاب‌ صيقل‌ طلايي‌ به‌ ظروف‌ درخشش‌ خاصي‌ مي‌بخشيد و تركيبي‌ مركب‌ بود از: (... زرنيخ‌ زرد و سرخ‌... و مرقشيشاي‌ فضي‌ يا ذهبي‌ و زاج‌ زرد طبسي‌ يا قبروسي‌ و نحاس‌ محرق‌ و معجون‌ مدقوق‌ و مطحوق‌ مسحوق‌ و نقره‌ صاف‌... كه‌ در دو شاب‌ يا سركه‌ حل‌ كرده‌ بر آلات‌ نقش‌ كنند.) لعاب‌ صيقلي‌ طلا علاوه‌ بر ظرفها و ديس‌ها و كاشي‌هاي‌ تزئيني‌ ابنيه‌ در سر درها و گنبدها و محراب‌ مساجد نيز به‌ كار مي‌رفت‌. فلزكاري‌ ديگر شاخه‌ هنري‌ مهم‌  روزگار سلجوقي‌ بود. اين‌ هنر تحت‌ تأثير فلز كاري‌ دوره‌ ساسانيان‌ به‌ پيشرفت‌ والايي‌ نايل‌ آمد به‌ گونه‌اي‌ كه‌  محققان‌ و باستان‌ شناسان‌ اشياء فلزي‌ سلجوقي‌ را بسيار هنرمندانه‌ و ظريف‌ خوانده‌اند. در عهد سلجوقيان‌ آثار فلزي‌ و مفرغي‌ هويتي‌ مستقل‌ يافتند و به‌ شكوفايي‌ رسيدند كه‌ اين‌ پيشرفت‌ بيشتر در ظروف‌ مختلف‌، شمعداني‌،صندوقچه‌هاي‌ منقور، كاسه‌ و پارچ‌ و بشقاب‌ و لوازم‌ تزئيني‌ همچون‌ قاب‌ آئينه‌ مشهود و بارز بود. از مصنوعات‌ فلزي‌ زيباي‌ آن‌ دوره‌ كه‌ بسياري‌ در طي‌ حفريات‌ باستان‌ شناسي‌ در نيشابور، هرات‌ و اصفهان‌ يافت‌ شده‌اند مي‌توان‌ به‌ بخوردان‌هاي‌ گوناگون‌ به‌ شكل‌ شير و مرغ‌ اشاره‌ كرد كه‌ با ظرافت‌ كنده‌كاري‌ شده‌اند و بر طبق‌ آداب‌ و رسوم‌ آن‌ زمان‌ نقش‌ پرندگان‌ گوناگون‌ نيز در اطراف‌ اين‌ اشياء نقش‌ گشته‌اند. ترصيع‌ مسي‌ قرمز رنگ‌ و نقره‌ سفيد بر روي‌ ظروف‌ برنزي‌ و برنجي‌ از شايسته‌ترين‌ و جالب‌ترين‌ موفقيت‌هاي‌ فلزكاران‌ دوره‌ سلجوقي‌ است‌. بسياري‌ از ظروف‌ فلزي‌ اين‌ دوره‌ كه‌ با برجسته‌ كاري‌هاي‌ زيبا و مس‌ و نقره‌ زينت‌ يافته‌اند در موزه‌هاي‌ آرميتاژ روسيه‌ و ويكتوريا آلبرت‌ انگلستان‌ وجود دارد.

هنر نساجي‌ و پارچه‌ بافي‌ نيز در عهد سلجوقيان‌ رونق‌ داشت‌ و آثار باقيمانده‌ طرح‌هاي‌ عالي‌ و مهارت‌ فني‌ بافندگان‌ سلجوقي‌ را نشان‌ مي‌دهد. بافندگان‌ آن‌ دوره‌ در اوايل‌ طرح‌هاي‌ ساده‌اي‌ را بصورت‌ كلي‌ اجرا مي‌كردند ولي‌ بتدريج‌ به‌ نقشه‌هاي‌ پيچيده‌ و ظريف‌ روي‌ آوردند. در اين‌ دوره‌ پارچه‌هاي‌ دو رو و اطلس‌ نيز معمول‌ گشت‌ و بافت‌ شطرنجي‌ يك‌ در ميان‌ و دولا بسيار رايج‌ و متداول‌ بود. طرح‌ پارچه‌هاي‌ سلجوقي‌ از روي‌ علائم‌ سلطنتي‌ و خانوادگي‌ يا سنن‌ هنري‌ قديم‌ يعني‌ عقاب‌ هاي‌ دو سر، طاووس‌، شير و شير بالدار با كله‌ عقاب‌ در واحدهاي‌ مدور، حاشيه‌، ترنج‌ و هشت‌ گوش‌ تكرار مي‌شدند. پارچه‌ ابريشمي‌ معروف‌ به‌ پارچه‌ اردك‌ نمونه‌ عالي‌ نساجي‌ اين‌ دوره‌ است‌ كه‌خطوط كوفي‌ آبي‌ رنگ‌ و گل‌هاي‌ بيضي‌ زرد آن‌ را احاطه‌ كرده‌اند.

تذهيب‌ و خطاطي‌ قرآن‌ و ساير كتابها نيز در عهد سلجوقي‌ پيشرفت‌ فراواني‌ كرد. تذهيب‌ براي‌ برجسته‌ ساختن‌ و نقطه‌گذاري‌ خط بكار مي‌رفت‌ و تزئينات‌ اوليه‌ آن‌ عبارت‌ بود از نوارهايي‌ كه‌ پايان‌ يك‌ سوره‌ و آغاز سوره‌ بعدي‌ را معين‌ مي‌كرد. در اين‌ دوره‌ معمولا براي‌ نشان‌ دادن‌ سر سوره‌ها در حاشيه‌ هم‌ نقشه‌ ترنجي‌ مي‌كشيدند و گاهي‌ به‌ عنوان‌ زمينه‌ خط طرح‌هاي‌ هندسي‌ زيبايي‌ به‌ رنگ‌ قهوه‌اي‌ ترسيم‌ مي‌گشت‌. سبك‌ سلجوقي‌ تذهيب‌ و خطاطي‌ بدين‌ گونه‌ بود كه‌ تذهيب‌ به‌ رنگ‌ طلايي‌ به‌ كار مي‌رفت‌ و كلمات‌ به‌ رنگ‌ مشكي‌ نوشته‌ مي‌شد. نقطه‌هاي‌ مشخص‌ كننده‌ حروف‌ مشابه‌ نيز به‌ رنگ‌ آبي‌، سرخ‌ و سبز متمايز مي‌گشت‌. معمولا اولين‌ صفحه‌ متن‌ نيز داراي‌ عنوان‌ پرآب‌ و تابي‌ بود و رنگ‌آميزي‌ بصورت‌ ساده‌ انجام‌ مي‌گرفت‌.

محققان‌ و ايران‌ شناسان‌ سلسله‌ سلجوقي‌ را يكي‌ از افتخارات‌ ايران‌ در زمينه‌ اقسام‌ گوناگون‌ هنر ذكر نموده‌اند.

 

 

منابع‌:

1-پوپ‌، آرتور: معماري‌ ايران‌، ترجمه‌ غلامحسين‌ صدري‌ افشار، تهران‌، فرهنگان‌، 1366.

2 - مارگريتا كاتلي‌، لويي‌ هامبي‌: تاريخ‌ هنر ايران‌ (جلد 8)، ترجمه‌ يعقوب‌ آژند، فارابي‌، 1376.

3- گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ و جهان‌، تهران‌، عفاف‌، 1378.

4-آربري‌، آرتور (گردآورنده‌): ميراث‌ ايران‌، ترجمه‌ احمد بيرشك‌، بهاءالدين‌ پازارگاد و...، تهران‌، بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر كتاب‌، 1346.

 
 
 
 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر سامانی

هنر ايراني‌ در روزگار ‌سامانيان مسير افتخار آفرين‌ خود را تداوم‌ بخشيد و به‌ پيشرفت‌هاي‌ شاياني‌ در رشته‌هاي‌ نقاشي‌، كاشي‌كاري‌، سفالگري‌، شيشه‌گري‌ و پارچه‌ بافي‌ نائل‌ آمد. در اين‌ دوره‌ كه‌ آن‌ را رنسانس‌ ادبيات‌ و هنر ايراني‌ خوانده‌اند سبك‌ خاصي‌ موسوم‌ به‌ سبك‌ ساماني‌ در اين‌ رشته‌ها پديد آمد. هنر نقاشي‌ اين‌ عهد تا حدودي‌ دنباله‌رو نقاشي‌ روزگار ساسانيان‌ بود و با بررسي‌ آثار بدست‌ آمده‌ از نقاشي‌هاي‌  ساماني‌ مشخص‌ گشته‌ كه‌ هنرمندان‌ و نقاشان‌ ساماني‌ از رنگ‌هاي‌ قرمز با پوسته‌ سفيد و گاهي‌ ارغواني‌ مايل‌ به‌ سياه‌ يا زرد در رنگ‌ آميزي‌ ظروف‌ بهره‌ مي‌گرفته‌اند. هيئت‌هاي‌ باستان‌ شناسي‌ طي‌ چند دهه‌ اخير قطعاتي‌ از نقاشي‌هاي‌ ديواري‌ در نيشابور بدست‌ آورده‌اند كه‌ قدمت‌ اين‌ آثار به‌ عهد سامانيان‌ باز مي‌گردد. در اين‌ نقاشي‌ها تأثير نقاشي‌ ساسانيان‌ به‌ وضوح‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد. مينياتورهاي‌ بدست‌ آمده‌ از اين‌ دوره‌ نيز بيشتر اقتباسي‌ از مينياتورها و نگاره‌هاي‌ ساساني‌ بوده‌ است‌ و تطابق‌ اين‌ آثار با مينياتورهاي‌ منسوب‌ به‌ ماني‌ (كه‌ در آسياي‌ ميانه‌ كشف‌ شده‌) تأثير پذيري‌ نقاشي‌ سامانيان‌ از سنت‌ پادشاهي‌ ساساني‌ را به‌ اثبات‌ مي‌رساند. نسخه‌ خطي‌ مينياتور اندرز نامه‌ كه‌ در اين‌ عهد ترسيم‌ شده‌ از نمونه‌هاي‌ تأثير هنر ساسانيان‌ بر اين‌ دوره‌ است‌.

كاشي‌كاري‌ و سفال‌گري‌ از ديگر جلوه‌هاي‌ هنري‌ ساماني‌ است‌ كه‌ هر يك‌ به‌ پيشرفت‌هاي‌ شاياني‌ نايل‌ آمدند و كامل‌ترين‌ نمونه‌هاي‌ هنر اين‌ دوره‌ در سفالينه‌هاي‌ مكشوفه‌ از مناطق‌ سمرقند وبخارا و نيشابور مشهود است‌. ويژگي‌ ظروف‌ سفالي‌ عهد ساماني‌ جذابيت‌ تزئينات‌ به‌ كار رفته‌ از راه‌ شفافيت‌ و فن‌آوري‌ است‌ كه‌ اين‌ ظروف‌ را به‌ منطقه‌ ماوراء النهر منحصر ساخته‌ است‌. فن‌ آوري‌ مورد اشاره‌ از آميزش‌ اكسيد فلز براي‌ رنگ‌ آميزي‌ با روكش‌ لعابي‌ گل‌هاي‌ زيبا حاصل‌ مي‌شده‌ است‌ و اين‌ ظروف‌ پس‌ از حرارت‌ ديدن‌ به‌ تلاء لو خاصي‌ دست‌ مي‌يافتند. تزئينات‌ ظروف‌ سفالين‌ عصر سامانيان‌ بيشتر عبارت‌ بود از نوشته‌هاي‌ كوفي‌، پرندگان‌، گل‌ و ساقه‌هاي‌ درهم‌ و اشكال‌ ترنجي‌. اين‌ تزئينات‌ به‌ ظروف‌ سفالين‌ اين‌ دوره‌ زيبايي‌ منحصر به‌ فردي‌ بخشيده‌ است‌ و محققان‌ و باستان‌شناسان‌ معاصر پس‌ از بررسي‌ ظروف‌ ادوار مختلف‌ تاريخ‌ ايران‌ بعد از اسلام‌ ابراز داشته‌اند كه‌ پس‌ از انقراض‌ سامانيان‌ اين‌ ظروف‌ عالي‌ و بي‌نظير هرگز با اين‌ جنس‌ و كيفيت‌ عالي‌ ساخته‌ نشد.

اشياء بدست‌ آمده‌ از حفريات‌ باستان‌شناسي‌ همچنين‌ نمايانگر پيشرفت‌ هنر فلزكاري‌ در دوره‌ ساماني‌ است‌. منابع‌ تاريخي‌ نيز از رونق‌ اين‌ شاخه‌ از هنر در قلمرو حكومت‌ سامانيان‌ ياد كرده‌اند. مقدسي‌ در كتاب‌ خود نوشته‌ است‌ كه‌ مراكز عمده‌ فلزكاري‌ آن‌ دوره‌ در بخارا و سمرقند و خراسان‌ و مرو بوده‌ است‌. دو كوزه‌ زيباي‌ سيمين‌ با بدنه‌ كروي‌ و گردن‌ دراز به‌ شكل‌ مخروط ناقص‌ از مهمترين‌ اشياء فلزي‌ است‌ كه‌ اوج‌ هنر فلزكاري‌ ساماني‌ رابه‌ نمايش‌ مي‌گذارند. در اطراف‌ پايه‌ اين‌ دو كوزه‌ خطوطي‌ به‌ زبان‌ كوفي‌ ترسيم‌ گشته‌ است‌. اين‌ دو كوزه‌ با نقوش‌ و تصاويري‌ از پرندگان‌ مختلف‌ و ازجمله‌ طاووس‌ به‌ سبك‌ قلم‌ كاري‌ و گوژكاري‌ تزئين‌ شده‌اند و در پيرامون‌ اين‌ تصاوير پيچكهاي‌ نخل‌ زيبايي‌ حكاكي‌ شده‌اند.

آثار زيبايي‌ از ظروف‌ كوزه‌ شيشه‌اي‌ و پارچه‌هاي‌ عالي‌ و معروف‌ ابريشمي‌ و پنبه‌اي‌ اين‌ دوره‌ نيز ازشهرهاي‌ نيشابور و مرو كشف‌ شده‌ است‌. اين‌ آثار جملگي‌ حكايت‌ از پيشرفت‌ صنايع‌ دستي‌ در روزگار سامانيان‌ دارد. منابع‌ موجود همچنين‌ از كارگاههاي‌ بزرگ‌ شيشه‌ گري‌ و پارچه‌ بافي‌ آن‌ روزگار در ماوراء النهر و شهرهاي‌ خراسان‌ ياد كرده‌اند. بسياري‌ از نمونه‌هاي‌ هنري‌ عصر ساماني‌ در موزه‌ آرميتاژ روسيه‌ نگهداري‌ مي‌شود.

 

 

منابع‌:

1- آربري‌، ا. ج‌: ميراث‌ ايران‌، ترجمه‌ احمد بيرشك‌، بهاءالدين‌ پازارگاد و... تهران‌، بنگاه‌ ترجمه‌ ونشركتاب‌، 1346.

2-كياني‌، محمد يوسف‌: تاريخ‌ هنر معماري‌ ايران‌ در دوره‌ اسلامي‌، تهران‌، سازمان‌ مطالعه‌ وتدوين‌ كتب‌ علوم‌ انساني‌ دانشگاهها، 1371.

3- ديمارز، س‌. م‌: راهنماي‌ صنايع‌ اسلامي‌، ترجمه‌ عبدا... فريار، تهران‌، انتشارات‌ علمي‌ و فرهنگي‌،1369.

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

هنر ايران‌ در روزگار ساسانيان‌ معجوني‌ است‌ از جلوه‌هاي‌ هنر شرقي‌ قديم‌ و وارث‌ تمدن‌هاي‌ ‌هخامنشي و ‌اشكاني. در عهد ‌ساسانيان هنر ايراني‌  به‌ اوج‌ پيشرفت‌ خود رسيد و اگرچه‌ از جريانات‌ خارجي‌ همچون‌ يونان‌ و روم‌ تأثير پذيرفت‌ ولي‌ اين‌ هنرها را براساس‌ سنن‌ محلي‌ تغيير داد. در اين‌ دوره‌ براي‌ تزئينات‌ كاخها و ابنيه‌ از عوامل‌ مختلفي‌ چون‌ موزائيك‌ كاري‌، نقاشي‌ روي‌ ديوار، گچ‌بري‌ ونقش‌ برجسته‌ استفاده‌ مي‌شد كه‌ هر يك‌ از تجليات‌ خاص‌ عهد ساساني‌ محسوب‌ مي‌شدند. همچنين‌ هنر گچ‌كاري‌ و گچ‌بري‌ اهميت‌ زيادي‌ يافت‌ . هنرمندان‌ آن‌ روزگار ديوارهاي‌ آجري‌ و سنگي‌ را با لايه‌اي‌ از گچ‌ مي‌پوشاندند و گاه‌ آنها را تزئين‌ مي‌كردند. در بعضي‌ مواقع‌ نيز هنرمندان‌ از قطعات‌ گچ‌بري‌ شده‌ قالب‌ مي‌ساختند و به‌ تعداد زياد قطعاتي‌ مشابه‌ هم‌ بوجود مي‌آوردند. نقوش‌ اين‌گچبري‌ها عبارت‌ بودند از نقوش‌ مختلف‌ گياهي‌، حيواني‌، انساني‌ و نقوش‌ هندسي‌ و گاه‌ تصوير و صحنه‌اي‌ از شكارگاه‌ كه‌ بقايايي‌ از اين‌ آثار باقي‌ مانده‌ است‌.

نقش‌ برجسته‌هاي‌ اين‌ دوره‌ نيز بسيار حائز اهميت‌ است‌ كه‌ تعداد زيادي‌ از آنها در مركز اصلي‌ اين‌ سلسله‌ يعني‌ استان‌ فارس‌ واقع‌ شده‌اند و برخي‌ نيز در مناطق‌ ديگر از جمله‌ سلماس‌ و طاق‌ بستان‌ كرمانشاه‌ وجود دارند.

بزرگترين‌ نقش‌ برجسته‌ ساساني‌ در فيروز آباد است‌ كه‌ صحنه‌اي‌ از پيروزي‌ اردشير اول‌ را بر آخرين‌ پادشاه‌ اشكاني‌ نشان‌ مي‌دهد.

آنچه‌ در مورد نقش‌ برجسته‌هاي‌ ساساني‌ تازگي‌ دارد بزرگي‌ و وسعت‌ و همچنين‌ تعداد زياد آنها است‌. بسياري‌ از اين‌ نقش‌ برجسته‌ها به‌ دو مضمون‌ عمده‌ محدود مي‌شوند كه‌ هر دو نيز از دوره‌ اردشير اول‌ متداول‌ شده‌اند; يكي‌ اعطاي‌ مقام‌ شاهي‌ از جانب‌ يك‌ مقام‌ رباني‌ است‌ كه‌ عمدتا اهورامزدا را در بر مي‌گيرد و ديگر صحنه‌اي‌ از پيروزي‌ شاه‌ بر دشمنانش‌. در نقش‌ برجسته‌هاي‌ طاق‌بستان‌ صحنه‌هايي‌ از شكار خوك‌ وحشي‌ نيز مشاهده‌ مي‌شود. نقش‌ برجسته‌هاي‌ طاق‌ بستان‌ تصاوير و شواهدي‌ گويا از نحوه‌ زندگي‌ و آيينهاي‌ درباري‌ مي‌باشند كه‌ لوازم‌ و وسايل‌ مورد استفاده‌ آن‌ روزگارو حتي‌ نوع‌ لباس‌ و نقش‌ و نگارهاي‌ پارچه‌ و زيور آلات‌ به‌ دقيق‌ترين‌ وجه‌ به‌ نمايش‌ در آمده‌اند.

قالي‌ بافي‌ از ديگر جلوه‌هاي‌ هنري‌ مهم‌ عهد ساسانيان‌ است‌ كه‌ در اين‌ دوره‌ رواج‌ زيادي‌ داشته‌ است‌ . فرش‌ بهارستان‌ در كاخ‌ تيسفون‌ كه‌ با نخهاي‌ ابريشم‌ و زرين‌ و سيمين‌ بافته‌ و با هزاران‌ قطعه‌جواهر مرصع‌ بود نقطه‌ عطف‌ هنر قالي‌ بافي‌ آن‌ دوره‌ و اوج‌ هنر قالي‌ بافي‌ در ايران‌ باستان‌ به‌ شمار مي‌رود. نقوش‌ و قالي‌هاي‌ اين‌ دوره‌ مملو از تصاوير انتزاعي‌ و هندسي‌ از گل‌ و گياه‌ و حيوانات‌ و پرندگان‌ است‌. از مضامين‌ عمده‌ اين‌ بافته‌ها، نقش‌ باغ‌ و صحنه‌هاي‌ شكار است‌ و ظاهرا قاليهاي‌ باغ‌ نما آنقدر محبوب‌ و مورد علاقه‌ شاهان‌ بوده‌ كه‌ حتي‌ باغها را به‌ تقليد از آنها آرايش‌ مي‌كرده‌اند.

بافت‌ پارچه‌هاي‌ ابريشمي‌ نيز در اين‌ دوره‌ رواج‌ فراوان‌ يافت‌ و اين‌ بيشتر از آن‌ ناشي‌ مي‌شد كه‌ ايران‌ بر سر راه‌ چين‌ (بزرگترين‌ تهيه‌ كننده‌ ابريشم‌) و روم‌ (بزرگترين‌ مصرف‌كننده‌ آن‌) قرار داشت‌ ومسير انتقال‌ ابريشم‌ كه‌ بعدها به‌ جاده‌ ابريشم‌ معروف‌ شد از ايران‌ مي‌گذشت‌. هنر فلز كاري‌ و ساخت‌ لوازم‌ تزئيني‌ فلزي‌ نيز در روزگار ساسانيان‌ رونق‌ داشت‌ و در آثار فلزي‌ اين‌ دوره‌ همچون‌ بشقاب‌، جام‌،گلدان‌، و زيور آلات‌ نقوش‌ مشابهي‌ از صحنه‌هاي‌ شكار، جلوس‌ شاه‌، اعطاي‌ منصب‌ و همچنين‌ تصاوير زيبايي‌ از پرندگان‌، گلها و حيوانات‌ افسانه‌اي‌ مشاهده‌ مي‌شود. نقاشي‌ از ديگر هنرهاي‌ مهم‌ اين‌ عصر است‌ و بويژه‌ ماني‌ آن‌ را توسعه‌ فراواني‌ بخشيد.طلا كاري‌، برنز كاري‌، شيشه‌ سازي‌، حكاكي‌روي‌ سنگ‌ و نگين‌هاي‌ نقش‌ دار و سكه‌ سازي‌ از ديگر شاخه‌هاي‌ مهم‌ هنر ساساني‌ مي‌باشند كه‌ جملگي‌ اوج‌ درخشندگي‌ هنر ايران‌ در اين‌ عهد را به‌ نمايش‌ مي‌گذارند. هنر ساساني‌ در طي‌ 400 سال‌ حكومت‌ شاهان‌ اين‌ سلسله‌ جلوه‌اي‌ از وحدت‌ را در عين‌ تنوع‌ و كثرت‌ آن‌ پديد آورد. در اين‌ هنر گرچه‌ عناصر هنرهاي‌ ديگر كشورها و حتي‌ هنر رومي‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد اما هويت‌ مستقل‌ آن‌ حفظ شده‌ است‌. از اين‌ روست‌ كه‌ مي‌توان‌ انسجام‌ و همگوني‌ آشكاري‌ را در تمامي‌ آثار اين‌ دوره‌ مشاهده‌ كرد.

 

 

منابع‌:

1 ـ گيرشمن‌، رمان‌: ايران‌ از آغاز اسلام‌، ترجمه‌ محمد معين‌، تهران‌، علمي‌ و فرهنگي‌، 1346.

2 ـ دبليو، ر، فريه‌: هنرهاي‌ ايران‌، تهران‌، فروزان‌، 1374.

3 ـ گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ و جهان‌ (بخش‌ وقايع‌ نگاري‌ تاريخ‌ ايران‌)، تهران‌، عفاف‌، 1378.

نگارش در تاريخ جمعه 6 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

نگارش در تاريخ جمعه 6 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr
 

خانواده آشپزي شيريني پزي جك و لطيفهخداوند ديد مرد گرسنه است نان را آفريد ديد تشنه است آب را آفريد ديد در تاريكي است نور را آفريد ديد هيچ مشكل ديگه اي نداره زن را آفريد!
يه روز غضنفر ميره مغازه لوازم خونگي چشش ميافته به فلاسك ميپرسه آقا اون چيه؟ مغازه دار ميگه اون فلاسكه ميپرسه كارش چيه ميگه هر چيز سردي رو بزاري توي اون سرد نگه ميداره هر چيز گرم هم بذاري توش گرم نگه ميداره مرده خوشحال ميشه و يكي ميخره فردا كه ميره اداره باخودش ميبره رييسش وقتي فلاسكو ميبينه ميگه ببينم چي تو اون فلاسكت داري؟ ميگه اقاي رييس 2 تا الاسكا دارم با 3 تا فنجون قهوه
غضنفر نميتوانند با 110 تماس بگيرند .چون كليد 11 رو روي تلفن پيدا نميكنند!


غضنفر بالاي پل هوايي ايستاده بوده ميگه: حالا ما خر، ما نفهم ، ما بي شعور ... اينجا اصلأ آب ردميشه كه پل زدن؟!
به غضنفر ميگن زبون غضنفری(لهجه غضنفر) چه جوريه؟ ميگه فارسي بلدي؟ ميگه آره. ميگه برين توش ميشه غضنفری(لهجه غضنفر)
به غضنفر میگن چرا سي ديت انقدر خش داره ميگه:آخه زير قسمتهاي مهمش خط كشيدم !
به خروسه ميگن : چرا معتاد شدي؟ ميگه اگه زنتو لو خت کنن بزارن پشت ويترين معتاد نمي شي !
به غضنفر ميگند اگه دنيارو بهت بدند چه کار ميکني ميگه ميفروشم ميرم خارج !
جاسم (بنده خدا خسیس) به بچه اش ميگه: اگه همه نمره هات بيست بشه مي برمت پارک تا بستني خوردن بچه هاي ديگرو ببيني!
غضنفر به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ غضنفر مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما !
غضنفر و دوستش به تاکسي ميگن: آقا 3 نفر تا تجريش چقدر ميگيري؟ راننده ميگه: شما که 2 نفر هستيد ! غضنفر ميگه: مگه خودت نميخواي بياي !
و شیراز مادر رو از دختر نمیشه تشخیص داد
تو اصفهان گدا رو از پولدار
تو تهران دختر رو از پسر!!!
 

نگارش در تاريخ جمعه 6 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr
سه شنبه 5 دی 1391
  •  
 
یکی از مقامات ارشد دولت «باراک اوباما» رئیس‌جمهوری آمریکا به مجله «واشنگتن نشنال ژورنال» گفت که دولت اوباما به دنبال کاندیدهای دیگری از جمله «میشل فلورنوی» معاون وزیر دفاع آمریکا برای سمت وزیر دفاع آمریکا است.

فارس: به دنبال موجی از انتقادات از نامزد رئیس‌جمهور آمریکا برای سمت وزیر دفاع آمریکا، دولت «باراک اوباما»، احتمالاً معاون وزارت دفاع آمریکا که یک زن است را برای این پست، نامزد می‌کند.

به گزارش روزنامه تایمز اسرائیل، کاخ سفید ظاهراً‌ به دنبال برگزیدن کاندیدهای دیگری برای پست ریاست وزارت دفاع آمریکا است و این اقدام در حالی صورت گرفته است که کاندیداتوری «چاک هیگل» برای این پست با مخالفت‌های زیادی مواجه شده است.
 
یکی از مقامات ارشد دولت «باراک اوباما» رئیس‌جمهوری آمریکا به مجله «واشنگتن نشنال ژورنال» گفت که دولت اوباما به دنبال کاندیدهای دیگری از جمله «میشل فلورنوی» معاون وزیر دفاع آمریکا برای سمت وزیر دفاع آمریکا است.
 
هیگل، سناتور سابق جمهوری‌خواه «نبراسکا» به دلیل برخی از عقایدش از جمله حمایت ناکافی از اسرائیل مورد انتقاد قرار گرفته است.
 
روز گذشته، سناتور «جو لیبرمن» سناتور مستقل ایالت «کانتیکت» که در حال بازنشسته شدن است و نقشی در فرایند تأیید کاندیدها ندارد به «سی‌ان‌ان» گفت: «وضعیت اتحاد» که یک پروسه تأییدیه بسیار سخت است، سوالات منطقی برای پرسیدن وجود دارد که چاک هیگل باید به آنها پاسخ دهد.
 
«لیندسی گراهام» جمهوری‌خواه ایالت کارولینای جنوبی نیز در شبکه «ان بی سی» گفت: نامزدی هیگل برای پست وزیر دفاع آمریکا بسیار پرچالش است. فکر نمی‌کنم او بتواند آراء جمهوری‌خواهان را کسب کند.
 
فلورنوی، از سال 2009 تا فوریه 2012 بعنوان معاون وزیر دفاع آمریکا فعالیت کرده است و در آن زمان استعفا کرد تا اوقات خود را با خانواده‌اش بگذراند.
 
هفته گذشته، روزنامه آمریکایی «واشنگتن‌پست»، کاندیداتوری فلورنوی را تأیید کرد و در سرمقاله‌ای نوشت که وی بعنوان اولین زن وزیر دفاع آمریکا مورد استقبال واقع خواهد شد.
 
در این سرمقاله آمده است: فلورنوی یک سیاستمدار معتدل است که می‌داند چگونه بروکراسی پنتاگون را اداره کند و چه جایی کاهش بودجه‌ اعمال کند. او بعنوان اولین وزیر دفاع زن آمریکا مورد استقبال قرار می‌گیرد.

نظرات (5)
 
با جدی شدن مباحث درباره انتخاب سناتوری جان کری به عنوان وزیر خارجه جدید ایالات متحده، گمانه‌زنی درباره راه جدیدی که وی در سیاست خارجی این کشور خواهد گشود، شدت یافته؛ اما درباره سیاست احتمالی وی در قبال ایران، اسنادی که به تازگی از سوی «ویکی لیکس» منتشر شده، بیانگر نکات مهمی است.
طرح مخفی جان کری برای ایران
به گزارش تابناک، در صورتی که تا چند روز دیگر، جان کری وزیر خارجه جدید آمریکا معرفی شود، یکی از مهمترین دستورکارهای وی، برنامه هسته‌ای ایران خواهد بود. اسناد منتشره در سایت «ویکی لیکس» در این زمینه، می‌تواند در شناخت رویکرد وی نسبت به ایران راهگشا باشد. 
 
بنا بر این گزارش، نشریه «فارن پالیسی» که اسناد ویکی لیکس درباره جان کری را بررسی کرده، می‌نویسد: نخستین اظهارنظر وی درباره برنامه هسته‌ای ایران، به گفت‌و‌گویی در سال ۲۰۰۵ با «میشل بارنیه»، وزیر خارجه فرانسه بازمی‌گردد. در این دیدار، کری اظهار داشته گفت‌و‌گو‌هایش در منطقه، وی را به این نتیجه رسانده که ایران همچنان در پی یک برنامه تسلیحاتی هسته‌ای است؛ اما به باور وی، هیچ جایگزین خوبی برای مذاکره نیست.
 
هرچند وی در این دیدار، گزینه نظامی را رد نکرده، تأکید نموده که این کار «دشوار خواهد بود».
 
او همچنین با اشاره به تحریم‌های سازمان ملل، این تحریم‌ها را جایگزینی مناسب برای گزینه نظامی دانسته است.
 
کری که در آن زمان به تازگی رقابت‌های انتخاباتی‌اش با جورج بوش را به پایان رسانده و از وی شکست خورده بود، گفته: اگر وی رئیس‌جمهور می‌شد، تلاش می‌کرد آشکارا و نیز پشت پرده، تماس‌هایی با ایران داشته باشد.
 
و به این ترتیب بود که پنج سال بعد، وی این فرصت را پیدا کرد تا برای برقراری یکی از این تماس‌های غیرعلنی و غیرمستقیم با ایران تلاش کند. 
 
وی در جریان دیداری با امیر قطر در فوریه ۲۰۱۰ مدعی شده بود، تلاش‌های آمریکا برای برقراری تماس پشت پرده با ایران، بی‌پاسخ مانده و تأکید کرده بود، باید راهی برای گفت‌و‌گو با ایران پیدا شود. در این زمان، امیر قطر پیشنهاد کرده بود به نیابت از آمریکا با رئیس جمهور ایران وارد گفت‌و‌گو شود. 
 
جان کری در پاسخ به این پیشنهاد گفته: «ایالات متحده در پی مذاکرات جدی است و تلاش دارد تا بر پایه سازگاری غیرتقابلی ایران با شروط آژانس و دیگر منافع دوجانبه، بنیان جدیدی برای روابط ایجاد نماید». 
 
وی این منافع دوجانبه و مشترک را شامل مبارزه با قاچاق مواد مخدر، طالبان و تجارت غیرقانونی دانسته است؛ افزون بر این، کری در این دیدار به امیر قطر گفته، وی نگران است که ایران گمان کند، هنوز با آمریکای سال ۱۹۵۳ روبه‌روست که برای براندازی دولت ایران (دولت مصدق) تلاش می‌کرد. 
 
او همچنین گفته، ایالات متحده تمایل ایران برای تبدیل شدن به یک بازیگر منطقه‌ای را به رسمیت می‌شناسد و خواهان مذاکره در این باره است که ایران چگونه قدرتی خواهد بود. 
 
وی درباره وضعیت روابط آمریکا با ایران تأکید کرده: «ادامه حرکت در این مسیر تقابلی، دیوانگی است». 
 
به هر حال، هرچند از زمان این دیدار تاکنون مسائل متعددی در روابط ایران با غرب به طور کلی و آمریکا به طور خاص رخ داده و بسیاری از مسائل را در این زمینه تغییر داده است، در صورتی که جان کری هنوز به دیدگاه‌های چند سال گذشته خود معتقد باشد، می‌تواند رویکردی تعاملی را در مسأله هسته‌ای ایران برگزیند.
نظرات (0)
 


تهران / واحد مرکزی خبر / سیاسی 1391/10/01
روزنامه گاردین نوشت دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس امیدوار است در سفر رسمی به عمان بتواند یک قرارداد چند میلیارد پوندی با این کشور برای فروش بیست فروند هواپیمای جنگی و آموزشی امضا کند.
این روزنامه چاپ انگلیس در شماره امروز خود در اینترنت نوشت روز جمعه قرار است عمان برای خرید 12 فروند جت جنگنده و هشت هواپیمای آموزشی از شرکت بی ای اف سیستمز انگلیس قراردادی امضا کند که بنا بر اعلام دولت انگلیس به حفظ هزاران شغل در شمال انگلیس کمک خواهد کرد.
کامرون امیدوار است در سفر رسمی خود به عمان ، که دومین سفر وی به این کشور از زمان تصدی نخست وزیری انگلیس است این قرارداد را امضا کند. کامرون با سلطان عمان درباره تجارت و چالش های سیاست خارجی انگلیس در منطقه -- از جمله درباره ایران ، مصر و یمن -- گفتگو خواهد کرد. سران دو کشور در فرودگاه سیب عمان جت های جنگنده تایفون را تماشا خواهند کرد.
قرار است عمان 12 فروند از این هواپیماها سفارش بدهد که ارزش آنها 2.5 میلیارد پوند خواهد بود. عمان همچنین هشت فروند هواپیمای آموزشی هاوک 128 نیز به شرکت بی ای اف سیستمز سفارش خواهد داد.
کامرون پیش از امضای این قرارداد گفته است :«من مصمم هستم صنعت دفاعی درجه یک انگلیس را در صف جلویی این بازار که از سیصد هزار شغل در سرتاسر انگلیس حمایت می کند ، قرار دهم . جت جنگنده تایفون در لیبی عملکرد برجسته ای داشت و تعجبی ندارد که عمان بخواهد این نوع هواپیما را به ناوگان خود اضافه کند.»
نخست وزیر انگلیس افزود این قرارداد به پشتیبانی از مشاغل زیادی در کارخانه های بی ای اف سیستمز در لانکاشایر و یورکشایر ، و شرکت های کوچک در سرتاسر انگلیس که از تولید این هواپیما پشتیبانی می کنند کمک خواهد کرد.
ارزش صادرات انگلیس به عمان در سال 2012 به بیش از 370 میلیون پوند رسیده است.

نظرات (0)
 
» سرویس: بين الملل - آسيا،خاورميانه

در بزرگترین معامله کمک‌های یک‌جانبه در تاریخ روابط نظامی مشترک میان لبنان و آمریکا، بیروت شش هلی‌کوپتر نظامی از واشنگتن تحویل گرفت.

 

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به نقل از سایت اینترنتی المحیط، تحویل شش هلی‌کوپتر در مراسمی در فرماندهی نیروهای هوائی در فرودگاه بیروت صورت گرفت.

 

در این مراسم عمر سلمان، رئیس ستاد مشترک ارتش و غسان شاهین، فرمانده نیروهای هوایی لبنان و مورا کونیلی، سفیر آمریکا در بیروت و دیوید گلدفاین، فرمانده نیروهای هوایی در فرماندهی مرکزی آمریکا حضور داشتند.

 

دیوید گلدفاین در سخنرانی خود بر همکاری نظامی پی در پی میان دو کشور و حمایت آمریکا از طرح‌های لبنان به منظور اجرای تعهداتش براساس قطعنامه‌ 1701 شورای امنیت تاکید کرد.

 

در همین راستا سفارتخانه آمریکا در بیروت اعلام کرد که واشنگتن در شش ماه گذشته تجهیزات و کمک‌هایی به ارزش 37 و 140 میلیون دلار آمریکا برای ارتش لبنان فراهم کرده است.

نظرات (0)
 
مشکل اوباما در این زمینه، این است که سناریوی گفتگو با ایران، هزینه سیاسی بالایی در واشنگتن دارد.چشم پوشی آمریکا از نقش آفرینی فعلی ایران در منطقه بدون برانگیخته شدن ترس و خشم اسرائیل غیرممکن است. اسرائیل در واشنگتن از وزن سیاسی گسترده ای روبه رو است.

روزنامه کویتی الرای در گزارشی به قلم "حسین عبدالحسین" خبرنگار خود در واشنگتن آورده است: باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا برای سفر به ایران و دیدار با آیت الله خامنه ای اعلام آمادگی کرده است.
 
به گزارش عصر ایران، "حسین عبدالحسین" خبرنگار روزنامه الرای کویت در واشنگتن  و پژوهشگر مهمان در مرکز مطالعات چاتهام هاوس بریتانیا نوشت: اوباما نظریه گفتگوی مستقیم و غیرمشروط با ایران در پیش گرفته است. حتی او به نزدیکانش گفته بود نگرانی ندارد که به تهران سفر کند و با آیت الله خامنه ای رهبر ارشد ایران و معاونان وی، دیدار کند به شرطی که این دیدار در اقناع ایران به دست برداشتن از برنامه هسته ای اش در مقابل باز شدن درهای آمریکا و جهان به روی این کشور و اعتراف به نقش منطقه ای آن تاثیر داشته باشد.

اوباما و هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا نیز قبل از این بارها پیشنهاد مذاکره مستقیم با ایران بر سرمسئله هسته ای این کشور را مطرح کرده بودند.

این گزارش روزنامه الرای ادامه می دهد: مشکل اوباما در این زمینه، این است که سناریوی گفتگو با ایران، هزینه سیاسی بالایی در واشنگتن دارد.  چشم پوشی آمریکا از نقش آفرینی فعلی ایران در منطقه بدون برانگیخته شدن ترس و خشم اسرائیل غیرممکن است. اسرائیل در واشنگتن از وزن سیاسی گسترده ای روبه رو است.

به همین دلیل اوباما یا "چاک هاگل" کاندیدای تصدی سمت وزیر دفاع یا هر مقامی که خواهان مذاکره غیرمشروط با ایران باشد ، خود را در معرض رویارویی سیاسی با اسرائیل و دوستان پرشمار آمریکایی آن قرار می دهد. این وضعیتی است که هم اکنون برای هاگل در حال روی دادن است. 

"چاک هاگل" سناتور سابق از حزب جمهوری خواه یکی از کاندیداها برای جایگزینی "لئون پانه تا" در راس وزارت دفاع است. شماری از اعضای کنگره آمریکا به همراه لابی های اسرائیل از کارنامه هاگل در موضوعات ایران و اسرائیل انتقاد کرده اند. گروه های مدافع اسرائیل در آمریکا می گویند هاگل که در سال 2009 ، سنا را ترک کرد در برخی مقاطع، در مقابل منافع اسرائیل ایستادگی کرد و بارها علیه تحریم ایران رای داده بود.

هاگل همزمان با انتشار خبرهایی درباره احتمال تصدی سمت وزیر دفاع آمریکا با حملات پرشمار و گسترده مخالفان روبه رو شده است.
این روند حملات، باعث شد حامیان هاگل در رسانه ها به حمایت از او بپردازند.

باراسیلیتی از حامیان هاگل ، درباره ضداسرائیلی بودن هاگل گفته است: این موضوع نادرست است. کارنامه فعالیت این سناتور در مجلس سنای آمریکا چنین چیزی را نشان نمی دهد. او از اوضاع اسرائیل و بازیگران آن به مانند هر سیاستمدار دیگری در واشنگتن، شناخت دارد.

نظرات (0)
 
گروه سياسي: نماینده ویژه پیشین آمریکا در خاورمیانه گفت که موضوع هسته‌یی ایران در سال آینده با یک اتفاق بسیار مهم روبه‌رو است.
اتفاق بسیارمهم درباره برنامه‌هسته‌ای‌ایران

دنیس راس، نزدیک‌ترین مشاور پیشین باراک اوباما در امور خاورمیانه گفت: وقتی به موقعیت امروز نگاه می‌کنیم می‌بینیم که سال ۲۰۱۳ به هر حال سال بسیار تعیین کننده‌ای خواهد بود.
راس گفت: وقتی اوباما این موضع را اتخاذ کرد که هدف ما متوقف کردن برنامه هسته‌یی ایران است در یک مسیر مشخص قرار گرفتیم. اگر دیپلماسی با شکست مواجه شود بدون شک به سمت استفاده از زور حرکت خواهیم کرد.
راس در عین حال افزود: قبل از این که دولت اوباما به اقدام نظامی علیه ایران متوسل شود ابزارهای دیپلماتیک را امتحان خواهد کرد و احتمالا دور جدیدی از تحریم‌های شدید را علیه بخش‌های اقتصادی و مالی ایران اعمال خواهد کرد.مشاور پیشین اوباما که اکنون مشاور موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن است، مدعی شد که مناقشه غرب - ایران به زودی پایان خواهد یافت، زیرا تحریم‌ها روز به روز فشار بیش‌تری را به ایران می‌آورند. وی تاکید کرد: با توجه به افزایش فشار‌ها علیه ایران از یک طرف و پیشرفت‌ برنامه ایران از طرف دیگر "به عقیده من این عناصر در سال میلادی آینده به یکدیگر خواهند رسید. راس گفت‌ که موضوع هسته‌یی ایران احتمالا در دوره دوم ریاست‌جمهوری اوباما" یک اولویت امنیت ملی بسیار بالا" برای اوباما خواهد بود و افزود که واشنگتن و اسرائيل در این زمینه کمابیش با یکدیگر هماهنگ‌اند.

نظرات (0)
 

 

خبرگزاری فارس: پهپاد ایوب بزرگترین چالش اسرائیل در سال 2012 بود

 

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه خبری المنار، «امیر ایشل» فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی اذعان کرد که نفوذ پهپاد ایوب و عبور آن از گنبد موسوم به آهنین به حریم هوایی سرزمین های اشغالی بزرگترین چالش برای نیروهای هوایی این رژیم در سال 2012 بود.

این ژنرال اسرائیلی تاکید کرد که ارتش باید اقداماتی را در دستور کار قرار دهد تا خود را برای مقابله با این چالش در آینده مهیا کند.

نفوذ یک هواپیمای شناسایی موسوم به ایوب به عمق سرزمین های اشغالی و ناتوانی اسرائیل در فرونشاندن آن و هدف قرار دادن آن با موشک به یکی از خبرهای مهم سال 2012 تبدیل شد، بویژه آنکه سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی تاکید کرد که این پهپاد متعلق به حزب الله لبنان بوده و اولین و آخرین پهپادها از این نوع نیز نخواهد بود.

پهپاد حزب‌الله به این ترتیب معادله تازه‌ای را در جنگ آینده با اسرائیل به وجود آورده و برای حزب‌الله که در سالهای اخیر دستاوردهای فراوانی را در هوا و زمین محقق کرده، یک دستاورد تازه و کاملاً متفاوت در عرصه هوایی بود.

هواپیماهای بدون سرنشین، هواپیماهای خودکاری هستند که از راه دور کنترل شده و دوربینهای تصویربرداری، حسگرها، تجهیزات ارتباطی و بالأخره سلاحهای پیشرفته در آنها جاسازی می شود. این هواپیماها به خاطر اینکه قادرند عملیاتهای شناسایی بسیار مهم تاکتیکی را انجام دهند در سالهای اخیر بیشتر و بیشتر مورد استفاده قرار گرفته اند.

«سمیر یونس» کارشناس مسائل نظامی که یک سرگرد خلبان بازنشسته است، توضیح می دهد که این نوع هواپیماها از زمین و توسط دستگاههای بی سیم یا ماهواره کنترل می شوند و مجهز به دوربینهایی هستند که تصاویر را به صورت زنده، به پایگاه مبدأ ارسال می کنند. وی تاکید می کند که این هواپیماها چند نوع هستند و به نظر می رسد که پهپاد ارسالی حزب الله به جنوب فلسطین اشغالی، از طریق سوخت یا برق کار می کند و ارتباط با آن توسط دستگاههای بی سیم صورت می پذیرد.

خبرگزاری فارس: فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی اذعان کرد که نفوذ پهپاد ایوب حزب الله لبنان به عمق آسمان سرزمین های اشغالی بزرگترین چالش نیروی هوایی اسرائیل در سال 2012 بود.

نظرات (0)
 

 

باج گیری مجدد آمریکا به بهانه تحريم‌ها
بانک هاي انگليسي استاندارد چارترد و اچ اس بی سی به خاطر همکاري با ايران و به اصطلاح نقض تحريم‌های يکجانبه آمريکا و چند کشور ديگر در مجموع به پرداخت دو ميليارد دلار جريمه ملزم شدند.

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاري فرانسه، وزارت خزانه‌داری آمريکا روز دوشنبه اعلام کرد که بانک انگليسي استاندارد چارترد به خاطر همکاري با ايران و نقض تحريم‌های يکجانبه آمريکا عليه ايران ۳۲۷ ميليون دلار جريمه به دولت آمريکا پرداخت خواهد کرد.

این بانک به نقض تحریم های آمریکا علیه کشورهای ایران، برمه، لیبی و سودان متهم شده بود.

همزمان گزارش شد که بانک اچ اس بی سی  ۱.۹ میلیارد دلار برای حل و فصل ادعای مربوط به پولشویی و نقض تحريم‌ها به دولت آمریکا می پردازد.

نهاد ناظر بر امور مالی نیویورک هم در تابستان گذشته این بانک را ۳۴۰ میلیون دلار جریمه کرده بود. اين نهاد، این بانک را متهم کرده بود که طی يک دهه در سال های 2000 تا 2010، 60 هزار مورد نقل و انتقال مالی به ایران انجام داده است.

نظرات (1)
 
چهار شنبه 22 آذر 1391
  •  
 
سیدمهدی مدنی*
بحران سوریه در حالی از ماه بیستم می گذرد که جدالها و رویارویی های دیپلماتیک به حد قابل تاملی رسیده  است و بازیگران این بحران اعم از بین المللی و منطقه ای می کوشند تا برای حل این بحران، البته به نفع خود، تلاش ها را در عرصه های مختلف بکار بندند. در این میان و با توجه به ایفای نقش این بازیگران می توان شکل بندی های ظهور یافته در این بحران را به این گونه ترسیم کرد؛ شکل بندی هایی که کم کم خود را از نیمه بحران و همزمان با ورود ناوهای روسی به بندر طرطوس نشان داد:

اول:  جبهه غربی – عربی ضد سوری با محوریت آمریکا و بازیگران اروپایی چون فرانسه و انگلیس و بازیگران منطقه ای چون عربستان، ترکیه و قطر. دوم: جبهه حامیان سوریه با محوریت روسیه و چین در عرصه بین المللی و بازیگری ایران در عرصه منطقه ای. البته در این میان می توان از عراق و لبنان به عنوان کشورهای بی طرف با گرایش مخالفت دخالت خارجی و همسو با سوریه نیز نام برد. در ادامه تلاش می شود تا آخرین موضع گیری و ایفای نقش را مورد ملاحظه قرار دهیم و دورنمایی از آینده سوریه را ترسیم کنیم.

جبهه غربی - عربی

بازیگران این جبهه و در رأس آنها آمریکا هدف نهایی خود را سقوط بشار اسد و ایجاد نظام جدید برای سوریه ترسیم کرده اند. آمریکایی ها از ابتدا به میدان داری در عرصه سوریه اقدام کردند و در این میان تلاش کردند که جبهه واحدی را در کنار شرکای منطقه ای بوجود آورند. بی آنکه بخواهیم به رفتار آمریکا  طی بیست ماه گذشته بپردازیم، در تحلیل تازه ترین رفتار آمریکا می توان به این نتیجه رسید که آمریکا و دیگر اعضای این جبهه در صدد آماده سازی افکار عمومی جهت ورود به فاز نظامی علیه سوریه هستند. بهانه ای که در این میان می تواند به خوبی مورد دستاویز قرار گیرد، «سلاح های شیمیایی» است. شبکه خبری سی ان ان به تازگی گزارش داده که وزارت دفاع آمریکا(پنتاگون) در حال آماده سازی طرحی برای حمله به اهدافی در سوریه است که گفته می‌شود محل استقرار تجهیزات شیمیایی دولت سوریه است.

یک مقام ارشد آمریکایی که خواسته است نام وی فاش نشود به سی ان ان گفته است پس از اینکه شبکه اطلاعاتی آمریکا در گزارشی اعلام کرد دولت سوریه اقدام به بارگذاری مواد شیمیایی در بمب‌های خود کرده است. وزارت دفاع آمریکا هم اقدام به طرح ریزی برنامه ای برای اقدام نظامی علیه دولت سوریه کرده است. این مقام ارشد نظامی افزوده است در صورت دستور باراک اوباما، آمریکا با استفاده از تجهیزات و پایگاه‌های نظامی خود در منطقه علیه سوریه دست به اقدام نظامی خواهد زد. این سخنان در حالی مطرح می‌شود که پیشتر باراک اوباما در تابستان هشدار داده بود که استفاده از سلاح شیمیایی خط قرمز آمریکا است. وزیر امور خارجه انگلیس نیز اخیرا ضمن هشدار به سوریه نسبت به استفاده از سلاح‌های شیمیای و بیولوژیکی تاکید کرد که کشورش دخالت نظامی‌در سوریه را بعید نمی‌داند.

آنگونه که آمریکایی ها مطرح می‌کنند نگرانی از سلاح‌های شیمیایی به دو موضوع مرتبط است. اول استفاده دولت سوریه از این سلاح‌ها علیه مخالفان است که بارها دولت سوریه اعلام کرده که هرگز چنین اقدامی را انجام نمی‌دهد. دوم نگرانی غربی‌ها از عدم حفاظت مناسب از این سلاح‌ها و افتادن این سلاح‌ها به‌ دست القاعده است که بنا بر گزارش منابع غربی، دولت سوریه در این زمینه تاکنون اهمال نکرده است. لذا به نظر می‌رسد که بحث سلاح شیمیایی تنها برای آماده‌سازی افکار عمومی برای تدارک حمله نظامی و پیاده‌سازی برنامه‌ای مشابه برنامه عراق است.

در کنار این گزارش ها، روزنامه تایمز انگلیس از ورود ناو آیزن هاور، یکی از 11 ناو آمریکایی با توانایی حمل هواپیما، به سواحل سوریه خبر داده است. این روزنامه به نقل از یک مقام نظامی آمریکا که خواست نامش فاش نشود، اعلام کرده که «ما در حال حاضر نیروهای عملیاتی ویژه‌ای را به صورت آماده باش در منطقه مستقر کرده‌ایم. این مساله نشان دهنده آمادگی نظامی آمریکا برای هدف قرار دادن سوریه است.» طبق ادعای مقام‌های نظامی واشنگتن در صورتی که آمریکا بخواهد سوریه را مورد تهاجم نظامی قرار دهد 10 هزار نیروی نظامی، 17 کشتی جنگی، 70 بمب افکن، 10 ناو شکن و تعداد دیگری تجهیزات نظامی در منطقه به صورت آماده در اختیار دارد البته این ادعای روزنامه انگلیسی با ادعای روزنامه اسرائیلی معاریو همزمان شده است. بنا بر ادعای این روزنامه، آمریکا و انگلیس با مشارکت نیروهای اردنی و ترکیه‌ای و اسرائیلی اقدام به ارائه یک طرح نظامی برای حمله به سوریه کرده‌اند. در کنار آمریکا، فرانسوی ها ضمن برسمیت شناختن بزرگترین نیروی مخالف دولت دمشق، حمایت مالی از این گروه را نیز در دستور کار قرار داده است. ترکیه نیز به اتفاق قطر همچنان بر مسلح کردن مخالفان مباردت می ورزند و در این میان موانعی چون کشیدن داوود اغلو به پارلمان و بحث استیضاح وی نتوانسته در برنامه آنکارا خللی وارد کند. البته گفت می شود که عربستان تا حدی درگیر مشکلات داخلی خود شده است اما در یک براورد کلی باید گفت که این جبهه هدف خود را که سرنگونی اسد است، را پیش می برد. این تحولات در حالی صورت می گیرد که پیمان ناتو استقرار موشک های پاتریوت در مرز ترکیه و سوریه را تصویب رسانده و گروه های کارشناسی برای تعیین مکان استقرار را نیز در نظر گرفته است.

جبهه حامیان سوریه

اما در طرف دیگر و در جبهه حامیان دمشق می توان به این امر اشاره کرد که آنچه در میان اعضای این جبهه قابل توجه است مخالفت با دخالت خارجی و در وهله دوم مخالفت با رفتن اسد است. لذا می توان گفت که اگر هدف جبهه ضد سوری رفتن اسد است، هدف اصلی اعضای این جبهه مخالفت با دخالت خارجی و در وهله دوم مخالفت با رفتن اسد است.

با توجه به موضع گیری های اخیر مسئولین این جبهه می توان به این نکته دست یافت که هر چند برخی اخبار و گزارش ها از تغییر نگاه دو بازیگر اصلی این جبهه یعنی ایران و روسیه خبر می دهند اما بررسی مواضع اعلام شده و همچنین اقدامات عینی این دو بازیگر بر خلاف این شنیده هاست و شواهد نشان از عزم جدی این دو بازیگر برای ادامه حمایت از دمشق دارد.

از جمله اقداماتی که می توان ببدان اشاره کرد اقدام روسیه در ارسال موشک های پیشرفته زمین به زمین موسوم به «اسکندر» به سوریه بود. این اقدام پس از تصمیم انتقال موشک های پاتریوت به ترکیه توسط ناتو صورت گرفت و گفته می‌شود این موشک‌ها در یکی از کشتی‌های لجستیک ارتش روسیه که اخیراً در بندر طرطوس سوریه لنگر انداخته بوده بوده و ارتش سوریه آن را دریافت کرده است. اسکندر موشک زمین به زمین با سرعت بسیار زیاد است که تاکنون هیچ یک از سیستم‌های ضدموشکی و راداری شناخته شده توان رهگیری آن را نداشته‌اند و پیش از این روسیه تهدید کرده بود در مقابل نصب سیتسم سپر موشکی آمریکا در لهستان و چک؛ آن را در منطقه کالینینگراد در ساحل دریای بالتیک نصب خواهد کرد. این موشک با سرعت 2100 متر بر ثانیه و بردی بیش از 450 کیلومتر برای هر سیستم دفاعی وحشت آفرینی می کند چرا که با سر جنگی پرقدرت خود توانایی آن را دارد تا در یک خطای هفت متری؛ هر هدفی را نابود کند. هر چند برخی اخبار از تغییر لحن روسها در قبال برنامه سوریه حکایت دارد اما این اقدام روسها نشان می دهد که روسها همچنان دمشق را به مثابه خط قرمز تلقی می کنند. این اقدام روسها در حالی صورت می گیرد که اسفند ماه گذشته روسها اقدام به اعزام ناوگان دریایی خود به بندر طرطوس کردند. استعداد قوای اعزامی درک بهتری از این اقدام روسها بدست می دهد. رزمناوهایی که مجهز به موشک‌های هوا به هوا و رادارهای پیشرفته کشف و نابودی اهداف هوایی هستند، بخشی از تسلیحات اعزامی روسها به بندر استراتژیک طرطوس را شامل می شوند. علاوه بر این اعزام ناو هواپیمابر آدمیرال کوزنتسوف هم در نوع خود بسیار قابل توجه می نماید. این ناو متشکل از 8 فروند جنگنده Su-33 و چندین جنگنده MiG-29K و دو فروند هلی‌کوپترKa-27  است.

علاوه بر روسیه، هر چند که برخی اخبار از تغییر نگاه ایران حکایت دارد اما هنوز شاهد تغییر فاز جدی در موضع گیری های ایران به عنوان دیگر متحد سوریه نبوده ایم. چین هم همچنان بر مواضع قبلی خود یعنی پرهیز از مداخله در سوریه و حل سیاسی بحران تاکید دارد. لذا می توان گفت جبهه های شکل گرفته در بحران سوریه که تقریبا از اواسط بحران بیست ماهه سوریه قابل شناسایی بودند، همچنان به فعالیت خود ادامه می دهند. اینک باید به انتظار نشست و بازی جدید غرب در تحریک افکار عمومی در زمینه استفاده از سلاح های شیمیایی توسط دمشق را مورد ملاحظه قرار داد. امری که از یک طرف می تواند عزم جبهه غربی- عربی در سقوط سوریه نشان دهد و از طرفی می تواند توان رسانه ای جبهه مخالف در خنثی سازی بازی رسانه ای مقابل را نشان دهد. در کل باید گفت که بحران سوریه نقطع تقاطع قدرت های بین المللی و منطقه ای شده و پیروز این صحنه نظام آتی بین المللی و منطقه ای را شکل می دهد.


منبع: کرد پرس

*دانشجوی دوره دکتری مطالعات خاورمیانه دانشگاه تهران
 
نگارش در تاريخ جمعه 6 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

حكومت سامانيان ‌

 

دوره‌ حكومت سامانيان ‌ را مي‌توان‌ به‌ نوعي‌ اوج‌ پيشرفت‌ فرهنگ‌ و ادب‌ فارسي‌ به‌ شمار آورد. در اين‌ عهد زبان‌ و ادب‌ فارسي‌ از حالت‌ خام‌ و ابتدايي‌ بيرون‌ آمد و با ظهور بزرگاني‌ همچون‌ رودكي‌ به‌ كمال‌ و پختگي‌ رسيد. شعر فارسي‌ در دوره‌ سامانيان‌ با حفظ سادگي‌ بيان‌ و شيوه‌ روشن‌ القاء معاني‌ وتصاوير، با طبيعت‌ و عناصر طبيعي‌ پيوند يافته‌ و اغلب‌ اوصاف‌ ساده‌ و زيبايي‌ از طبيعت‌ را جلوه‌گر مي‌سازد.
در اين‌ عهد، در اثر حمايت‌ شاهان‌ ساماني‌ از شعرا و نويسندگان‌، نظم‌ و نثر فارسي‌ پيشرفت‌ فراواني‌ كرد و دربار بخارا، و دربارهايي‌ كه‌ از بخارا تقليد مي‌كردند، محفل‌ شعرا و داستان‌ پردازان‌ پارسي‌گوي‌ بود. شمار سخن‌سرايان‌ ايران‌ نيز در عهد سامانيان‌ به‌ گونه‌اي‌ چشمگير فزوني‌ يافت‌ و در شهرهاي‌ مختلف‌ آن‌ روزگار نظير چغانيان‌ و گرگان‌ و نيشابور و ري‌ و سيستان‌ دهها مركز ادبي‌ رواج‌ داشت‌. شاهان‌ اين‌ سلسله‌ نيز همچون‌ نصر بن‌ احمد (301 - 331 ه.ق‌) و نوح‌ بن‌ منصور (366 -387 ه.ق‌) ادب‌ دوست‌ و هنر گستر بودند و با بهره‌گيري‌ از وزراي‌ دانشمند و فرهيخته‌ خويش‌ همچون‌ جيهاني‌، ابوالفضل‌ بلعمي‌  و ابوعلي‌ بلعمي‌ شعرا و سخن‌سرايان‌ بزرگ‌ آن‌ روزگار را از صله‌هاو حمايت‌هاي‌ مادي‌ و معنوي‌ خود بهره‌مند مي‌ساختند. شعراي‌ مشهور اين‌ دوره‌ كه‌ هر يك‌ نقش‌ مهمي‌ در تكوين‌ ادبيات‌ و نظم‌ فارسي‌ داشتند عبارتنداز:
ابوشكور بلخي‌(1)، ابوالمؤيد بلخي‌(2)، ابوالحسن‌ شهيد بلخي‌(3)، عماره‌ مروزي‌(4)، حكيم‌ كسائي‌ مروزي‌(5)، رابعه‌ قزداري‌ بلخي‌(6)، لبيبي‌(7)، منطقي‌ رازي‌(8)، خسروي‌ سرخسي‌(9)، ابوطيب‌ مصعبي‌(10)، ‌ رودكي سمرقندي‌ و دقيقي‌ طوسي‌(11)
سامانيان‌ در تكامل‌ و ترقي‌ نثر فارسي‌ نيز نقش‌ مؤثري‌ داشتند و علاوه‌ بر شعر، در ترويج‌ نثر فارسي‌ بر مبناي‌ بزرگداشت‌ مراسم‌ ملي‌ و احياء سنن‌ قديم‌ ايران‌ منتهاي‌ كوشش‌ خود را به‌ كار بردند.از كتب‌ بزرگي‌ كه‌ در اين‌ ايام‌ نگاشته‌ شده‌ و هر يك‌ شاهكاري‌ از ادب‌ فارسي‌ در قرن‌ چهارم‌ هجري‌ قمري‌ به‌ شمار مي‌رود مي‌توان‌ از ترجمه‌ تاريخ‌ طبري‌، مقدمه‌ شاهنامه‌ ابومنصوري‌ و ترجمه‌ تفسير طبري‌ ياد كرد. نثر فارسي‌ در روزگار سامانيان‌ ساده‌ و خالي‌ از صنايع‌ لفظي‌ است‌. در شيوه‌ نگارش‌ اين‌ دوره‌ اثري‌ از لغات‌ مشكل‌ و اشعار عربي‌، به‌ قصد آرايش‌ كلام‌، مشهود نيست‌ و از خصائص‌ عمده‌ نثر فارسي‌ در زمان‌ سامانيان‌ صراحت‌ الفاظ، آوردن‌ افعال‌ كامل‌ بي‌نقص‌ و عدم‌ توجه‌ به‌ مقدمه‌ چيني‌هاي‌ زائد بر اصل‌ است‌. براي‌ ارائه‌ نمونه‌اي‌ از نثر فارسي‌ اين‌ دوره‌ چند خط از مقدمه‌ شاهنامه‌ ابومنصوري‌ كه‌ از كتب‌ بزرگ‌ اين‌ عهد است‌ نقل‌ مي‌شود:
(سپاس‌ و آفرين‌ خداي‌ را كه‌ اين‌ جهان‌ و آن‌ جهان‌ را آفريد و ما بندگان‌ را اندر جهان‌ پديدار كرد ونيك‌ انديشان‌ را و بد كرداران‌ را پاداش‌ و پادافره‌ برابر داشت‌. درود بر برگزيدگان‌ و پاكان‌ و دينداران‌ باد... آغاز كار شاهنامه‌ از گرد آوريده‌ ابومنصور المعمري‌ دستور ابومنصور عبد الرزاق‌ عبدا... فرخ‌. اول‌ ايدون‌ گويد در اين‌ نامه‌ كه‌ تا جهان‌ بود مردم‌ گرد دانش‌ گشته‌اند و سخن‌ را بزرگ‌ داشته‌ و نيكوترين‌ يادگاري‌ سخن‌ دانسته‌اند...)
استاد سخن‌ و حماسه‌ سراي‌ بزرگ‌ ايران‌ حكيم‌ فردوسي‌ نيز تأليف‌ شاهنامه‌ خويش‌ را در اين‌ دوره‌ آغاز نمود. در مجموع‌ روزگار سامانيان‌ را مي‌توان‌ يكي‌ از جنبه‌هاي‌ غرورآميز تاريخ‌ ايران‌ دانست‌ كه‌ در مدت‌ حكمراني‌ خود بر مناطق‌ شرقي‌ ايران‌ نظم‌ و نثر پارسي‌ را دچار تحول‌ عميقي‌ نمودند. شعر فارسي‌ قرن‌ چهارم‌ با بهره‌گيري‌ از انديشه‌ حماسي‌ و خوش‌ بيني‌ و آزادمنشي‌ به‌ نوعي‌ آيينه‌ تمام‌ نماي‌ روح‌ و انديشه‌ واقعي‌ ايراني‌ است‌ و نثر فارسي‌ اين‌ دوره‌ نيز نمونه‌اي‌ از اوج‌ فصاحت‌ زبان‌ فارسي‌ در قرون‌ اوليه‌ هجري‌ به‌ شمار مي‌رود.

 

منابع:
1- رضازاده‌ شفق‌، صادق‌: تاريخ‌ ادبيات‌ ايران‌، شيراز، دانشگاه‌ پهلوي‌، 1354.

2- صفا، ذبيح‌ا... تاريخ‌ تحول‌ نظم‌ و نثر فارسي‌، تهران‌، اميركبير، 1352.

3- براون‌، ادوارد: تاريخ‌ ادبي‌ ايران‌، ترجمه‌ علي‌ پاشاصالح‌، تهران‌، بانك‌ ملي‌، 1312.

 


1-  ابوشكور بلخي‌ از شعراي‌ بزرگ‌ دوره‌ سامانيان‌ است‌ كه‌ در دربار نوح‌ بن‌ نصر مي‌زيسته‌ است‌. منظومه‌ آفرين‌ نامه‌ اين‌ شاعر از بزرگ‌ترين‌ منظومه‌هاي‌ اين‌ عهد است‌ و وي‌ را از اولين‌ مبدعين‌ مثنوي‌ مي‌دانند. از قعطات‌ معروف‌ اوست‌:

درختي‌ كه‌ تلخش‌ بود گوهرا

اگر چرب‌ و شيرين‌ دهي‌ مرورا

همان‌ ميوه‌ تلخت‌ آرد پديد

از و چرب‌ و شيرين‌ نخواهي‌ مزيد

2- ابوالمؤيد بلخي‌ از شعراي‌ بزرگ‌ روزگار سامانيان‌ است‌ كه‌ سالها پيش‌ از فردوسي‌ به‌ تصنيف‌ شاهنامه‌اي‌ به‌ نثر پرداخته‌ است‌. اين‌ شاعر بزرگ‌ قصه‌ يوسف‌ و زليخا را نيز به‌ نظم‌ در آورده‌ است‌:

مر اين‌ قصه‌ را پارسي‌ كرده‌اند

بدو در معاني‌ بگسترده‌اند

دو شاعر كه‌ اين‌ قصه‌ را گفته‌اند

بهر جاي‌ معروف‌ و ننهفته‌اند

يكي‌ بوالمؤيد كه‌ از بلخ‌ بود

بدانش‌ همي‌ خويشتن‌ را ستود.

 -3 ابوالحسن‌ شهيد بلخي‌ از شعرا و فضلاي‌ عصر سامانيان‌ است‌ كه‌ به‌ هر دو زبان‌ فارسي‌ و عربي‌ مهارت‌ داشته‌ و در تمام‌ فنون‌ سخن‌ شعر گفته‌ است‌. وي‌ جداي‌ از شاعري‌ در فلسفه‌ نيز شهرت‌ داشته‌ و با هنر خوش‌نويسي‌ نيز آشنا بوده‌ است‌. از قطعات‌ معروف‌ اوست‌:

ابر همي‌ گريد چون‌ عاشقان‌

باغ‌ همي‌ خندد معشوق‌وار

رعد همي‌ نالد مانند من‌

چون‌ كه‌ بنالم‌ بسحرگاه‌ زار

 4- عماره‌ مروزي‌ از ديگر  گويندگان‌ صاحب‌ نام‌ عهد ساماني‌ است‌ كه‌ معاصر با روزگار زوال‌ سامانيان‌ و ظهورسلطان‌ محمود غزنوي‌ بوده‌ است‌. از قطعات‌ زيباي‌ اوست‌:

غره‌ مشو بدانكه‌ جهانت‌ عزيز كرد

اي‌ بس‌ عزيز را كه‌ جهان‌ كرد زود خوار

ماراست‌ اين‌ جهان‌ و جانجوي‌ مارگير

وز مارگير مارد برآرد شبي‌ دمار.

5-  از سخنگويان‌ نامي‌ اواخر قرن‌ چهارم‌ هجري‌ قمري‌ است‌ كه‌ در نزد دانشمندان‌ و گويندگان‌ عصر خويش‌ جايگاه‌ والايي‌ داشته‌ است‌. حكيم‌ كسائي‌ مروزي‌ از نخستين‌ شعراي‌ فارسي‌ زبان‌ است‌ كه‌ از پندهاي‌ اخلاقي‌ و مطالب‌ ديني‌ و حكمي‌ در اشعار خود بهره‌ جسته‌ است‌:

گل‌ نعمتي‌ است‌ هديه‌ فرستاده‌ از بهشت‌

مردم‌ كريم‌تر شوند اندر نعيم‌ گل‌

اي‌ گل‌ فروش‌ گل‌ چه‌ فروشي‌ براي‌ سيم‌؟

وز گل‌ عزيزتر چه‌ ستان‌ بسيم‌ گل‌؟

 6- رابعه‌ قزداري‌ بلخي‌ از معدود زنان‌ سخن‌سراي‌ قرن‌ چهارم‌ هجري‌ قمري‌ است‌ كه‌ در شعر پارسي‌ شهرتي‌ بدست‌ آورده‌ و در رديف‌ گويندگان‌ نامي‌ زمان‌ خود درآمده‌ است‌:

فشارنداز سوسن‌ و گل‌ سيم‌ و زرباد

زهي‌ بادي‌ كه‌ رحمت‌ باد بر باد

بداد از نقش‌ ازر صد نشان‌ آب‌

نمود از سحر ماني‌ صدا اثر باد...

 7- لبيبي‌ از شعراي‌ معروف‌ قرون‌ چهارم‌ و پنجم‌ هجري‌ قمري‌ است‌ كه‌ با عنصري‌ و فرخي‌ و منوچهري‌ دريك‌ زمان‌ مي‌زيسته‌ است‌:

(سفر بسيار كردم‌ راست‌ گفتي‌

سفرهايي‌ همه‌ بيسود و بيضر

بدانم‌ سرزنش‌ كردي‌ روا بود

گذشتست‌، از گذشته‌ ياد ناور...)

 8- منطقي‌ رازي‌ از گويندگان‌ و سخن‌سرايان‌ سده‌ چهارم‌ هجري‌ قمري‌ است‌ كه‌ از ري‌ برخاست‌. وي‌ در هردو زبان‌ فارسي‌ و تازي‌ استاد بود و اشعار زيبايي‌ در وصف‌ طبيعت‌ سروده‌ است‌:

(بهار تازه‌ شكفته‌ مرا هميشه‌ به‌ پيش‌

چو نوبهار شكفته‌ بباغ‌ در بادام‌

من‌ و جهان‌ دو همان‌ و قرين‌ ساخته‌ خوي‌

بمن‌ زمانه‌ و ياران‌ من‌ سپرده‌ زمام‌...)

9-  خسروي‌ سرخسي‌ از سخن‌ سرايان‌ معروف‌ قرن‌ چهارم‌ هجري‌ قمري‌ است‌ كه‌ به‌ هر دو زبان‌ فارسي‌ وعربي‌ تسلط كامل‌ داشته‌ است‌:

اي‌ بسا خسته‌ كز فلك‌ بينم‌

بي‌ سلاحي‌ هميشه‌ افكارست‌

وي‌ بسا كشتگان‌ كه‌ گردون‌ راست‌

ندود خون‌ و كشته‌ بسيار است‌.

10- استاد ابوطيب‌ مصعبي‌ از اديبان‌ به‌ نام‌ دربار ساماني‌ است‌ كه‌ به‌ هر دو زبان‌ فارسي‌ و عربي‌ مسلط بوده‌است‌. وي‌ اشعار زيبايي‌ در ناپايداري‌ جهان‌ سروده‌ است‌:

(جهانا همانا فسوسي‌ و بازي‌

كه‌ بركس‌ نپايي‌ و با كس‌ نسازي‌

چو ماه‌ از نمودن‌، چو خور از شنودن‌

پگاه‌ بودن‌، چو شاهين‌ و بازي‌

چو زهر از چشيدن‌ ، چو چنگ‌ از شنيدن‌

چو باد از بزيدن‌، چو الماس‌ گازي‌...)

 11-  استاد ابومنصور محمد بن‌ احمد دقيقي‌ طوسي‌ از بزرگ‌ترين‌ شعراي‌ دوره‌ ساماني‌ است‌ كه‌ مقام‌ او را در ادب‌ و فرهنگ‌ پارسي‌ بعد از رودكي‌ خوانده‌اند. وي‌ معاصر با منصور بن‌ نوح‌ (350 - 366 ه.ق‌ ) و نوح‌ بن‌منصور (366 - 387 ه.ق‌) بوده‌ است‌ و چندي‌ نيز در دربار چغانيان‌ مي‌زيسته‌ است‌. شهرت‌ عمده‌ دقيقي‌ بواسطه‌ شاهنامه‌ اوست‌ و وي‌ به‌ فرمان‌ نوح‌ بن‌ منصور مأمور شد تا تاريخي‌ حماسي‌ از ايران‌ پيش‌ از اسلام‌ را به‌ نظم‌ درآورد. دقيقي‌ كار بزرگ‌ خود را آغاز كرد ولي‌ شاهنامه‌ او ناتمام‌ ماند و در حالي‌ كه‌ شاعر داستان‌ گشتاسب‌  و ظهور زرتشت‌ را به‌ پايان‌ رسانده‌ بود بدست‌ غلامان‌ خويش‌ كشته‌ شد. شاهنامه‌ ناتمام‌ دقيقي‌ گشتاسب نامه‌ نام‌ دارد و هزار بيت‌ را در بر مي‌گيرد كه‌ فردوسي‌ نيز اين‌ ابيات‌ را عينا در شاهنامه‌ خود ذكر كرده‌ است‌. دقيقي‌ را استاد بزرگ‌ سخن‌ و شعر فارسي‌ خوانده‌اند.

 
 
 
 
نگارش در تاريخ جمعه 6 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

حكومت‌ ‌قاجاريه

 

تأسيس‌ حكومت‌ ‌قاجاريه براي‌ كشور ايران‌ كه‌ نزديك‌ به‌ يك‌ سده‌ دچار هرج‌ و مرج‌ و عدم‌ ثبات‌ بود موهبتي‌ به‌ شمار مي‌آمد و سران‌ اين‌ سلسله‌ با وجود بي‌لياقتي‌ توانستند وحدت‌ و آرامشي‌ را بر سرتاسر كشور برقرار نمايند. شعر و ادب‌ فارسي‌ در سايه‌ اين‌ ثبات‌ و امنيت‌ به‌ دستاوردهاي‌ مهمي‌ نايل‌ آمد و ادبيات‌ فارسي‌ مسير پيشرفت‌ خود را كه‌ از عهد افشاريه‌ و زنديه‌ آغاز شده‌ بود تداوم‌ بخشيد. نهضت‌ ادبي‌ ايران‌ نيز كه‌ از دوره‌ نادرشاه‌ و بويژه‌ كريم‌خان‌ زند براه‌ افتاده‌ بود در دوره‌ قاجاريه‌ به‌ ثمرات‌ باشكوهي‌ دست‌ يافت‌. از تجليات‌ مهم‌ شعر و ادب‌ فارسي‌ عهد قاجار حمايت‌ پادشاهان‌ اين‌ سلسله‌ بويژه‌ فتحعليشاه‌ و ناصرالدين‌ شاه‌ از شاعران‌ و تشويق‌ آنها به‌ سرايش‌ منظومه‌هاي‌ نغز و دلكش‌ و حماسي‌ گونه‌ بود. به‌ گونه‌اي‌ كه‌ شاهان‌ به‌ شاعران‌ درباري‌ القابي‌ همچون‌ ملك‌الشعرا و شمس‌ الشعرا اعطا مي‌نمودند و در مواقع‌ لازم‌ از اهداي‌ صله‌هاي‌ گرانبها نيز دريغ‌ نمي‌ورزيدند.(1) در اين‌ دوره‌ نهضت‌ ادبي‌ موسوم‌ به‌ بازگشت‌ ادبي‌ به‌ اوج‌ پيشرفت‌ خود رسيد وشاعران‌ بزرگ‌ اين‌ روزگار علاوه‌ بر توجه‌ به‌ سبك‌ عراقي‌(2) و روش‌ شعراي‌ قرون‌ ششم‌ و هفتم‌ وهشتم‌، به‌ سبك‌ خراساني‌(3) و شعراي‌ قرون‌ سوم‌ و چهارم‌ و پنجم‌ نيز تمايل‌ يافتند و اشعار زيبايي‌ در هر دو سبك‌ فوق‌ سرودند. اين‌ شاعران‌ كه‌ هر يك‌ در دربار شاهان‌ قاجار قرب‌ و منزلت‌ خاصي‌ داشتند در غزل‌ به‌ سعدي‌ و حافظ اقتدا مي‌كردند; در مثنوي‌هاي‌ حماسي‌ از ‌فردوسي تبعيت‌ مي‌نمودند و در مثنوي‌هاي‌ بزمي‌ از حكيم نظامي گنجوي ‌ پيروي‌ مي‌كردند. سرايش‌ قصيده‌، مسمطات‌ و مقطعات‌ هم‌ به‌ پيروي‌ از شاعراني‌ همچون‌ عنصري‌، فرخي‌، منوچهري‌، مسعود سعد سلمان‌، سنائي‌، انوري‌ و ‌خاقاني صورت‌ مي‌گرفت‌. زبان‌ گويندگان‌ و سخن‌سرايان‌ قاجاري‌ نيز مشابه‌ لهجه‌ شاعران‌ پيش‌ از ايلخانان‌ مغول‌و دوره‌ مغول‌ بود و آنان‌ بيشتر به‌ آرايش‌ سخن‌ و رعايت‌ جنبه‌ فصاحت‌ الفاظ توجه‌ داشتند. موضوعات‌ مورد بحث‌ سخن‌سرايان‌ دوره‌ اول‌ بازگشت‌ بيشتر توصيفات‌، مدح‌، وعظ و اندرز،مدايح‌ و مراثي‌ معصومين‌، داستان‌هاي‌ حماسي‌ تاريخي‌ و ديني‌، داستانهاي‌ عاشقانه‌ و غزل‌ بود.تشويق‌ شاهان‌ نيز شاعران‌ را به‌ سرايش‌ اشعاري‌ در مدح‌ عظمت‌ و شكوه‌ آنها وا مي‌ داشت‌. در اثر حمايت‌ پادشاهان‌ قاجار مراكز ادبي‌ متعددي‌ در شهرهايي‌ همچون‌ تهران‌، شيراز، اصفهان‌ و مشهد پديد آمد و دهها شاعر ارجمند و گرانمايه‌ ديوانها و اشعار بليغ‌ و فصيحي‌ از خود به‌ يادگار گذاشتند. در اشعار گويندگان‌ دوره‌ قاجار آنچه‌ كه‌ كاملا مشهود است‌ تجديد خاطره‌ گويندگان‌ قديم‌ و احياء زبان‌ درست‌ فارسي‌ است‌ كه‌ پس‌ از چند قرن‌ بي‌توجهي‌ ورود لغات‌ و اصطلاحات‌ و عبارت‌ بيگانه‌ به‌ اصلاح‌ آن‌ همت‌ گماشتند و زبان‌ فارسي‌ را بطور كامل‌ از ابتذال‌ وسستي‌ رهايي‌ بخشيدند. البته‌ در سبك‌ سرايش‌ اشعار شعراي‌ قاجار به‌ ابتكار مضامين‌ و ارائه‌ گفتار و معاني‌ تازه‌ كمتر توجه‌ شده‌ است‌ ولي‌ خدمات‌ آنان‌ به‌ زبان‌ فارسي‌ و زنده‌ نمودن‌ ياد و خاطره‌ سخن‌سرايان‌ قديم‌ بزرگترين‌ يادگاري‌ است‌ كه‌ شاعران‌ اين‌ دوره‌ از خود به‌ يادگار گذاشته‌اند. انبوه‌ شعراي‌ اين‌ دوره‌ هر يك‌ در سرايش‌ منظومه‌هايي‌ در قالب‌هاي‌ قصيده‌، غزل‌ و مثنوي‌ استاد زمان‌ خويش‌ محسوب‌ مي‌شدند و كثرت‌ آنان‌ خود نمايانگر رونق‌ كامل‌ بازار شعر و ادب‌ در اين‌ عهد و تجديد حيات‌ شعر در زمان‌ قاجاريه‌ است‌.مشهورترين‌ اين‌ شعرا عبارت‌ بودند از: فتحعلي‌خان‌ صباي‌ كاشاني ‌ ‌،مجمر اصفهاني‌، ‌وصال‌ شيرازي ،سيد محمد سحاب اصفهاني ميرزا حبيب‌ قاآني‌ شيرازي‌، ميرزا عباس‌ فروغي‌ بسطامي‌، محمود خان‌ ملك‌ الشعراي‌ كاشاني‌ و ابوالنصر فتح‌ا... خان‌ شيباني‌ كاشاني‌. نثر فارسي‌ دوره‌ قاجاريه نيز همانند شعر به‌ تحولات‌ ارزنده‌اي‌ دست‌ يافت‌ و نويسندگان‌ بزرگ‌ اين‌ عصر سعي‌ كردند از سبك‌ پيچيده‌ و سنگين‌ و پر از ابهام‌ دوره‌هاي‌ ايلخاني‌ و ‌تيموري كه‌ تا زمان‌ ‌صفويه و حتي‌ تا حدودي‌ تادوره‌ افشاريه‌ و زنديه‌ نيز بر جاي‌ مانده‌ بود دوري‌ گزينند. آنان‌ با الهام‌ از فضاي‌ تجديد حيات‌ ادبي‌ بتدريج‌ به‌ ساده‌ نويسي‌ و استفاده‌ از جملات‌ و اصطلاحات‌ و عبارات‌ سليس‌ و شيوا و روان‌ فارسي‌ روي‌ آوردند و اين‌ سبك‌ جديد كه‌ به‌ شيوه‌ نويسندگان‌ قرون‌ متقدم‌ نزديك‌ بود پس‌ از چند سده‌ ركود جاي‌ خود را در ادبيات‌ فارسي‌ باز نمود. بزرگترين‌ و مشهورترين‌ نويسندگان‌ دوره‌ قاجاريه‌ عبارتند از:فاضل‌خان‌ گروسي‌، ميرزا تقي‌خان‌ سپهر، رضا قليخان‌ هدايت‌، ميرزا ابوالقاسم‌ قائم‌ مقام‌ فراهاني‌،ميرزا عبداللطيف‌ تبريزي‌ و محمد حسن‌ خان‌ اعتمادالسلطنه‌.
از ديگر عواملي‌ كه‌ به‌ ساده‌ و روان‌ شدن‌ سبك‌ نگارش‌ فارسي‌ كمك‌ شايان‌ توجهي‌ نمود تأسيس‌ روزنامه‌ و توسعه‌ فن‌ روزنامه‌ نگاري‌ بود. نخستين‌ روزنامه‌ ايراني‌ در سال‌ 1253 ه'. ق‌ به‌ نام‌ كاغذ اخبارتوسط ميرزا صالح‌ شيرازي‌ در تهران‌ انتشار يافت‌. در سال‌ 1267 ه.ق‌ نيز اميركبير كه‌ به‌ روزنامه‌ وروزنامه‌ نگاري‌ توجه‌ خاصي‌ داشت‌ دو روزنامه‌ دولتي‌ (روزنامچه‌ اخباردارالخلافه‌ تهران‌) و(وقايع‌اتفاقيه‌) را انتشار داد. ديگر روزنامه‌هاي‌ دولتي‌ آن‌ روزگار (روزنامه‌ ملتي‌) و (روزنامه‌ علمي)در سال‌هاي‌ 1280 و 1283 ه. ق‌ انتشار يافتند و پس‌ از آن‌ در شهرهاي‌ ديگر ايران‌ همچون‌ تبريز،شيراز و اصفهان‌ نيز روزنامه‌هايي‌ منتشر شدند. اين‌ روزنامه‌ها نقش‌ مهمي‌ در توسعه‌ و رواج‌ ساده‌ و روان‌ نويسي‌ و دور شدن‌ از تصنعات‌ و تكلفات‌ زبان‌ فارسي‌ داشتند و در دوره‌ مشروطيت‌ به‌ اوج‌ خود رسيدند. 
 

منابع‌:
1-شميسا، سيروس‌: سبك‌شناسي‌ شعر، تهران‌، فردوسي‌، 1375.

2-حقوقي‌، محمد: مروري‌ بر تاريخ‌ ادب‌ و ادبيات‌ امروز ايران‌، تهران‌، نشر قطره‌، 1377.

3- رضازاده‌ شفق‌، صادق‌: تاريخ‌ ادبيات‌ ايران‌، شيراز، دانشگاه‌ پهلوي‌، 1354.

4- براون‌، ادوارد: تاريخ‌ ادبيات‌ ايران‌ (از صفويه‌ تا عصر حاضر)، ترجمه‌ بهرام‌ مقدادي‌، تهران‌،مرواريد، 1369.

5- صفا، ذبيح‌ا...: تاريخ‌ تحول‌ نظم‌ و نثر پارسي‌، تهران‌، اميركبير، 1352.


 

1- فتحعلي‌ شاه‌ قاجار خود طبع‌ شعر داشت‌ و با تخلص‌ خاقان‌ شعر مي‌گفت‌. در تذكره‌ گلشن‌ محمود نيز شرح‌ حال‌ چهل‌ و هشت‌ پسر فتحعلي‌ شاه‌ كه‌ شعر مي‌گفتند آمده‌ است‌. ناصرالدين‌ شاه‌ هم‌ شعر مي‌سرود واشعاري‌ منسوب‌ به‌ او باقي‌ مانده‌ است‌.
2-  سبك‌ موسوم‌ به‌ عراقي‌ به‌ لحاظ تاريخي‌ دوره‌ ايلخانان‌ مغول‌ و تيموريان‌ را در بر مي‌گيرد و از قرن‌ هفتم‌ تا اوايل‌ قرن‌ دهم‌ هجري‌ قمري‌ ادامه‌ يافت‌. وجه‌ تسميه‌ اين‌ سبك‌ به‌ عراقي‌ بدان‌ سبب‌ است‌ كه‌ پس‌ از حمله‌ مغولها به‌ ايران‌ كانون‌هاي‌ فرهنگي‌ از خراسان‌ به‌ عراق‌ منتقل‌ گشت‌ و در اين‌ دوره‌ بسياري‌ ازشاعران‌ و نويسندگان‌ بزرگ‌ ايران‌ از غرب‌ ايران‌ برخاستند. از مشخصه‌هاي‌ اصلي‌ اين‌ سبك‌ يكي‌ نفوذ و بسط عرفان‌ و ديگري‌ رواج‌ غزل‌ و غزل‌سرايي‌ است‌. مختصات‌ فكري‌ سبك‌ عراقي‌ عبارت‌ است‌ از: ستايش‌ عشق‌،تفكر غنايي‌، آرمان‌گرايي‌، توجه‌ به‌ معارف‌ اسلامي‌، علو مقام‌ معشوق‌ و...
3- سبك‌ شعر فارسي‌ دري‌ از آغاز نيمه‌ دوم‌ قرن‌ سوم‌ تا پايان‌ قرن‌ پنجم‌ ه. ق‌ سبك‌ خراساني‌ ناميده‌ مي‌شود. وجه‌ تسميه‌ اين‌ سبك‌ به‌ خراساني‌ از آنجا ناشي‌ مي‌شود كه‌ نخستين‌ آثار نظم‌ و نثر زبان‌ فارسي‌ بعد از اسلام‌ در ناحيه‌ خراسان‌ بزرگ‌ بوجود آمد. خراسان‌ آن‌ روزگار ناحيه‌ وسيعي‌ شامل‌ خراسان‌ كنوني‌،افغانستان‌ و تاجيكستان‌ كنوني‌، سرزمين‌هاي‌ ماوراءالنهر و تركستان‌ و... را در بر مي‌گرفت‌. نخستين‌ آثار ادبي‌ زبان‌ فارسي‌ از زمان‌ طاهريان‌ تا دوره‌ ‌سلجوقيان در اين‌ سبك‌ سروده‌ شد. اركان‌ عمده‌ فكري‌ ادبيات‌ سبك‌ خراساني‌ روحيه‌ حماسي‌ و اعتقاد به‌ تساهل‌، واقع‌گرايي‌ و انعكاس‌ اوضاع‌ دربار پادشاهان‌، جنگ‌ها و لشكركشي‌ها، حوادث‌ اجتماعي‌ و... بود. از مختصات‌ ادبي‌ سبك‌ خراساني‌ نيز مي‌توان‌ به‌ بهره‌گيري‌ از قصيده‌، بي‌پيرايگي‌ و خالي‌ بودن‌ از صنايع‌ بديعي‌ و سادگي‌ لغات‌ و رواني‌ تركيب‌ها، استفاده‌ از موازنه‌، سادگي‌ قافيه‌ ورديف‌، توصيف‌ قوي‌ طبيعت‌، استعاره‌ و... اشاره‌ نمود.

 
 
 
 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 4 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

ادامه مطلب را كليك كنيد تا بهتون بگم
برچسب‌ها: پوشيدن لباس, لاغر, چاق, باريك, بلند تر
ادامه مطلب

 

 
اگه به طالع بيني اعتقاد داريد براي ديدن طالع تان روي ادامه مطلب كليك كنيد
برچسب‌ها: طالع بيني, فال, هندي, چيني, روزانه, قهوه
ادامه مطلب

 

1 _ داستان خویشاوند الاغ

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

 

2 _ داستان دم خروس

یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,
ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,
ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.

 

برای دیدن بقیه داستانها ادامه مطلب را کلیک کنید


برچسب‌ها: ملا نصر الدين, ملا, خر, داستان ملا, داستان هاي ملا
ادامه مطلب
 

***ازدواج ستاره هاي هنري در تمام  دنيا بسيار جذاب و خبر ساز است و در ايران

 نيز معرفي زوج هاي هنري ايراني هم براي دوستداران هنر خالي از لطف نيست.

 

*نيما فلاح-سحر ولد بيگي*علي دهكردي – آفرين چيت ساز

*حسن پور شيرازي- مهناز افضلي*حميد سمندريان- هما روستا

*محمد رضا شريفي نيا- آزيتا حاجيان*علي مصفا- ليلا حاتمي

*يوسف مراديان- سارا خوئيني ها*مهدي هاشمي – گلاب آدينه

*امين حيايي- نيلوفر خوش خلق*بهرام بيضائي – مژده شمسايي

*بهزاد فراهاني – فهيمه رحيم نيا*مجيد جعفري – اكرم محمدي

*نيما بانكي- ليلي رشيدي*احمد حامد – فاطمه معتمد آريا

*جمشيد جهانزاده – فرزانه نشاط خواه*عزيز ساعتي – ميترا محاسني

*آتش تقي پور – شهين عليزاده*بهروز بقايي – پرستو گلستاني

*رفيع پيتز – آتنه فقيه نصيري*هادي مرزبان – فرزانه كابلي

*جلال مقامي – رفعت هاشم پور*مهرداد شكرابي – عاطفه رضوي

*عبد الرضا گنجي – فاطمه گودرزي*فريبرز كامكاري – الهام پاوه نژاد

*اصغر همت – افسر اسدي*محمد رحمانيان – مهتاب نصيرپور

*علي اسيوند – حميرا رياضي *داوود رشيدي – احترام برومند

*امين تارخ – منصوره شادمنش*جهانگير كوثري – رخشان بني اعتماد

*پيام صابري – زيبا بروفه*پيام قاسم خاني – بهاره رهنما

*امير جعفري – ريما رامين فر*عباس صالحي – رزيتا غفاري

*سعيد تهراني – لادن طباطبايي*محمود پاك نيت – مهوش صبر كن

*جمشيد آهنگراني – منيژه حكمت*حسن جوهر چي- مهناز بيات

*اتيلا پسياني – فاطمه تقوي*حسين عرفاني – شهلا ناظريان

*اسماعيل رياحي – شهلا رياحي *شهرام اسدي – لادن مستوفي

*محسن مخملباف – مرضيه مشگيني*بهروز افخمي – ناهيد طلوع

*فرخ نعمتي – سهيلا رضوي *كيو مرث پوراحمد – مهرانه ربي

*مير ولي الله مدني – رويا تيموريان*فرشيد نوابي – الهام چرخنده

*مرحوم فيروز بهجت محمدي – آزيتا لاچيني*مسعود جعفري جوزاني – فهيمه سرخابي

*نجف دريا بندري – فهيمه راستكار*سروش خليلي – فاطمه دانش زاد

*حميد فرخ نژاد – فروزان جليلي فر*غلامرضا آزادي – فريال بهزاد

*ابو الفضل جليلي – مريم اشرفي"عكاس"*محمود كريمي حكاك – ياسمين ملك نصر

*بابك نوري – هاله ارجمند كرماني*شاهرخ فرو تنيان – افسانه چهره آزاد

*فرشيد رحيميان – كتايون رياحي*ناصر هاشمي - سيما تير انداز


 
 

پسر خاله ، دوست ديزي!

پز عالي، جيب خالي!

پشت تاپو بزرگ شده!
تاپو ظرفي است از گل چون خمره که در آن آرد و گندم و خرما ذخيره کنند.

پياز هم خودش را داخل ميوه ها کرد!

پياده شو با هم بريم!

پا را به اندازه گليم خود بايد دراز کرد!

پايان شب سيه سپيد است!

پول است نه جان است که آسان بتوان داد!

پول دارها با کباب، بي پول ها بوي کباب!

پيراهن بعد از عروسي براي گل منار خوب است.

پله پله رفت بايد به سوي بام.

پايين پايين ها جاش نيست ، بالا بالاها راهش نيست!

پيش قاضي و ملق بازي؟!

پيش از آخوند به منبر نرو!

پس از چهل سال چارپا داري، الاغ خودش را نمي شناسد!

پس از قرني شنبه به نوروز مي افتد!

پنج انگشت برادرند، برابر نيستند!

پسر کو ندارد نشان از پدر                        تو بيگانه خوانش ، نخوانش پسر!

پي خر مرده مي گردد تا نعلش را بکند!

پوست خرس نزده را مي فروشد!

پول پيدا کردن آسان است اما نگهداري اش مشکل است!

پنجه با شير زدن و مشت با شمشير، کار خردمندان نيست!

پيش ديوار آنچه مي گويي هوش دار                 تا نباشد در پس ديوار موش!
برچسب‌ها: ضرب المثل خارجي, كشور, ضرب المثل, ملل مختلف, ايران
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 11:14 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

یکشنبه بیست و هشتم آبان 1385

بين زن کور و شوهر لال هميشه صلح حاکم است.(لهستاني)

بدون خطر نمي توان بر خطر غلبه کرد.(لهستاني)

براي آدم گرسنه نان شيرين تر از عسل است.(لاتين)

براي فقرا هوا هميشه تاريک و سرد است.(لاتين)

به هر کجا روي از شر خو خلاص نتواني شد(لهستاني)

براي آدم مست عمق دريا فقط تا زانوست(روسي)

بدون باختن برنده نتواني شد.(روسي)

به خاطر شيطان هم که شده شمع روشن کن.(روسي)

بدون کسب مهارت نمي تواني حتي شپشي بگيري(روسي)

با مردم مشورت کن ولي خودت تصميم بگير.(روسي)

بهترين شناگران غرق مي شوند.(بلغارستاني)

بدون تندرستي هيچ کس ثروتمند نيست(کرواتي)

بدون پول انسان نمي تواند به جايي حتي کليسا برود(کرواتي)

بري يافتن زن مي ارزد که يک کفش بيشتر پاره کني(چيني)

با قرض اگر داماد شدي با خنده خداحافظي کن(آلماني)

بچه جغد در نظر مادرش ملکه زيبايي است(روسي)

برخي افراد ارباب پول هستند و برخي برده آن !(روسي)

به بيگانه لاف بزن و فقط به دوستان درد دل بگو(يوگسلاوي)

به هيچکس به جز خودت و اسبت اعتماد نکن!( يوگسلاوي)

بدون عرق ريختن نمي توان به عسل دست يافت.(يوگسلاوي)

به دشمن نگو ييدکي خواب مي رود!(اسکاتلندي)

با باد بيا با آب برو.(اسکاتلندي)

با سکوت مي توان شيطان را عصباني کرد(بلغارستاني)

بدبختي در کنار خوشبختي ا يستاده است.(يوگسلاوي)

به کسي درد دل کن که به فريادت رسد.(يوگسلاوي)

+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
برچسب‌ها: ضرب المثل خارجي, كشور, ضرب المثل, ملل مختلف, جهان
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 11:13 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

یکشنبه بیست و هشتم آبان 1385

نهال دوستي واقعي آهسته رشد مي کند

بزرگتر از آرامش فکر هيچ خوشبختيي نيست.

 سخت نگيرييد.بر غم ها و نگراني هاي خود بخنديد تا ببينيد چگونه دود مي شوند و به هوا مي روند.

هر وقت بتوانيم بعد از شکست لبخند بزنيم شجاع خواهيم بود.

مايوس مباش زيرا ممکن است آخرين کليدي که در جيب داري قفل را بگشايد.

اگر تورا دشمني مي باشد دلتنگ مشو که هر که را دشمني نباشدبي قدر و بها مي باشد.

براي کسي که آهسته و پيوسته راه مي رود هيچ راهي دور نيست.

زندگي خيلي جدي تر از آن است که بخواهيد درباره اش جدي صحبت کنيد.

بهترين درمان براي قلب هاي شکسته اين است که دوباره بشکند.

خوشبخترين انسان کسي است که خوشبختي را درون خانه ي خود جستجو کند

 

براي ديدن متن كامل ادامه مطلب را كليك كنيد


برچسب‌ها: نصيحت, بزرگان, پند, اندرز, سخن بزرگان
ادامه مطلب
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 10:58 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

یکشنبه بیست و هشتم آبان 1385
براي ديدن اين مشخصات ادامه مطلب را كليك كنيد(نظر هم يادتون نره بي نظر ها)
برچسب‌ها: دختر خوب, مشخصات, گريه, چتر, بنگاه
ادامه مطلب
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 10:40 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

یکشنبه بیست و هشتم آبان 1385
براي ديدن پيشنهاد ها ادامه مطلب را كليك كنيد
برچسب‌ها: دوشيزه, ترشيده, خواستگار, عروسي, آرايش
ادامه مطلب
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 10:32 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

جمعه بیست و ششم آبان 1385

انسان صد سال هم زندگي نمي كند ولي غصه هزار سال را مي خورد . چيني
آنها در رختخواب زن و شوهرند و خارج از رختخواب مهمان. چيني
اگر سالخورده هستي پند و اندرز بده و اگر جوان هستي به نصيحت گوش فرا بده. چيني
اگر نميخواهي سرت كلاه برود قيمت جنس را از سه مغازه بپرس. چيني
از داخل باهوش باش و از خارج مسخره گي پيشه كن. چيني
اشتباه يك لحظه ؛ يك عمر اندوه به بار مي اورد . چيني
انسان عيوب خود را فقط از طريق چشمان افراد ديگر تواند ديد. چيني
اگر مي خواهي مزرعه خوشبختي خود را توسعه بدهي خاك قلبت رو هموار كن. چيني
اگر از تلاش دست برداري از زيستن هم دست برداشته اي. چيني
اگر مردي لئيم باشد پسرش حتما به اسراف خواهد پرداخت. چيني
اگر كتب داريد خوش خواهيد بود ولي خوشتر خواهيد بود زماني كه ديگر احتياج به كتب نداريد. چيني
اگر فقير با ثروتمند معاشرت كند ديگر شلوار نخواهد داشت كه به پا كند. چيني
انكه تهمت ميزند هزار بار مي كشد و قاتل فقط يك بار . چيني
از آهسته رفتن مترس از بي حركت ايستادن بترس. چيني
اگر در جواني سوزني بدوزدي در پيري پول خواهي دزديد. چيني
آدم با هوش درد سرهاي بزرگ را به دردسرهاي كوچك تبديل ميكند و دردسرهاي كوچك را از بين
مي برد. چيني

براي ديدن بقيه ضرب المثل ها ادامه مطلب را كليك كنيد
برچسب‌ها: ازدواج, زن, ضرب المثل, ملل مختلف, زن مثل, پند
ادامه مطلب
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 19:30 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

چهارشنبه بیست و چهارم آبان 1385

پسرها

با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه ميذارن .کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن
پول و کارت رو ميگيرن و ميرن 

امادخترها

با ماشين ميرن دم بانک.در آينه آرايششون رو چک ميکنن
به خودشون عطر ميزنن.احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن
در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن
در پارک کردن ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن
بلاخره ماشين رو پارک ميکنن.توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن
کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه
کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون.دنبال کارت عابربانکشون ميگردن
کارت رو وارد دستگاه ميکنن
توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن
کد رمز رو وارد ميکنن.2دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن
کنسل ميکنن.دوباره کد رمز رو ميزنن.کنسل ميکنن
دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستی رو ميزنن.دستگاه ارور (خطا) ميده
مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن.دستگاه ارور (خطا) ميده
بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن
انگشتاشون رو برای شانس رو هم ميذارن
پول رو ميگيرن.برميگردن به ماشين
آرايششون رو توی آينه عقب چک ميکنن
توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن
استارت ميزنن.پنجاه متر ميرن جلو.ماشين رو نگه ميدارن
دوباره برميگردن جلوی بانک.از ماشين پياده ميشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن.
سوار ماشين ميشن.کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده
آرايششون رو توی آينه چک ميکنن.احتمالاً يه نگاهی هم به موهاشون ميندازن
میندازن توی خيابون اشتباه.برميگردن.ميندازن توی خيابون درست
پنج کيلومتر ميرن جلو.ترمز دستی رو آزاد ميکنن. (ميگم چرا انقدر يواش ميره)


برچسب‌ها: دختر, پسر, عابر بانك, فرق دختر و پسر, ماشين
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 18:56 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

چهارشنبه بیست و چهارم آبان 1385

 زن شري است مورد نياز (انگليسي)
زن فقط يك چيز را پنهان نگاه ميدارد آنهم چيزي است كه نميداند (هلندي)
وقتي زن خوب در خانه باشد، خوشي از در و ديوار مي ريزد (استوني)
از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقير زن بگير (فرانسوي)
آنچه را زن بخواهد، خدا خواسته است( فرانسوي) 
انتخاب زن و هندوانه مشكل است(فرانسوي)
بدون زن، مرد موجودي خشن و نخراشيده بود(آلماني)
كاري را كه شيطان از عهده بر نيايد زن انجام ميدهد.( آلماني)
وقتي زني ميميرد يك فتنه از دنيا كم ميشود.(آلماني)
كسي كه زن ثروتمند بگيرد آزادي خود را فروخته است.(آلماني)
آنكه را خدا زن داد، صبر هم داده.(آلماني)
گريه زن، دزدانه خنديدن است.(يوناني)
شرهاي سه گانه عبارتند از: آتش، طوفان، زن…(يوناني)

براي مرد مهم نيست كه زن بگيرد يا نگيرد، زيرا در هر دو صورت پشيمان خواهد شد.(گرجي)

اسلحه زن اشك اوست.. (ايتاليايي)
اگر زن گناه كرد، شوهرش معصوم نيست. (ايتاليايي)
زناشويي را ستايش كن اما زن نگير. (ايتاليايي)
زن و گاو را از شهر خودت انتخاب كن.
(نا شناس)

واي چي گفتم خدايا خودت بهم رحم كن


برچسب‌ها: ازدواج, زن, ضرب المثل, ملل مختلف, زن مثل
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 12:50 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

سه شنبه بیست و سوم آبان 1385

۱.  فرشاد : روح غضنفر شاد
2.  فرناز : غضنفر ناز نكن
3.  ياماها : بالاخره نفهميديم الاغا خرن يا ما ها
4.  عذاب : ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازست
5.  لوبيا : كوچولو بيا
6.  نجيب : اين شلواره نه جيب داره نه زيپ
7.  ساختمون : رفتيم پاي بساط حسابي ساختمون
8.  جوراب : بدجور آب خوردم پريد تو گلوم
9.  لجن : ۴ ساله بابام با عموم اينا لجن
10.  كيبورد : كيف من رو كي برد
11.  سينا : ديشب رفتيم خونه عباس اينا
12.  فرید و مجيد و حميد :  شما ۲ نفريد به قرآن مجيد عين هميد
13.  حيدر : ديشب آمدم در خونتون هي در زدم
14.  آقا حيدر : ديشب اومدم در خونتون آقا هي در زدم هي در زدم
15 .  عدس : ديگه ا(ز) دست شما خسته شدم چه قدر جمله بسازم !!!
16.  توكيو : من غضنفر را دوست دارم تو كيو ؟
17.  كوشش : شلوار من كوشش
18.  كار و كوشش : شلوار كار من كوشش
19.  وطن : من رفتم حمام سر و تنم را شستم
20.  ماشين : شنيدم مي خواين بياين همسايه ما شين
21.  كيشميش : من دايي غضنفرم تو كيش ميشي ؟
22.  كشور : اين قدر با كش ور رفتم خورد تو چشمم
23.  مينا و تينا : عمم اينا رفتن خونه عمت اينا
24.  مناجات : منا جات رو بنداز دير وقته مي خوايم بخوابيم
25.  علي : صندلي
26.  صداقت : الو الو صدا قطع شد
27.  جاسوس : اينجا سوسك هم داره ؟
28.  شمشير : فدات شم شيرتو خوردي ؟
29.  خمپاره : شلوار من عيد غدير خم پاره شد
30.  ابريشم : هوا ابريش هم خوبه
31.  خرچنگ : كره خر چنگ نزن
32.  شتر : شو تركي داري ؟ بده ما هم ببينيم
    


برچسب‌ها: جمله سازي, جملات سر كاري, خنده دار, جوراب, چرت وپرت
نوشته شده توسط ابوذر چشم پنام در 17:48 با موضوع: | لينک ثابت | آرشيو نظرات

سه شنبه بیست و سوم آبان 1385

 

  1. روزهاي تعطيل مثل بقيه روزها ساعتتون رو كوك كنين تا همه از خواب بپرن
  2. سر چهارراه وقتي چراغ سبز شد دستتون رو روي بوق بذارين تا جلويي ها زود تر راه بيفتند
  3. وقتي ميخواين برين دست به آب با صداي بلند به اطلاع همه برسونين
  4. وقتي از کسي آدرسي رو مي پرسين بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوي چشمش از يه نفر ديگه بپرسين
  5. کرايه تاکسي رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون به صورت اسکناس هزاري پرداخت کنيد
  6. همسرتون رو با اسم همسر قبليتون صدا بزنين
  7. جدول نيمه تموم دوستتون رو حل کنين
  8. روي اتوبان و جاده روي لاين منتهي اليه سمت چپ با سرعت پنجاه کيلومتر در ساعت حرکت کنين
  9. وقتي عده زيادي مشغول تماشاي تلويزيون هستند مرتب کانال رو عوض کنين
  10. از بستني فروشي بخواين که اسم پنجاه و چهار نوع بستني رو براتون بگه
  11. در يک جمع سوپ يا چايي رو با هورت کشيدن نوش جان کنين
  12. به کسي که دندون مصنوعي داره بلال تعارف کنين
  13. وقتي از آسانسور پياده ميشين دکمه هاي تمام طبقات رو بزنين و محل رو ترک کنين
  14. وقتي با بچه ها بازي فکري مي کنين سعي کنين از اونها ببرين
  15. موقع ناهارتوي يک جمع جزئيات تهوع وگلاب به روتون استفراغي که چند روز پيش داشتين رو با آب و تاب تعريف کنين
  16. ايده هاي ديگران رو به اسم خودتون به کار ببرين
  17. بوتيک چي رو وادار کنيد شونصد رنگ و نوع مختلف پيراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگين هيچ کدوم جالب نيست و سريع خارج بشين
  18. شمع هاي کيک تولد ديگران رو فوت کنين
  19. اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرايشگرتون تعريف کنين
  20. وقتي کسي لباس تازه مي خره بهش بگين خيلي گرون خريده و سرش کلاه رفته
  21. صابون رو هميشه کف وان حموم جا بذارين
  22. روي ماشينتون بوقهاي شيپوري نصب کنين
  23. وقتي دوستتون رو بعد ازيه مدت طولاني مي بينين بگين چقدر پير شده
  24. وقتي کسي در جمعي جوک تعريف مي کنه بلافاصله بگين خيلي قديمي بود
  25. چاقي و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش يادآوري کنين
  26. بادکنک بچه ها رو بترکونين
  27. مرتب اشتباه لغوي و گرامري ديگران هنگام صحبت رو گوشزد کنين و بهش بخندين
  28. وقتي دوستتون موهاي سرش رو کوتاه ميکنه بهش بگين موي بلند بيشتر بهش مي ياد
  29. بچه جيغ جيغوي خودتون رو به سينما ببرين
  30. کليد آپارتمان طبقه سيزدهم تون رو توي ماشين جا بذارين و وقتي به در آپارتمان رسيدين يادتون بياد! ﴿اين راه هم جنبه هايي از مازوخيسم در بر داره
  31. ايميل هاي فورواردي دوستتون رو هميشه براي خودش فوروارد كنين
  32. توي كنسرتهاي موسيقي بزرگ و هنري ، بي موقع دست بزنين
  33. هر جايي كه مي تونين ، آدامس جويده شده تون رو جا بذارين! ﴿توي دستكش دوستتون بهتره
  34. حبه قند نيمه جويده و خيستون رو دوباره توي قنددون بذارين
  35. نصف شبها با صداي بلند توي خواب حرف بزنين
  36. GetBC(120);
    نگارش در تاريخ چهار شنبه 4 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

    دوستی تعریف میکرد که صبح یک زمستان سرد که برف سنگینی هم آمده بود مجبور شدم به بروجرد بروم... هوا هنوز روشن نشده بود که به پل خرم آباد رسیدم... وسط پل به ناگاه به موتوری که چراغ موتورش هم روشن نبود برخوردم....... به سمت راست گرفتم ، موتوری هم به راست پیچید... چپ، موتوری هم چپ... خلاصه موتوری لیز خورد و به حفاظ پل خورد و خودش از روی موتور پرت شد تو رودخونه

    ... وحشت زده و ترسیده، ماشین رو نگه داشتم و با سرعت رفتم پایین ببینم چه بر سرش اومد ، دیدم گردن بیچاره ۱۸۰ درجه پیچیده... با محاسبات ساده پزشکی، با خودم گفتم حتما زنده نمونده ...
    مایوس و ناراحت، دستم را گذاشتم رو سرم و از گرفتاری پیش آماده اندوهگین بودم... در همین حال زیر چشمی هم نیگاش میکردم،... باحیرت دیدم چشماش را باز کرد ... گفتم این حقیقت نداره... رو کردم بهش و گفتم سالمی...؟ با عصبانیت گفت: " په چونه مثل یابو رانندگی موکونی...؟ " با خودم گفتم این دلنشین ترین فحشی بود که شنیده بودم... گفتم آقا تورو خدا تکون نخور چون گردنت پیچیده.... یک دفه بلند شد گفت: شی پیچیده ؟ شی موی تو ؟ هوا سرد بید کاپشنمه از جلو پوشیدم سینم سرما نخوره .... !!!
     

    نگارش در تاريخ چهار شنبه 4 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

    دوستی تعریف میکرد که صبح یک زمستان سرد که برف سنگینی هم آمده بود مجبور شدم به بروجرد بروم... هوا هنوز روشن نشده بود که به پل خرم آباد رسیدم... وسط پل به ناگاه به موتوری که چراغ موتورش هم روشن نبود برخوردم....... به سمت راست گرفتم ، موتوری هم به راست پیچید... چپ، موتوری هم چپ... خلاصه موتوری لیز خورد و به حفاظ پل خورد و خودش از روی موتور پرت شد تو رودخونه

    ... وحشت زده و ترسیده، ماشین رو نگه داشتم و با سرعت رفتم پایین ببینم چه بر سرش اومد ، دیدم گردن بیچاره ۱۸۰ درجه پیچیده... با محاسبات ساده پزشکی، با خودم گفتم حتما زنده نمونده ...
    مایوس و ناراحت، دستم را گذاشتم رو سرم و از گرفتاری پیش آماده اندوهگین بودم... در همین حال زیر چشمی هم نیگاش میکردم،... باحیرت دیدم چشماش را باز کرد ... گفتم این حقیقت نداره... رو کردم بهش و گفتم سالمی...؟ با عصبانیت گفت: " په چونه مثل یابو رانندگی موکونی...؟ " با خودم گفتم این دلنشین ترین فحشی بود که شنیده بودم... گفتم آقا تورو خدا تکون نخور چون گردنت پیچیده.... یک دفه بلند شد گفت: شی پیچیده ؟ شی موی تو ؟ هوا سرد بید کاپشنمه از جلو پوشیدم سینم سرما نخوره .... !!!
     

    نگارش در تاريخ سه شنبه 3 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

     joke

    همین الان سی CNN اعلام كرد: كه پایگاه اتمی بوشهر . اصفهان و نطنز فردا ساعت 24 به وقت تهران به طور كامل به هوا می ره نمی دونی تا كجا می ره من این توپو نداشتم............

    _ روزگار غريبي بود جنگلي بود كه درخت نداشت . شكارچي بود كه تفنگ نداشت . تفنگش فشنگ نداشت . با تفنگي كه فشنگ نداشت . مي زنه به اهويي كه سر نداشت و ميندازش تو كيسه اي كه ته نداشت. اگر چه اين شعر سر و ته نداشت ولي ارزش سر كار گذاشتن و داشت

    94_ خيلي خيلي ببخشيد مزاحم وقت شريفتون شدم واقعا قصدي نداشتم اما يه سوال پيش اومده سالهاست كه بايد مي پرسيم .......ايران كه نفتش رو مي فرسته به كشوراي ديگه بشكش رو پس مي گيره؟!!!

    فصل چیدن پشم گوسفندان است. زود بخواب فردا اول صف باشی

    116_ 1 تاي من . 2وستت دارم 3 تاره ي شبهاي من 4ره ي درداي من 5جه ي افتاب من 6شه ي عمرم 7 8 بار می گم 9كرتم 10مت گرم

     

    119_ امروز روز خوشتیپ ترین دوست یا فامیل دنیاست تو هم این اس ام اس رو به كسی كه فكر می كنی هیچ كس براش تبریك نمی فرسته بفرست

     

    131_می دونید فرق سوزن با كاه چیه؟
    .......
    .......
    ......
    ........
    ......
    همیشه كه جواب این زیر نیست یه بار مغز پوك خودتو به كار بنداز

     

    189_سلام می تونم یه چیزي بهت بگم.مطمین باش از ته قلبم بهت می گم همیشه از ته قلبم بهت می گم.همیشه از خدا می خواستم كه تو زندگیم یه همراه خوب داشته باشم همراهی كه همیشه كنارم باشه و من بتونم به راحتی باهاش ارتباط برقرار كنم خدایكیشو بهم داده همراه من نوكیاست مال تو چیه؟

     

    198_به نیت 124000تا پیامبر صلوات بفرست و این اس ام اس رو براي 124000نفر بفرست .انشاالله تا اخر این ماه خبر خوشی از طرف مخابرات بهت می رسه

     

    میخواستم یه چیزي بهت بگم كه تا حالا به كسی  نگفتم.........دوو.............دوو................دوووو.............دووووو.................
    دوووست............دو سه تا كه زدم تو گوشت ادم می شی عوضی

     

     

    v .v .v .v .v .v .v .v .v .v . v. v. اگه گفتی یعنی چی؟ یعنی از اون بالا كفتر می یایه یك دونه دختر می یاید

    معتاده وایساده بوده كنار خیابون به تاكسیها می گفته: عید عید یه راننده نگه می داره می گه : ما خیابونی به نام عید نداریم .معتاده می گه : اي بابا چقدر از ادم حرف می كشید منظورم شر بهاره دیگه !!!

    یارو خودشو تو اینه می بینه می گه این چقدر اشناست؟ .بعد از یك ساعت فكر كردن می گه: اهان این همون پدر سگیه كه امروز تو ارایشگاه یك ساعت زل زده بود به من

     

    ابادانیه موقع زلزله ژاپن اونجا بوده بعد از زلزله به بغل دستیش می گه : ها ولك ویبره موبایلو داشتی

     

    یارو سیبیل كلفته تو یه جمع داشته تعریف می كرده:كه اره ما با یه كاروان می رفتیم یه دفعه راهزنا ریختن به همه یا تجاوز كردن یا كشتن !بعد نگاه می كنه می بینه بقیه دارن چپ چپ نگاش می كنن برمی گرده می گه:البته مارو كشتن!!!

     

    یارو دنبال جاي پارك بوده پیدا نمی كرده می گه خدایا اگه یه جا برام پیدا كنی نماز می خونم روزه می گیرم.......یهو یه جا پیدا می كنه می گه: نمی خواد خدا خودم پیدا كردم.

     

    به یكی می گن دو دوتا؟ می گه: پس چندتا؟؟؟؟

     

    غضنفر داشته بالاي يك ساختمون پنجاه طبقه كار مي‌كرده، يهو يكي ازون پايين داد ميزنه: هوي غضنفر!

     خونتون آتيش گرفته،‌زن و بچت سوختن،‌مردن! تركه هم ميگه: ديگه اين زندگي براي من معني نداره، خودشو ازون بالا پرت ميكنه پايين. همينجور كه داشته مي‌افتاده،‌يهو به خودش ميگه: اِااه.. من كه بچه ندارم! دوباره يخورده ميره، يهو ميگه: اِاِاه.. منكه زن ندارم! ميرسه نزديكاي زمين،‌ميگه: اِاِااه..! منكه غضنفر نيستم!

     

    به یه نفر می گن اسم یه امام بگو: می گه سوج می گن سوج چیه؟ امامی به نام سوج نداریم.تركه می گه خودم دیدم پشت اتوبوسه نوشته بود: یا سوج

     

    غضنفر می ره رستوران گارسون میگه غذاي امروز ما كاستیلیدینكوالفر با سسه لیموه .غضنفر می گه: كاستیلیدینكوالفر با سسه چی چی؟

    به غضنفر می گن از قفل فرمونی كه خریدي راضی هستی؟ می گه اره ولی سر پیچ ها یه كمی اذیت می كنه!!!


     

    نگارش در تاريخ دو شنبه 2 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

    هنر تیموری

    دوران‌ حكومت‌ ‌تيموريان بر ايران‌ را عصر ظهور مجدد هنر و ادب‌ ايران‌ و ايرانيان‌ دانسته‌اند. در اين‌ دوره‌ نهضت‌ هنري‌ پر رونقي‌ شكوفا شد كه‌ ادوار بعدي‌ ايران‌ نظير ‌صفويه را نيز تحت‌ تأثير خود قرار داد. تيموريان‌ به‌ طور كلي‌ شاهاني‌ هنر دوست‌ و هنرپرور بودند و اكثر جانشينان‌ تيمور دربار خود را به‌ محفل‌ هنرمندان‌، شعرا و ادبا مبدل‌ ساختند. آنان‌ هنرمندان‌ را تشويق‌ مي‌كردند و تحت‌ حمايت‌ آنها هنرهايي‌ همچون‌ خطاطي‌، نقاشي‌، صحافي‌ و جلد سازي‌ به‌ كمال‌ پيشرفت‌ خود رسيدند.مهمترين‌ شاخه‌ هنري‌ كه‌ در اين‌ دوره‌ به‌ دستاوردهاي‌ خيره‌ كننده‌اي‌ در تمام‌ تاريخ‌ هنر ايران‌ بعد از اسلام‌ نايل‌ آمد نقاشي‌ بود. نقاشي‌ تيموري‌ بدليل‌ تجمع‌ هنرمندان‌ در شهر سمرقند رشد چشم‌ گيري‌ يافت‌ و دو مكتب‌ بزرگ‌ آن‌ دوره‌ در شهرهاي‌ شيراز و بغداد جلوه‌گر گشت‌. از معروف‌ ترين‌ نقاشان‌ اين‌ عهد هنرمندي‌ بغدادي‌ به‌ نام‌ جنيد بود كه‌ نخستين‌ مينياتور داراي‌ امضاء به‌ نام‌ او ثبت‌ شده‌ است‌. در دوران‌ بايسنقر ميرزا كه‌ خود از هنر دوستان‌ روزگار خويش‌ بود نزديك‌ به‌ چهل‌ نقاش‌ و خوش‌ نويس‌ و خطاط در كتابخانه‌ بزرگ‌ شاهي‌ هرات‌ مشغول‌ به‌ كار بودند و آثار زيادي‌ همچون‌ كتاب‌هاي‌ شاهنامه‌، ليلي‌ و مجنون‌، بوستان‌ و گلستان‌ سعدي‌ را مصور ساختند. مجموع‌ اين‌ آثار سبك‌ جديدي‌ را پديد آورد كه‌ به‌ مكتب‌ هرات‌ معروف‌ شد. در مكتب‌ هرات‌ تصاوير انسان‌ها بصورت‌ ريز و كوچك‌ ترسيم‌ گشته‌ و مينياتورها با خطوط ساده‌ و بي‌پيرايه‌ اجرا شده‌اند. مينياتورهاي‌ موجود در نسخه‌هاي‌ بايسنقري‌ كه‌ استادانه‌ خوشنويسي‌ شده‌اند و به‌ زيبايي‌ تمام‌ صحافي‌ و جلدآرايي‌ گشته‌اند نمايانگرمرحله‌ نهايي‌ در تكامل‌ نسخه‌ آرايي‌ مصور است‌. در اين‌ آثار مينياتوري‌ بي‌نظير تركيب‌ بندي‌ و رنگ‌ آميزي‌ به‌ كمال‌ خود رسيده‌ و پيوند و وحدت‌ منسجمي‌ بين‌ نقوش‌ و شكل‌ها ايجاد شده‌ است‌. ماهيت‌ رسمي‌ و كمال‌ گرايي‌ مينياتورسازي‌ اين‌ دوره‌ در چند ويژگي‌ موجز مشخص‌ است‌: تكرار چهره‌هايي‌ كه‌ فقط اختلاف‌ اندكي‌ در حالت‌ صورت‌ و نحوه‌ رنگ‌ آميزي‌ دارند، نحوه‌ پرداخت‌ و آرايش‌ گياهان‌ در دشت‌هاي‌ شنزار زمينه‌ نقاشي‌ها، حالت‌ نمايش‌ تنه‌ درختان‌ و آرايش‌ شاخ‌ و برگ‌ آنها و حالت‌ با وقار و سنگين‌ پيكره‌هاي‌ انساني‌. در مكتب‌ هرات‌ همچنين‌ آخرين‌ دوره‌ درخشان‌ نقاشي‌ شامل‌ تصويرگري‌، احساس‌ زنده‌ طبيعت‌، زيبايي‌ تركيب‌ (Composition)و ظرافت‌ و زنده‌ بودن‌ اشكال‌ به‌ اوج‌ پيشرفت‌ خود رسيد و نسخه‌ مصور كتاب‌ (ظفرنامه‌) شرح‌ فتوحات‌ امير تيمور از زيباترين‌ نقاشي‌هاي‌ مينياتوري‌ اين‌ دوره‌ به‌ شمار مي‌رود. ظهور كمال‌ الدين‌ بهزاد كه‌ مكتبي‌ به‌ نام‌ وي‌ در شهر هرات‌ پديد آمد از بزرگترين‌ رويدادهاي‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ در نقاشي‌ و مينياتور به‌ شمار مي‌رود. اين‌ هنرمند برجسته‌ شيوه‌هاي‌ خاص‌ مكتب‌ تيموري‌ را به‌ حد كمال‌ رسانيد و مسير بعدي‌ تكامل‌ نقاشي‌ ايران‌ را تعيين‌ كرد. بهزاد نخستين‌ استاد دور نماساز ايران‌ بود و از زير كلك‌ سحار و افسونگر او مضاميني‌ همچون‌ ستايش‌ طبيعت‌ در بيان‌ هنري‌، توصيف‌ حالات‌ دقيق‌ روان‌ شناختي‌ وبيان‌ شور عارفانه‌ به‌ اوج‌ خود رسيد. سبك‌ كلاسيك‌ بهزاد در نگارگري‌ و چيره‌ دستي‌ وي‌ در ترسيم‌ تصاوير و خطوط به‌ همراه‌ هماهنگي‌ و نرمي‌ و آرامش‌ او را به‌ يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ نقاشان‌ تاريخ‌ ايران‌ بدل‌ ساخته‌ است‌ كه‌ در مينياتورهاي‌ خود صلح‌ و صفا و بهار و دوستي‌ را به‌ تصوير مي‌كشيد. از شاهكارهاي‌ اين‌ مينياتوريست‌ بزرگ‌ دو نسخه‌ خطي‌ خمسه‌ نظامي‌، نسخه‌ خطي‌ ليلي‌ و مجنون‌،بوستان‌ سعدي‌، نسخه‌ خطي‌ ظفرنامه‌ و تصايري‌ از سلطان‌ حسين‌ بايقرا، شاهزاده‌اي‌ ترك‌ و درويش‌ متفكر است‌ كه‌ هر يك‌ نبوغ‌ اين‌ نقاش‌ برجسته‌ را به‌ نمايش‌ مي‌گذارند.

    جداي‌ از هنر نقاشي‌، خطاطي‌ و خوش‌ نويسي‌ نيز در اين‌ روزگار مراحل‌ تكامل‌ را پيمود و به‌ اوج‌ پيشرفت‌ خود رسيد. در عهد سلطنت‌ شاهرخ‌ فرزند وي‌ شاهزاده‌ بايسنقر ميرزا فرهنگستان‌ گونه‌اي‌ در هرات‌ ايجاد كرد كه‌ نقش‌ مهمي‌ در ترقي‌ نقاشي‌ و خوشنويسي‌ و فنون‌ مربوط به‌ كتاب‌ را به‌ دنبال‌ داشت‌. وي‌ هنرمندان‌ را از سراسر امپراطوري‌ در دارالعلم‌ خود گرد آورد و شاهكارهايي‌ تحت‌ نظارت‌ اين‌ شاهزاده‌ هنرمند و هنرپرور پديد آمد. خوش‌نويسي‌ در اين‌ دوران‌ بسيار پيشرفت‌ نمود و استادخواجه‌ ميرعلي‌ تبريزي‌ خط نستعليق‌ را اختراع‌ كرد كه‌ بعدها رايج‌ترين‌ خط در ايران‌ گشت‌. استاد سلطان‌ علي‌ مشهدي‌ و جعفر بايسنقري‌ خطاطان‌ بزرگ‌ آن‌ عهد بودند كه‌ هر يك‌ در شناسايي‌ شيوه‌ها و خطوط و قواعد خط و استنساخ‌ كوشيدند و آثار بي‌نظيري‌ از خود به‌ يادگار گذاشتند.بزرگ‌ترين‌ شاهكار هنري‌ خطاطي‌ مكتب‌ هرات‌ كتاب‌ خواجوي‌ كرماني‌ رقم‌ استاد مير علي‌ تبريزي‌ با خط نستعليق‌ است‌. شاهنامه‌ بايسنقري‌ از ديگر جلوه‌هاي‌ هنري‌ اين‌ دوره‌ است‌ كه‌ جعفر بايسنقري‌ آن‌ را با خطي‌ بسيار زيبا نسخه‌ برداري‌ كرده‌ است‌.

    هنر صحافي‌ نيز در اين‌ دوره‌ بسيار ترقي‌ نمود و ساخت‌ جلد كتاب‌ با چرم‌ در عهد تيموريان‌ رواج‌ يافت‌. در اين‌ عهد هر دو جلد كتاب‌ و قطعه‌ اضافه‌اي‌ كه‌ براي‌ حفظ لبه‌هاي‌ كتاب‌ به‌ كار مي‌رفت‌ به‌ طرز هنرمندانه‌اي‌ نقاشي‌ مي‌شد. داخل‌ جلد نيز  تزئيناتي‌ شامل‌ نقش‌ حيوانات‌ مختلف‌ را در بر مي‌گرفت‌. براي‌ تزئين‌ سطح‌ خارجي‌ جلد اين‌ گونه‌ كتابها پرپيچ‌ و خم‌ترين‌ طريقه‌هاي‌ فني‌ به‌ كارمي‌رفت‌; صحنه‌هاي‌ طبيعي‌ و اشكال‌ حيوانات‌ بوسيله‌ مهره‌هاي‌ قالبي‌ فلزي‌ و زير فشار بوجود مي‌آمد و تزئينات‌ بدون‌ تصوير بوسيله‌ بكار بردن‌ قالب‌هاي‌ كوچك‌ زيادي‌ عملي‌ مي‌گشت‌. مطلا ساختن‌ و به‌ كار بردن‌ رشته‌هاي‌ طلا و برجسته‌كاري‌ نيز معمول‌ بود. اين‌ طريقه‌ صحافي‌ و جلد سازي‌ تأثير فراواني‌ در توسعه‌ اين‌ فن‌ در اروپا داشت‌ و روش‌هاي‌ فني‌ اين‌ صنعت‌ بعدها توسط اروپاييان‌ به‌ كار گرفته‌ شد.

    هنرهاي‌ مستظرفه‌ و فلزكاري‌ نيز در اين‌ دوره‌ رونق‌ داشت‌ و آثار بدلي‌ چيني‌ و فلزي‌ تزئيني‌ با ظرافت‌ و دقت‌ فراوان‌ ساخته‌ مي‌شدند. ظروف‌ و اشياء تجملي‌ دوره‌ تيموري‌ با فلزات‌ گرانبها تزئين‌ مي‌شدند و از لحاظ هنري‌ شاهكارهايي‌ خيره‌ كننده‌ به‌ شمار مي‌رفتند. بشقاب‌هاي‌ نقره‌ با نقش‌ و نگارهاي‌ قطعه‌ قطعه‌ از طلا يا صفحات‌ مطلا و گل‌ و بوته‌هاي‌ برجسته‌ از سنگ‌هاي‌ قيمتي‌ يا لعابي‌ شيشه‌اي‌ از يادگارهاي‌ منحصر به‌ فرد اين‌ دوره‌ است‌. هنر پارچه‌ بافي‌ نيز رو به‌ تكامل‌ بود و باستان‌ شناسان‌ از روي‌ لباس‌ اشخاص‌ و پرده‌هاي‌ نقاشي‌ شده‌ ثابت‌ كرده‌اند كه‌ سبك‌ پارچه‌هاي‌ ضخيم‌ و پرنقشه‌ و براق‌ دوره‌ مغول‌ جاي‌ خود را به‌ طرح‌هاي‌ بازتر و روان‌تر آن‌ در عهد تيموري‌ داده‌ است‌. شاهكارهاي‌ هنرمندان‌ اين‌ دوره‌ شامل‌ ظروف‌ پرنقش‌ و نگار سفالي‌ وفلزي‌ به‌ رنگ‌هاي‌ سياه‌ در زير لعاب‌ سبز و يا فيروزه‌اي‌ مزين‌ به‌ نقش‌هاي‌ اسليمي‌ و گياهان‌; امروزه‌ زينت‌ بخش‌ موزه‌هاي‌ معروف‌ جهان‌ است‌ و از شكفتگي‌ جلوه‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ آن‌ عصر حكايت‌ دارد. مينياتورهاي‌ بجا مانده‌ از استادان‌ بزرگ‌ دوره‌ تيموريان‌ شامل‌ استاد كمال‌ الدين‌ بهزاد، آقاميرك‌، حاجي‌ محمد، محمد هروي‌ و ميرعلي‌ تبريزي‌ نيز در موزه‌هاي‌ ايران‌، مصر، پاريس‌، انگلستان‌، روسيه‌ و آمريكا چشم‌هاي‌ بينندگان‌ را مجذوب‌ زيبايي‌ خود مي‌نمايند.

     

     

    منابع‌:

    1- ديمارز، س‌. م‌: راهنماي‌ صنايع‌ اسلامي‌، ترجمه‌ عبدا... فريار، تهران‌، علمي‌ و فرهنگي‌، 1368.

    2-  گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ و جهان‌، تهران‌، عفاف‌، 1378.

    3-  آربري‌، آرتور (گردآورنده‌): ميراث‌ ايران‌، ترجمه‌ احمد بيرشك‌، بهاءالدين‌ پازارگاد و...، تهران‌، بنگاه‌ترجمه‌ و نشر كتاب‌، 1346

    نگارش در تاريخ دو شنبه 2 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

    هنر زندیه

    هنر ايراني‌ در دوره‌ حكومت‌ ‌زنديه داراي‌ ويژگي‌ منحصر به‌ فردي‌ نيست‌ و در مصنوعات‌ دستي‌ و صنايع‌ مستظرفه‌ اين‌ عهد نوآوري‌ و ابتكاري‌ به‌ چشم‌ نمي‌خورد. رشته‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ دوره‌ زنديه‌ اغلب‌ با الهام‌ از سبك‌هاي‌ داخلي‌ و خارجي‌ مسير خود را ادامه‌ دادند و اگرچه‌ به‌ نوعي‌ ادامه‌ تدريجي‌ تكنيك‌ها و سبك‌هاي‌ قبلي‌ بخصوص‌ دوره‌ ‌صفويه بودند ولي‌ دچار انحطاط و زوال‌ قابل‌ توجهي‌ نشدند. صنعت‌ فلزكاري‌ اين‌ دوره‌ را تقريبا مي‌توان‌ ادامه‌ شيوه‌ صفويه‌ دانست‌ با اين‌ حال‌ اشياء فلزي‌ اين‌ عصر فاقد زيبايي‌ و ظرافت‌ قبل‌ است‌. سفالگري‌ عهد زنديه‌ نيز بيشتر با الهام‌ و بهره‌گيري‌ از شيوه‌هاي‌ سفال‌ سازي‌ عثماني‌ و اروپا انجام‌ گرفته‌ است‌ و با وجود اينكه‌ ظروف‌ سفالي‌ اين‌ دوره‌ هرگز به‌ زيبايي‌ و كمال‌ توليدات‌ عهد صفويه‌ نرسيد ولي‌ ساخت‌ نمونه‌هاي‌ جديد در تزئينات‌ سفالي‌ رايج‌ گشت‌ و استعمال‌ رنگ‌ تند گل‌ سرخي‌ كه‌ در دوره‌هاي‌ قبل‌ معمول‌ نبود نقش‌هاي‌ زيبايي‌ را پديد آورد. استفاده‌ از رنگ‌ آبي‌ تيره‌ متمايل‌ به‌ سياه‌ به‌ همراه‌ تزئينات‌ مشبك‌ و با لعاب‌ شفاف‌ ترانسپارنت‌ از ديگر ويژگي‌هاي‌ سفالگري‌ دوره‌ است‌. در عصر زنديه‌ نائين‌ مركز توليد ظروف‌ زيباي‌ سفالي‌ و بدلي‌ چيني‌ بود.

    هنر نقاشي‌ در اين‌ دوره‌ به‌ پيشرفت‌هاي‌ قابل‌ توجهي‌ نائل‌ آمد. در عهد كريم‌ خان‌ نقاشان‌ بزرگي‌ ظهور كردند و سبك‌ مينياتور كه‌ در دوره‌ افشاريه‌ دچار افول‌ شده‌ بود مجددا رونق‌ يافت‌. از ويژگي‌هاي‌ نقاشي‌ اين‌ دوره‌ استفاده‌ از نقوش‌ زيبا و زنده‌، به‌ كارگيري‌ تكنيك‌هاي‌ تصويرسازي‌ و بهره‌گيري‌ از سبك‌ اروپايي‌ است‌. صلح‌ و آرامشي‌ كه‌ در اين‌ دوره‌ در شيراز و ساير شهرهاي‌ ايران‌ بوجود آمد فرصت‌ مناسبي‌ بود براي‌ نقاشان‌ كه‌ تصاوير زيبايي‌ از خود به‌ يادگار گذارند. كريم‌ خان‌ نيز به‌ امور هنري‌ علاقه‌ داشت‌ و هنرمندان‌ بويژه‌ نقاشان‌ را مورد تشويق‌ خود قرار مي‌داد. نقوش‌ بجاي‌ مانده‌ از دوره‌ زنديه‌ علي‌ الخصوص‌ نقاشي‌هاي‌ ديواري‌ ادامه‌ سبك‌ مينياتور صفويه‌ را گواهي‌ مي‌دهد با اين‌ تفاوت‌ كه‌ مينياتور عصر زند بشدت‌ متأثر از سبك‌ شيراز بوده‌ است‌. نقاش‌ معروف‌ روزگار زنديه ‌ابوالحسن‌ غفاري‌ بود كه‌ تابلوهاي‌ زيبايي‌ از كريم‌خان‌، رضاقلي‌ ميرزا و جهانشاه‌ قراقويونلو را ترسيم‌ كرده‌ است‌. نقاشي‌ روي‌ چرم‌ نيز در اين‌ دوره‌ معمول‌ بود و استاد علي‌ اشرف‌ از نقاشان‌ بزرگ‌ اين‌ عصر در اين‌ فن‌ سرآمد روزگار خود محسوب‌ مي‌شد و نقاشي‌ ديواري‌ بقعه‌ هفت‌ تنان‌ شيراز منسوب‌ به‌ اوست‌. علاوه‌ بر مينياتور; ترسيم‌ تصاوير در قالب‌ تابلوهاي‌ نقاشي‌ و نقاشي‌هاي‌ ديواري‌ فراواني‌ كه‌ در ابنيه‌ معروف‌ اين‌ دوره‌ نظير ‌عمارت‌ كلاه‌ فرنگي، عمارت‌ ديوانخانه‌ و ارك‌ كريم‌خاني‌ بر جاي‌ مانده‌ اوج‌ هنر نقاشي‌ اين‌ عصر را نمايان‌ مي‌سازد. اين‌ نقاشي‌هاي‌ ديواري‌ داراي‌ رنگ‌هاي‌ درخشان‌ وزنده‌اي‌ مي‌باشند و به‌ گونه‌اي‌ هنرمندانه‌ با گياهان‌ و پرندگان‌ پوشيده‌ شده‌اند:

    (... در و ديوار هر يك‌ را به‌ طلاي‌ منقش‌ محلول‌ ملمع‌ نمودند و تصويرات‌ روحاني‌ مثال‌ كه‌ ماني‌ نقاش‌ از رنگ‌ آميزي‌ آنها حيران‌ و بهزاد مصدر از وضع‌ نيكوشان‌ انگشت‌ حيرت‌ به‌ دندان‌ بود، مكان‌سكان‌ نصب‌ نمودند.)

    هنر خطاطي‌ و خوش‌ نويسي‌ نيز در اين‌ دوره‌ پيشرفت‌ كرد و خوشنويسان‌ مشهوري‌ در عهد زنديه‌ ظهور كردند. اين‌ خطاطان‌ كه‌ در انواع‌ خط و گاه‌ نقاشي‌ و شاعري‌ نيز مهارت‌ داشتند شاهكارهايي‌ در خطوط نسخ‌ و نستعليق‌ پديد آوردند و واسطه‌ انتقال‌ اين‌ هنر ظريف‌ به‌ خوش‌ نويسان‌ قاجاريه‌ بودند.هنر قلمدان‌ سازي‌ و ساخت‌ جلدهاي‌ لاكي‌ نيز در دوره‌ زنديه‌ رونق‌ يافت‌ و سبب‌ پيشرفت‌ فراوان‌ آن‌ در عهد قاجاريه‌ شد.

    در مجموع‌ مي‌توان‌ گفت‌ بر خلاف‌ دوره‌ افشاريه‌، هنرمندان‌ زنديه‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ فعاليت‌ شايان‌ توجهي‌ از خود نشان‌ دادند و با وجود اينكه‌ در اين‌ دوره‌ كمتر ابتكار و نوآوري‌ خاصي‌ روي‌ داده‌ است‌ ولي‌ سبك‌ و تكنيك‌هاي‌ هنري‌ بر جاي‌ مانده‌ از دوره‌ صفويه‌ با مهارت‌ به‌ دوره‌ قاجاريه‌ انتقال‌ يافت‌. شاخصه‌ مهم‌ اين‌ عصر تأثير پذيري‌ هنر ايران‌ از ممالك‌ غربي‌ بود كه‌ بيشتر ناشي‌ از ارتباط و مراودات‌ فراوان‌ بين‌ ايران‌ و كشورهاي‌ مختلف‌ اروپايي‌ بوده‌ است‌.

     

     

    منابع‌:

    1- ورهرام‌، غلامرضا: تاريخ‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ ايران‌ در عصر زند، تهران‌، معين‌، 1366.

    2- دبليو، ر، فوريه‌: هنرهاي‌ ايران‌، تهران‌، فروزان‌، 1374.

    3- اسكارچيا، جيان‌ روبرتو: تاريخ‌ هنر ايران‌ (جلد دهم‌)، ترجمه‌ يعقوب‌ آژند، تهران‌، مولي‌، 1376.

    4- گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ و جهان‌ (بخش‌ وقايع‌نگاري‌ تاريخ‌ ايران‌)، تهران‌، عفاف‌،1378

    نگارش در تاريخ دو شنبه 2 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

    هنر

     

    انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیده‌اند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش می‌جویند .
    آنچه در هنر به نظر اصل است ،‌ زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکل‌های مختلفی درک می‌کنند.

    بعضی هنر را آینه واقعیت‌های موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب می‌آورند .
    یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده‌ اش با آن احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد .
    بعضی می‌گویند ؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه می‌گوید ،‌ اثر چه ارزشی می‌تواند داشته باشد .
    بعضی از شکل اثر حرف می‌زنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ،‌ یک اثر هنری خلق نکرده است .
    اما اکنون همه این گروه‌ها بعد از قرن‌ها بحث می‌دانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک این گروه‌ها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند .

    بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ،‌ هنرها شاخه‌های مختلفی را تشکیل داده‌اند.
    همچنان که باید بدانیم بعضی سخن‌ها را فقط با بعضی ابزارها می‌توان گفت . مثلا شاید هیچوقت نتوانیم ،‌صرفا از روی یک شعر حافظ یک فیلم سینمایی بسازیم ، ‌زیرا حافظ با دقت مطلبی را انتخاب کرده که صرفا با شعر بیان می‌شود . د راین صورت این اثر برای همیشه بصورت یک شعر باقی‌ است و هیچکس خود آنرا به زبان دیگر در‌نمی‌آورد . و لی شده است که یک اثر هنری با یک ابزار دیگر بیان بسیار زیبایی به ‌خود گرفته است .
    اما همچنان که گفته شد ،‌اصل در هنر زیبایی است . باهر ابزاری که می‌طلبد ،‌باید چیز زیبا را خلق کنیم و آنرا به جهان و آدم‌ها هدیه کنیم . این می‌تواندبرای همیشه ماندگار باشد. مانند مجسمه سازی در دوره‌ای از یونان یا نگارگری دوره عباسی در ایران .

    یکی از مسائل مهم در هنر امروز بصری شدن بیش از اندازه آن است ،‌بصری شدن یعنی آثار هنری از راه دیدن در ما تاثیر می‌گذارند . امروز هر کسی می‌داند که معنی یک قلب ، عشق است . یا همه وقتی تصویر میکی ماوس رامی‌بینیم ،‌در حالیکه بکلی با یک موش واقعی فرق می‌کند آنرا تشخیص میدهیم . همچنانکه بسیاری از رنگها تاثیرات خاصی روی بیننده خود می‌گذارند.این کاری است که هنرمندان در طول قرن‌ها انجام داده‌اند . و همچنان هم معانی جدیدی را در ذهن ما می‌کارند .
    هنرهای بصری به انواع مختلفی موجود هستند . اما باید بدانیم که همیشه هنرها درهم تاثیر میگذارند و گاه از هم جدا میشوند . یک عکاس می‌تواند از یک نقاشی ایده عکس بگیرد ،‌یا نقاشی با شنیدن یک موسیقی به فکر کشیدن یک تصویر بیافتد . یا طراحی صحنه از نقاشی ساده پرده‌ها شروع کند ولی آنقدر دور شود که از دل آن نورپردازی ،‌ طراحی لباس و رشته مجزایی بنام طراحی صحنه شکل بگیرد .
    همچنین بسیاری از رشته‌ها نه بصورت غیر مستقیم با هنر در ارتباط هستند ‌،مانند معماری که یک رشته مهندسی به حساب می‌آید ولی معمارباید یک هنرمند خوب هم باشد ،‌ یا سینما بصورت عکس علاوه برآنکه هنر است با مسائل فنی و تکنیک های فنی دست و پنجه نرم می‌کند .
    درهر زمینه‌ای سعی برآن شده علاوه برآنکه توضیحات به سادگی ارائه شود ،‌ولی یک قسمت برای دوستانی که علاقه‌مند هستند درآن رشته دست به تجربه‌های شخصی بزنند، ‌در نظر گرفته شود. راهنمایی‌های سریع و فقط برای این دسته از دوستان جدا از مطالب اصلی آورده می‌شود .

    نگارش در تاريخ دو شنبه 2 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr

     هنر عباسی

    هنر ايراني‌ در دو قرن‌ اول‌ هجري‌ تأثيراتي‌ از اعراب‌ مسلمان‌ پذيرفت‌ و به‌ نوبه‌ خود بر هنر ‌خلافت‌ اموي‌ و عباسي نيز تأثير گذاشت‌. در اين‌ دوره‌ هنرهايي‌ نظير تزئينات‌ ساختماني‌، چوب‌كاري‌،سفالگري‌ و نقاشي‌ ديواري‌ در ايران‌ و ساير بخش‌هاي‌ امپراطوري‌ بزرگ‌ اسلامي‌ رواج‌ يافت‌ كه‌ اگرچه‌ معجوني‌ از هنرهاي‌ يونان‌ شرقي‌، روم‌ و قبطي‌ بود ولي‌ از هنر دوره‌ ساساني‌ عميقا تأثير پذيرفته‌ بود.تزئين‌ ساختمان‌ از شاخه‌هاي‌ مهم‌ هنر ايران‌ در اين‌ دوره‌ است‌ كه‌ به‌ دليل‌ وفور تزئينات‌ و تنوع‌ تكنيك‌هاي‌ تزئيني‌ از شهرت‌ زيادي‌ برخوردار بوده‌ است‌. استفاده‌ از موزائيك‌ (كه‌ ميراثي‌ ازامپراطوري‌ روم‌ شرقي‌ بيزانس‌ بود) و خاتم‌ كاري‌ مرمر و مينا كاري‌ سفال‌ نيز در آرايه‌هاي‌ اسلامي‌ اين‌ دوره‌ رواج‌ داشت‌ و آرايه‌ برجسته‌ كاري‌ و گچ‌ كاري‌ و نقاشي‌ روي‌ گچ‌ از هنرهاي‌ مهم‌ اين‌ عهد به‌ شمار مي‌رفتند. در طول‌ دوره‌ چيرگي‌ اعراب‌ مسلمان‌ بر ايرانيان‌ برجسته‌كاري‌ گچي‌ براي‌ تزئين‌ ازاره‌،ديوارهاي‌ خشتي‌ و قسمت‌هاي‌ بالايي‌ ديوارها در بخش‌هاي‌ مختلف‌ ايران‌ رايج‌ گشت‌.

    معماري‌ اين‌ عصر نيز از قوس‌هاي‌ گوناگون‌ در ديوارها و سقف‌هاي‌ گنبدي‌ بهره‌ گرفت‌ كه‌ از اقسام‌ اين‌ سبك‌ها، قوس‌هاي‌ مدور و نوك‌ تيز متقاطع‌ كاربرد زيادي‌ داشته‌اند.

    سفالگري‌ از نخستين‌ هنرهاي‌ اسلامي‌ بود كه‌ در بين‌ هنرهاي‌ تزئيني‌ عباسيان‌ از پيشرفت‌ چشمگيري‌ برخوردار گشت‌ و سفال‌هاي‌ ظريفي‌ با نقوش‌ جانوران‌ و تصاوير طبيعت‌ و آدميان‌ ساخته‌ شد. بقاياي‌ اين‌ سفالها كه‌ از نقاط مختلف‌ ايران‌ يافت‌ شده‌ است‌ اوج‌ اين‌ هنر را به‌ نمايش‌ مي‌گذارد.چوب‌ كاري‌ ساختمان‌ها از ديگر جلوه‌هاي‌ هنري‌ ايران‌ در دو قرن‌ اول‌ هجري‌ است‌. برخي‌ از حكاكي‌هاي‌ موجود كه‌ از دوره‌ عباسيان‌ باقي‌ مانده‌ است‌ طرح‌هاي‌ فشرده‌اي‌ از برگ‌ تاك‌ و انگور را با نقوش‌ برجسته‌ زيبايي‌ به‌ نمايش‌ مي‌گذارد. يكي‌ از زيباترين‌ آثار برجاي‌ مانده‌ از اين‌ عهد منبري‌ است‌ كه‌ متعلق‌ به‌ مسجد جامع‌ قيروان‌ بوده‌ است‌. حكاكي‌ روي‌ چوب‌ اين‌ منبر طرح‌هاي‌ متفاوتي‌ را در بر مي‌گيرد و نمايانگر زيباترين‌ جلوه‌هاي‌ گره‌سازي‌ و آرايش‌ گياهي‌ است‌. در اين‌ دوره‌ نساجي‌ نيز به‌ پيشرفت‌ قابل‌ توجهي‌ نايل‌ آمد. جامه‌هاي‌ زيبايي‌ كه‌ با جملاتي‌ به‌ خط زيباي‌ كوفي‌ تزئين‌ مي‌يافت‌ و پرده‌هاي‌ پنبه‌اي‌ و پشمي‌ اين‌ دوره‌ تأثير شديد هنر  پارچه‌بافي‌ ساسانيان‌ را در اين‌ روزگار به‌ خوبي‌ نشان‌ مي‌دهد. هنر نقاشي‌ و تذهيب‌ نيز در اين‌ دوره‌ رايج‌ بود و آثاري‌ از نقاشي‌هاي‌ ديواري‌ بر اتاق‌هاي‌ پذيرايي‌ خانه‌هاي‌ مجلل‌ اشراف‌ و سقف‌ گنبدي‌ تالارهاي‌ مربع‌ شكل‌ برجاي‌ مانده‌ است‌.اين‌ نقاشي‌ها كه‌ تصاوير رقاصگان‌، خنياگران‌، شكارچيان‌، جانوران‌، گلها و زيورآلات‌ گوناگون‌ را در بر مي‌گرفته‌ است‌ نيز به‌ خوبي‌ تأثير هنر نقاشي‌ ساساني‌ را بر حكومت‌ اسلامي‌ دو قرن‌ اول‌ هجري‌ نمايان‌ مي‌سازد. تصاوير اسطوره‌ گونه‌اي‌ همچون‌ زنان‌ سوار بر شيرها، حيوانات‌ تخيلي‌، ضيافت‌ خلفا،صحنه‌هاي‌ ميگساري‌ و... نيز موجود است‌ كه‌ باستان‌شناسان‌ آنها را متعلق‌ به‌ دوره‌ خلافت‌ عباسيان‌ دانسته‌اند.

    در مجموع‌ مي‌توان‌ گفت‌ هنر ايراني‌ در دو قرن‌ حاكميت‌ اعراب‌ مسلمان‌ بر ايران‌ تأثيرات‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ بر شاخه‌هاي‌ هنر اسلامي‌ بر جاي‌ نهاد و حتي‌ مي‌توان‌ گفت‌ هنر ايران‌ عهد باستان‌ كه‌ خود وارث‌ ملل‌ و تمدن‌هاي‌ كهن‌ مشرق‌ زمين‌ بود به‌ طور كامل‌ وارد هنر خلافت‌ اموي‌ و عباسي‌ شد. از اين‌ رو اگرچه‌ بررسي‌ نقش‌ هنر ايراني‌ در اين‌ دو قرن‌ تا حدي‌ مشكل‌ است‌ ولي‌ مي‌توان‌ گفت‌ اين‌ هنر ايراني‌ بود كه‌ در قرون‌ بعدي‌ سر منشأ خلق‌ آثار مهمي‌ در كشورهاي‌ اسلامي‌ شد.

     

    منابع‌:

    1- الگ‌ گرابر، اتينگ‌هاوزن‌: تاريخ‌ هنر ايران‌ (جلد 6 هنر اموي‌ و عباسي‌)، ترجمه‌ يعقوب‌ آژند، تهران‌،مولي‌، 1370.

    2-  گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ و جهان‌، تهران‌، عفاف‌، 1378.

    3-  پوپ‌، آرتور: شاهكارهاي‌ هنر ايران‌، پرويز ناتل‌ خانلري‌، تهران‌، 1338

    نگارش در تاريخ دو شنبه 2 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr
    رخشندهٔ اعتصامی مشهور به پروین اِعتِصامی (۱۲۸۵–۱۳۲۰) از زنان شاعر ایرانی است.

    زندگی

    پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام‌الملک) از سکنه شفت گیلان و اصالتاً آشتیانی بود و مادرش اختر فتوحی (درگذشتهٔ ۱۳۵۲) از اهالی آذربایجان بود. پروین تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.

    اعتصام‌الملک، پدر پروین از نویسندگان و مبارزان دوران مشروطه بود.[نیازمند منبع] او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده‌اش از رشت به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه آمریکایی‌ها فراگرفت.

    پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه‌ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه‌ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمی‌توانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت. با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد.

    پروین به تشویق ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را منتشر کرد، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیه‌ای که در سوگ پدر سروده‌است، به خوبی می‌توان احساس کرد:
    پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل         تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

    پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروف‌ترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است.

    آثار

    1. دیوان قصائد و مثنویات و تمیثلات و مقطعات

    دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده‌است.

    اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه‌است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.
    نگارش در تاريخ یک شنبه 1 / 10 / 1391برچسب:, توسط sepehr
    شماره ۲، تیر ۱۳۹۰

     
    تجربه: هوشنگ گلشيري چند سال قبل از مرگش گفت‌وگوي نسبتاً مفصلي با بخش تاريخ شفاهي سازمان اسناد و كتابخانه ملي كرد كه بخشي از آن را در اين شماره از مجله تجربه مي‌خوانيد. او در اين گفت‌وگو درباره دوره كودكي، نوجواني و سال‌هاي نويسندگي خود به شكلي تفصيلي صحبت كرده است. گلشيري با نگاهي تاريخي و خاطره‌گونه به شكل‌گيري محفل‌هاي ادبي در اصفهان و تهران و روابط بين روشنفكران و نويسندگان در سال‌هاي قبل و بعد از انقلاب اسلامي پرداخته است. اين گفت‌وگو را پيمانه صالحي انجام داده است. متن كامل آن را كه بيانگر بخش زيادي از دغدغه‌ها و مشكلات نويسندگان و روشنفكران ايراني در چند دهه اخير است مي‌توان در سازمان اسناد خواند.

    جناب آقاي گلشيري خيلي ممنون و متشكرم از اينكه اين اجازه را به ما داديد كه در خدمتتان باشيم. به‌عنوان اولين سوال لطف كنيد در مورد بيوگرافي خودتان يعني سال و محل تولد، خانواده و تحصيلاتتان براي ما بفرماييد؟

    من در سال 1316 در اصفهان متولد شدم. ماه و روز [آن] معلوم نيست و در ابر تاريخ گم شده. احتمالاً در چهار، پنج سالگي به آبادان رفتيم. پس در آبادان و در يك خانواده كارگري بزرگ شده‌ام. پدرم كارگر شركت نفت بود و به اصطلاح آباداني‌ها، بنج‌ها و لوله‌هاي عظيم شركت را مي‌ساخت. تا كلاس دهم در دبيرستان در آبادان بودم، [خلاصه] در محله‌هاي كارگري متفاوت مثل فرح‌آباد دو يا چهار يا دوازده (محله‌هاي كارگري مشهور در آبادان) بزرگ شديم.

    در سال 1334 پدرم اخراج شد، يعني بازنشسته شد. آن هم [بدنبال] آن اتفاقاتي كه بعد از سال 1332 افتاد يعني وقتي انگليسي‌ها برگشتند، شروع كردند به اخراج كردن كارگرها و تعداد را تقليل دادن (به‌دليل وحشتي كه از تظاهرات قبل داشتند.) دو سالي هم ما در دبيرستان ادب اصفهان ديپلم گرفتيم. يك سالي منتظر سربازي و... بودم كه قرعه‌كشي شد و به اصطلاح آن روز پوچ درآمد. مدتي در دفتر اسناد رسمي و مدتي هم در بازار در مغازه رنگرزي يا خرازي‌فروشي (از اين كارهاي خرده‌پا) يا در يك شيريني‌فروشي در تابستان‌هاي ايام تحصيل كار مي‌كردم. كلاس‌هايي را وزارت فرهنگ سابق گذاشته بود كه من قبول شده و معلم شدم. در آغاز به دهي در نزديكي‌هاي يزد به نام تودشك رفتم و شش ماه آنجا بودم.

    در اين مدت چون ديپلمم رياضي بود، ديپلم ادبي هم گرفتم و در دانشكده ادبيات اصفهان (شبانه) قبول شدم و ناچار ما را به نزديك‌تر منتقل كردند. شش فرسخي راه بود و با چرخ مي‌رفتيم و مي‌آمديم. روزها درس مي‌دادم و شب‌ها درس مي‌خواندم. بعد ليسانس ادبيات گرفتم. در دهات نزديك اصفهان مثل فلاورجان و... درس مي‌دادم با نزديك مباركه (كه آن را هم با چرخ بايد مي‌رفتيم و مي‌آمديم) بعد كم كم به اصفهان منتقل شدم و در دبيرستان نمونه درس مي‌دادم. تا سال 1341 كه اتهام سياسي كوچكي برايم پيدا شد و مدت زماني زندان بودم و وقتي برگشتم، توانستم سركار بروم. تا سال 1352 كه باز يك اتفاقي افتاد و كميته مشترك و دستگيري و... كه آن هم سبب شد كه محروم از حقوق اجتماعي بشوم و پنج سال معلق از تدريس. ناچار به تهران منتقل شدم و به‌صورت حق‌التدريسي در هنرهاي زيبا درس دادم.

    يك سال هم در ابتدايش در انتشاراتي كه به دانشگاه صنعتي شريف وابسته بود، كار كرده [كتابها] را اديت مي‌كردم. در سال 1359 به اصفهان برگشتم در آبان با فرزانه طاهری كه مترجم است، ازدواج كردم. بعد از پنج، شش ماه به اصفهان برگشتم و در دبيرستان‌ها تدريس مي‌كردم كه باز رسماً به تهران منتقل شدم. بعد در انقلاب فرهنگي عذر مرا خواستند. هيچ وقت هم دنبالش نرفتم چون فكر مي‌كردم كه زشت است براي يك نويسنده كه دنبال اين خرده كاري‌ها برود، علتش هم ساده بود چون رئيس دانشكده ما نامسلماني بود كه كتابي در مدح فرح نوشته بود و مي‌خواست نوعي انتقام‌كشي كند.

    دانشجويان محترم هم پشت اين قايم شده بودند به هر صورت بهترين اساتيدي كه در هنرهاي زيبا بودند، در آن زمان اخراج شدند مثل بيضايي، من، شميم بهار و ديگران. از سال 1360 هيچ جا كار نكردم و هر جا كه براي تدريس دعوتم كردند، از سر اعتراض نرفتم مگر يك ماهي كه براي نشر دانشگاهي رفتم. در اين مدت از طريق ويراستاري ترجمه‌هاي ديگران و... يا گاهي كه كتابكي درمي‌آيد، امرار معاش مي‌كنم. پنج، شش بار هم با دعوت به خارج سفر كردم. در سال 56، 57 به دعوت اينترنشنال رايتينگ پروگرام سه ماهي دعوت شديم كه آنجا شعرخواني، داستان‌خواني و... بود و ما هم با نويسندگاني از اروپاي شرقي و فرانسه، كره، ژاپن و... آشنا شديم.

    بعداً هم چندين دعوت بوده، از هلند گرفته تا خانه فرهنگ‌هاي جهان [مثل] آلمان يا سيرا در آمريكا [خلاصه] دور جهان به‌خصوص اروپا و آمريكا را خوب گشتم. آخرين بار هم امسال به بنياد هاينسبرگ دعوت داشتم كه به دليل مسائل و اختلافاتي كه بين ايران و آلمان هست، نمي‌خواستند كه بنده به بنياد هاينسبرگ بروم و مانع خروجم شدند. دو فرزند دارم كه چهارده و پانزده ساله هستند. پنج، شش سال است كه صاحب يك خانه‌اي شده‌ايم كه داريم قسطش را مي‌دهيم و اين بزرگترين اقبال بود وگرنه در خيابان بوديم. خانه‌اي را هم كه در آن نشسته‌ايم، براي محل كارم رهن كرده‌ام ديگر مربوط به كتاب‌هايم مي‌شود كه شما بايد بپرسيد تا اينكه يادم بيايد.

    استاد از حوادث سال 1332 بفرماييد كه چه تأثيري بر خانواده شما داشت؟

    من در كتاب «جن‌نامه» غيرمستقيم آن وضعيت را شرح دادم. ما در يك خانواده كارگري بوديم كه دو تا اتاق و گاهي اوقات سه اتاق داشت. از محلي به محل [ديگر] كه مي‌رفتيم، [تعداد اتاق‌ها فرق مي‌كرد]. در راه مدرسه كه مي‌آمديم، بيشتر پا برهنه بوديم يا كمي كه بزرگتر شده بوديم، كفش چوبي به اسم كركاپ مي‌پوشيديم. بيشتر محله‌هاي بازي اطراف خانه‌ها بود كه وقتي چهارده، پانزده ساله شده بوديم، سه ميدان فوتبال داشتيم. پس بيشتر وقت ما به بازي مي‌گذشت. ‌[ويژگي] خانه‌هاي كارگري اين بود كه همه هم شكل بوده و مثل هم ساخته شده بودند. تفاوت تنعم و فقري وجود نداشت. مادرم در خانه‌ نان مي‌پخت و مثلاً اگر بچه‌ها و هم بازي‌هاي جواني من (فرقي نمي‌كرد كه از خانه خودشان يا خانه ما باشند) هم مي‌آمدند.

    نان و شله قورباغه‌اي هم مي‌پخت كه جلويشان مي‌گذاشتيم. تفاوت لباسي نبود يا مثلاً اين ماشين داشته باشد و آن يكي نه و... نبود. ما اين دوره را در ناآگاهي كامل گذرانديم. با توجه به اينكه تردد به محل آبادان هم كمتر داشتيم شايد [مثل اينكه] با دوچرخه بلند شويم و به محله اعيان‌نشين آبادان برويم و باغ يا باغچه‌اي كه دور و بر خانه‌ها بود و يك زندگي انگليس‌واري كه كارمندهاي سطح بالاي شركت نفت داشتند را ببينيم، [نبوديم] اصلاً ما از آنجاها بي‌خبر بوديم. يك سينمايي نزديك ما بود و پنج ريال مي‌داديم و هفته‌اي يك بار يك فيلم مي‌ديديم. البته اگر [پدرم] پنج ريال را مي‌داد. اگر هم نمي‌داد، پشت ديوار سينما مي‌رفتيم، يكي پايين مي‌ايستاد و يكي هم روي دوشش سوار مي‌شد و فيلم را مي‌ديد و نصفش را او مي‌ديد و از بالا تعريف مي‌كرد و نصفش را [ديگري] مي‌ديد. تفريحات ما بيشتر فوتبال و... بود.

    احتمالاً در دبيرستان كتابك‌هايي هم بوده. مثلاً كتابخانه‌اي داشت ولي نمي‌دانم چه انگيزه‌اي برايم [ايجاد شد] كه از همسايه‌هايي كه امكان مجله خريدن داشتند، مادرم براي نان، تنور روشن مي‌كرد و ما اين مجلات را در شب به دليل نور خوبي كه داشت، مي‌خوانديم. زمان غريبي بود. مثلاً ما صبح دستمان را مي‌شستيم. حالا فهميدم كه اين [كيسه] پوسته دست را از بين مي‌برد. در نتيجه وقتي توي راه مي‌رفتيم و دستكش هم نداشتيم، دست ترك مي‌خورد. بعد به جرم كثيفي دست، كتك مي‌خورديم. در حالي كه صبح با وسواسي كه مادر داشت، تميز بوديم. به هر صورت يك فضاي بسته و انگار بهشت گمشده در ناآگاهي و ناداني بود.

    نمي‌دانستيم كي صبح مي‌شود و كي شب. متوجه تنوع غذايي نبوديم. يك جفت كفشي كه خريده مي‌شد، شاد بوديم. اگر قبل از سال پاره مي‌شد، ديگر راه‌حلي نبود و همان را بايد يك جوري مي‌كشيديم. بدبختي من هم اين بود كه برادر بزرگم بچه بسيار آرام، عاقل، مؤدب و منظمي بود كه كفش‌هايش تا سال بعد هم مي‌ماند ولي مال من اواسط سال پاره مي‌شد. اين بود كه هميشه اين در زندگي ما فاجعه‌اي بود. مثلاً شلوار من هم زودتر پاره مي‌شد ولي مال او همچنان نو مي‌ماند و هميشه توي سر ما مي‌زدند كه كفشت داغون شده و حق هم داشتند. اما مهم اين بود كه ما نمي‌دانستيم و در جهاني بوديم كه در آن تحقير ديگري نبود و افاده‌اي وجود نداشت و در هر خانه‌اي كه مي‌رفتي (هر چند ما خويشاوندي نداشتيم و مهماني نمي‌آمد و برود چون [اقوام] ما اصفهان بودند.)

    درشان به روي آدم باز بود و همه زن‌ها به نوعي مادر ما بودند.اين حالت غريبي است كه براي من دنياي كودكي بهشت گمشده است. انگار آن دنياي آرماني است كه آدم‌ها بر هم سلطه نداشته باشند و به هر صورت در حدي كه هست، بين همه تقسيم مي‌شود. شايد به همين دليل بعداً هم گرايش‌هاي سياسي قوي در من پيدا شد. از مسائل سياسي [آن موقع] به‌صورت مبهم مي‌دانستيم. در كودكي اولين بار اين [صحنه] يادم است كه در دبستان فرخي نشسته بوديم و يكي گفت كه مصدق به حكومت رسید من اصلاً [مصدق] را نمي‌شناختم ولي بعد به مصدق تعلق خاطر پيدا كردم و رفتيم به قهوه‌خانه همسايه و صداي لرزان اين پيرمرد را مي‌شنيديم. فضا بيشتر سلطه تفكر توده‌اي بود ولي من تعلق خاطري به مصدق داشتم. احتمالاً شاه را هم خيلي دوست داشتيم چون وقتي ما را به تظاهرات مي‌بردند، و بر مي‌گشتيم (مثلاً كسي كه مي‌آمد، جلويش پرچم تكان مي‌دادند مثل كاري كه تمام حكومت‌ها مي‌كنند و كار زشتي است و تحميل عقيده هست.) خانه، از بس عربده كشيده و زنده‌باد شاه گفته بودم، گلويم درد مي‌كرد.

    نمي‌دانستيم چطوري اين تناقض هم شاه هم مصدق را حل كنيم! بعداً وقتي كه اين درگيري‌ها پيدا شد، خوب به گوش ما هم خورده بود. با توجه به اينكه پدرم بي‌سواد بود ولي يك چيزهايي مي‌دانست و يك نفرتي از انگليسي‌ها و از رشوه‌خواري‌هاي سركارگرهايش داشت. پدرم اهل چانه و... نبود و منظره‌اي كه هميشه يادم است، اين است كه براي اينكه بگويد من چطوري كار مي‌كنم، يك روز از سر كار كه آمد، پيراهن با زير پيراهنش را كند و آن را عين لباس چلاند و چكه چكه مثل قطرات آبي كه از يك لباس بچكد، از پيراهنش [عرق] چكيد و گفت كه من اين‌طوري برايتان پول در مي‌آورم. به همين جهت اهل سخنوري، چانه زدن، رفتن، ساخت و پاخت كردن و اضافه كار گرفتن نبود. آدم لالي بود و وقتي بزرگ شدم، هميشه من به او مي‌گفتم كه بابا يك حرفي بزن.

    اين همه خاطره و حادثه! مي‌گفت: چي بگويم بابا؟ پس قبل از سال 1332 بود كه ما كم‌كم متوجه اين قضيه اختلاف شديم، شايد هم نشديم! اولين منظره‌اي كه هر كسي از نسل من يادش است، كاميون‌هايي بود كه داشتند مي‌رفتند و [تعدادي] بدکاره و لمپن در آن ريخته بودند و زنده‌باد شاه مي‌گفتند. با اينكه ما با بچه‌ها دور هم بازي مي‌كرديم، كه ارتشي‌ها از كاميون‌ها پايين آمدند تا ما را بگيرند، ما هم اصلاً نمي‌فهميديم جرم‌مان چي است و داشتيم در چمن كشتي مي‌گرفتيم و فرار مي‌كرديم. شايد صاحبخانه‌اي (بعضي از لاين‌ها كارمندنشين بود و اصلاً تفاوتي نداشت ولي مثلاً يكي جلوي خانه‌اش باغچه بود) اعتراض كرده بود! به هر صورت اين چيزهاي اوليه است و وقتي كه كودتا اتفاق افتاد، [در عالم كودكي] برايم [مساله] وحشتناكي بود.

    يادم است وقتي شنيدم كه فاطمي را دستگير كردند و بعد هم كشته شد، با دوستم (الان اسمش يادم نيست) قرار گذاشتيم كه خودكشي كنيم يعني چنين اندوهي براي ما بود. در تمام عمرم مسأله مصدق و جبهه ملي به معناي مصدقي آن نه به معناي بعدهاي آن برايم مطرح بود. يادم مي‌آيد اولين دزدي‌ای كه كردم، وقتي بود كه در دفتر اسناد رسمي كار مي‌كردم. مجله‌اي بود كه عكس مصدق رويش بود و مجله قديمي‌اي بود و عكس خيلي زيبايي داشت. من اين عكس را پاره كرده و به خانه آوردم و نگه داشتم و هنوز هم دارم. چندين بار كه ساواك به خانه ما ريخت و كندوكاو كرد (سال‌هاي 41، 50 يا وقت‌هايي كه من نبودم.) من اول سراغ اين عكس مي‌رفتم. [فكر مي‌كردم] به هر حال مي‌توانند به جرم اين دزدي دست ما را ببرند!

    پس شرايط خانوادگي براي پرورش ذوق ادبي شما مناسب نبوده؟

    نه، [اينطور نيست] و اتفاقاً من صحبت كردم كه مجلات آن خانمي كه روبه‌روي ما زندگي مي‌كرد و [مادرم براي من مي‌گرفت، بسيار مؤثر بود] چون مجلات خوب آن زمان را مي‌گرفت. مثلاً [مجله] فردوسي و... كه داستان‌هاي مسلسل داشت. در نتيجه من در كودكي داستان‌هاي آقاي مستعان و نوشته‌هاي مجله فردوسي را خواندم اما مساله براي من اين بود كه مادر هر هفته نمي‌رفت بگيرد و چند ماه به چند ماه مي‌گرفت. در نتيجه ما بعضي از شماره‌هاي وسط را از دست مي‌داديم. ما يك دانه كتاب هم در خانه نداشتيم. وقتي به اصفهان آمديم، يك حافظ داشتيم كه مال همسايه ما بود و مانده بود و من تا سال‌هاي سال اين حافظ را داشتم. وقتي به اصفهان آمديم، پدرم پولي به عنوان بازنشستگي گرفته بود كه خيلي كم بود چون پدرم مرتب كارش را ول مي‌كرد و مي‌رفت و [فقط] ده، پانزده سال سابقه كار مداوم داشت.

    وقتي كه در اصفهان بوديم، ناهار ظهر را مجبور بوديم در دبيرستان بخوريم و با پولي كه مادرم براي ناهار مي‌داد، من جزوه‌اي را كه آن وقت‌ها درمي‌آمد و مال بينوايان بود مي‌خريدم و به جاي ناهار ظهر آن را مي‌خواندم. اولين كتابي كه رسماً توي كتابخانه ما آمد، اين جزوه‌ها بود كه ما براي سازمان معرفت فرستاديم و به ما برگرداند. داداش كوچك من كه بخشي از كتابخانه‌ام را برداشته و بايد اين را داشته باشد، يعني من در دبستان يا دبيرستان به غير از كلاس‌هاي يازده، دوازده اصلاً معلمي را نمي‌ديدم كه مشوقم در ادبيات باشد. البته ما يك معلمي داشتيم كه [الان] جزء وكلاي آبادان است و ظاهراً اسمش را عوض كرده (در واقعه هفت تير مجروح شده بود) و اسم قديمي‌اش سيدعربي بود. جوان بود و كاكل كورنرواپلي داشت و ما جوان‌ها به او علاقه‌مند بوديم.

    مشوق ما به مسائل مذهبي به‌صورت مدرن بود نه آن‌گونه كه در جاهاي ديگر تشكيل مي‌شد و چون با ما هم‌نفس بود، [او را دوست داشتيم] ما بزرگ شده بوديم و ديگر نمي‌خواستيم موهايمان را از ته بزنيم ولي مجبورمان مي‌كردند بزنيم و (در دوره‌اي كه همه بچه‌ها سياسي بودند و يك سري به زندان رفته و از آنجا مي‌آمدند. حالا ما سياسي نبوديم ولي بچه‌هاي بزرگ‌تر به زندان رفته بودند و مدير مي‌خواست سر اينها را بزند.) سيدعربي همراه ما سرش را زد و عصرها مي‌ماند و بدون هيچ منتي به ما قرآن و تعليمات ديني درس مي‌داد. خيلي هم دلم مي‌خواست بروم و او را ببينم ولي اگر بداند كه ما شاگردش بوديم، نمي‌خواهد سر به تنمان باشد كه ناخلف درآمديم. [خلاصه] شايد مقدار زيادي از حرمت و علاقه عمیقي كه من به اين فرهنگ دارم، از اين فضاست وگرنه فضايي كه از صبح تا شب پابرهنه در كوچه‌هاي بدوي و توي خانه كتابي هم نباشد و احتمالاً مادري برود و مجله ديگري را بياورد، بعيد است كه از تويش فرهنگ به‌وجود بيايد.

     اما خب همين تكه‌پاره‌ها مثلاً يك تكه از يك فيلمي با متن دبيرستاني [سازنده بود] يادم مي‌آيد معلم انشاء گفته بود با اين پرت و پلاهايي كه نوشته‌ايد مي‌خواهيد چكاره شويد و من گفته بودم: سعدي! فكر كنم شعر گفته بودم كه فكر كرده بود دوست دارم سعدي بشوم. بعد كه به اصفهان آمديم. ناگهان ما از يك بي‌فرهنگي و فرهنگ بيابان آبادان [آن زمان] (كه آدم‌هاي مختلف كنار هم قرار مي‌گيرند و فرهنگي وجود ندارد و ملغمه عجيب و غريبي است و آن طرفش نخلستان، اين طرف فوتبال بازي مي‌كرديم، آن هم شركت نفت انگليس‌ها بود و صبح تا شب ما به خوردن، ديدن، بازي كردن و شنا [مي‌گذشت])، [بيرون آمديم]. البته خيلي خوب است و كودكي من از بازي، نخل بالا رفتن و... رنگين است. وقتي به اصفهان آمديم، اين فضا عوض شد.

    تفاوت فضاي عظيم اصفهان و خانواده سنتي در يك خانه‌اي كه هفت، هشت خانوار در آن زندگي مي‌كردند و خانه عظيمي بود كه هر تكه‌اش مال كسي بود و پدرم هم يك تكه از آن را داشت كه ما هم به آنجا برگشتيم. فكر مي‌كنم در آنجاست كه من به انجمن ادبي دبيرستان نرفتم و خوشم نيامد يا شايد خجالتي بودم. به كتابخانه شهرداري رفتم و فكر مي‌كنم از طريق اين كتاب و آن كتاب، آنچه داستان در اينجا بود، خواندم. فكر مي‌كنم يك يا دو تابستان و تعطيلات بعدش هر چه بود، خواندم. هنوز هم اين عادت را دارم، اگر صبح كه بلند مي‌شوم يك كتاب را دست مي‌گيرم، حدود ساعت 8 و 9 هي به خودم نزنم كه بنشين سر كارت، تا شب مي‌رود.

    خيلي دوست دارم كه از صبح تا شب و از شب تا صبح فقط بخوانم و يادداشت بردارم يعني مقصودم اين است كه اين شوق به خواندن و حرمت به كتاب و عزيز داشتن آن [را از كودكي داشتم]. علتش را گفتم كه اولين كتاب ما آن جوري به دست آمد و از حقوقي كه بايد مقداري‌اش را به مادر مي‌داد و مقداري براي خرج خانواده مادر بود كه دخترها را شوهر بدهد و چيزي كه مي‌ماند، كتاب مي‌شد و ولع كتاب. من دوستي دارم كه كتاب كه مي‌گيرد، بويش مي‌كند و دانه دانه ورق مي‌زند. ما يك چنين حرمتي براي كتاب قائل بوديم و برايمان عزيز بود. مثلاً اخيراً دختر و پسرم دارند كتاب‌هايم را مي‌خوانند ولي آن ولعي كه ما فكر مي‌كرديم ممكن است اينها پيدا كنند، پيدا نكردند.

    هست و بالاخره يك وقتي مي‌خوانند. اما يكبار من خانه دوستي رفتم و صد تا جزوه آتيلا درآمده بود و ما بيست، سي تايش را خوانده بوديم و بقيه‌اش را او گرفته بود. بعد گفتم كه مي‌خواهم اينها را بخوانم. بعد مرا توي اتاقش (اتاق كوچكي داشت) فرستاد و در را بست و رفت و من نشستم به جزوه خواندن عصر آمد در را باز كرد و گفت: خواندي؟ گفتم: آره. حالا نمي‌دانم به من آب داد يا دستشويي رفتم و... خلاصه جزوه‌ها را خواندم. يعني اين اشتياق عظيم براي مطالعه.

    آبادان به خصوص در محله كارگري كه بي‌ريشه است. يكي مال دزفول، يكي بوشهري، يكي مال اصفهان. ما با وجود اينكه از لحاظ زندگي با آنها تفاوتي نداشتيم ولي تميزتر بوديم اما مهم نبود. مهم اين بود كه چي شد كه من به كلام یعنی داستان نوشتن و شعر گفتن در اوايل علاقه پيدا كردم. خيلي برايم غريب است. يعني تا حدودي در كلاس يازدهم احتمالاً انشاءهاي پرت‌و‌پلايي مي‌نوشتم كه دبير برايش عجيب بود ولي در همان دبيرستاني كه من بودم، خب [آقاي] حقوقي يك سال بالاتر بود و بهرام صادقي چند سال قبل از آن و جزو داستان‌نويس‌هاي مطرح بود كه در همان سال‌ها در دبيرستان و اوايل دانشگاه داستان‌هايش را فرستاد. گويا بنده خيلي ديررس بودم. در اين سال‌هاي خواندن بي‌قاعده از اين كتاب به كتاب ديگر و... من فكر مي‌كنم كه تمام آثار هدايت را خواندم. احتمالاً روزي يكي يا دو تا كتاب مي‌خواندم. بعداً اتفاقي كه افتاد اين بود كه فوقش چند تا كتاب هم مي‌خريديم با توجه به اينكه ما يك اتاق و يك صندوق‌خانه داشتيم كه از ارث پدر مانده بود و پدرم بيكار بود. البته گاهي كاري مي‌كرد ولي ما بايد اين دو سال را با اندك پولي كه پدر داشت، يك جوري مي‌گذرانديم.

    نمي‌توانستيم ظهرها به خانه بياييم و پول اتوبوس و... [مايه] ضرر بود، نان و فاتقي را كه مادر مي‌داد در دبيرستان مي‌خورديم. زيباترين صحنه‌اي كه يادم است، وقتي بود كه يك كفش نو را (نمي‌دانم به چه دليلي) من و داداشم برديم به دبيرستان و پوشيديم. قبلش از كفش كهنه براي فوتبال استفاده مي‌كرديم بعد كه از آن خسته شديم، از مهتابي دبيرستان به پشت ميدان فوتبال انداختيم. بعد يك پسري كه داشت مي‌دويد و فوتبال بازي مي‌كرد، با شادي آمد اين كفش‌ها را پوشيد و رفت فوتبال بازي كرد. چقدر برايم جالب بود يعني چيزي كه از دستش خسته شده بوديم! اين شرح رسيدن به آگاهي بود. يادم است اين كفش دهنه باز كرده و من آن را بردم كه يك جوري دهنه اين كفش را تعمير كنم و قير بريزم كه اين شكاف پر شود ولي دهنه بيشتر باز شد (هنوز هم عيد نشده بود كه كفش تجديد شود.) من در كوه‌هاي پر از گل و شل اصفهان داشتم به طرف دبيرستان پياده مي‌رفتم، راه هم طولاني بود و فكر نمي‌كردم ولي تمام مغازه‌دارها نگاهم مي‌كردند.

     احتمالاً چند روز بعد كفش نو پوشيده و از آنجا مي‌رفتم و دقت كردم ديدم كه هيچ‌كس اصلاً نگاه نمي‌كند. به‌خصوص مسائل بعد به من نشان داد كه مردم ما فاقد حافظه تاريخي هستند و فراموش مي‌كنند كه تاريخي گذشته. حالا قصدم اين است كه بگويم چگونه شد؟ من خيلي در كتابخانه شهرداري كتاب خواندم. در يك مملكتي كه اين همه مردم فقير دارد و كتاب‌ها هم گران است و امكان دسترسي به آنها نيست، چه خوب است كه براي بچه‌هايي كه امكان خريد كتاب ندارند، كتابخانه عمومي درست شود. البته بچه‌هايي هستند كه فقط روزي پانصد يا هزار تومان شكلات مي‌خرند، [مشكلي ندارند] اگر يك بچه‌اي مي‌خواهد كتاب بخواند ولي امكانات نداشته باشد، كتابخانه بايد نزديك خانه‌اش باشد نه اينكه با تاكسي دويست تومان بدهد برود يا با اتوبوس چند ساعت وقتش تلف شود و... كتابخانه بايد در فاصله نيم ساعت راه يك جوان باشد. آن كتابخانه‌هاي كودكي كه در زمان شاه درست شد، يكي از دستاوردهاي درخشان بود.

    حالا هر كسي درست كرده، [مهم نيست] ولي كار خوبي بود و بسياري از [افراد] نسل بعد از ما از آن كتابخانه‌ها رشد كردند [مخصوصا] خانواده‌هاي فقير، من خودم سال‌هاي قبل از 57 مي‌رفتم و مي‌ديدم در اين كتابخانه‌ها چه شوري هست و بچه‌ها چقدر سرزنده‌اند و چقدر مي‌خوانند و چقدر معلم‌هاي علاقه‌مند در آنجا هست. به هر صورت آنها چيزي درست كردند در خدمت كار خودشان ولي عليه آنها تجهيز شد. شايد هم هر حكومتي مي‌ترسد و اصولاً آگاهي، دشمن نوع حكومت‌هايي است كه مي‌خواهند ناداني حاكم باشد و آدم‌ها ندانند. به هر صورت من معلم شده و به دهي رفتم و با خودم آن حافظ مشهور را بردم و چند تا كتاب ديگر هم داشتم. توي ده تنها زندگي كرده و مطالعه‌اي هم مي‌كردم.

    از غروب هم بيكار بودم و جايي هم نمي‌رفتم و از مجالس قماري كه معمولاً در دهات هست، خوشم نمي‌آمد. يك بار مرا به زور بردند و همه پول‌هايشان را بردم ولي براي اينكه دست از سرم بردارند، پول‌هايشان را برگرداندم و گفتم كه من خرشانس هستم و شما را بيچاره مي‌كنم. نه اينكه بگويم آدم خيلي پاكي بودم بلكه مساله‌ام چيز ديگري بود و ولع خواندن و نوشتن داشتم و گاهي وقت‌ها احتمالاً شعر هم مي‌گفتم. داستانكي هم مي‌نوشتم ولي هيچ‌كسي كه به او نشان بدهم، نبود. به اين جهت در اين سال‌ها دو، سه نسل داستان‌نويس كه من كمكشان كردم، جبران آن بلايي بود كه سر خودم آمد. احتمالاً يك دبيري در دبيرستان داشتيم كه شعر «پريا» را سر كلاس خواند و وقتي ما ذوق‌زده شديم كه اين مالي كي است، گفت بعضي وقت‌ها كه آدم بيكار مي‌شود، از اين چيزها مي‌گويد. يك جوري قيافه گرفت كه انگار شعر مال خودش است. ما چون آن آدم مزخرف را مي‌شناختيم، اصلاً از آن شعر هم بدمان آمد. البته دبير تاريخي [بنام] هورفر داشتيم كه در نگاه ما به تاريخ در دبيرستان درخشان بود يا دبيري بود كه ما را مجبور كرد كه تمام لغات كليله و دمنه را حفظ كنيم و... خوب اينها واقعاً خدابيامرزي دارند اما كسي ما را با فرهنگ جديد آشنا نكرد.

    از همان دبيرستان، هم حقوقي هم بهرام صادقي بيرون آمدند و در اين دوره تاريخ ادبيات اصفهان خيلي مهم است كه بعداً مي‌گويم كه چه شد كه ما يكي از مراكز مهم ادبيات را در دهه چهل در اصفهان به‌وجود آورديم. بعد از شش ماه به ده ديگري رفتم. آن ده كمي بزرگتر و مركز ناحيه بود و معلم‌ها واليبال‌بازي مي‌كردند و... در ده من با آدمي آشنا شدم كه سه روز مي‌آمد آنجا مي‌ماند، بعد به اصفهان مي‌رفت و كتابي هم دستش بود و مي‌خواند. به او گفتم تو كه اين را تمام نمي‌كني و مي‌گذاري باشد، پس بده من بخوانم. گفت: باشد و داد. اينها درخشان‌ترين كتاب‌هايي بود كه آن سال‌ها درآمدند. يعني ده رمان از ده نويسنده بزرگ دنيا. مقصودم دن كيشوت، اسئاندال، بالزاك و... است كه از بهترين ترجمه‌ها بودند يعني در آن سال‌ها (بعداً من متوجه شدم) انتشاراتي نیل بعد از سال 1332 در تهران درست مي‌شود كه بيشترين نقش را در آن، استاد بنده ابوالحسن نجفي داشته و اين كتاب‌ها را به مترجمان حسابي مي‌داد.

    احتمالاً كتاب را نگاه كرده و انتخاب مي‌كرده (شايد اديت هم مي‌كرده.) [خلاصه] درخشان‌ترين كتاب‌هاي رمان در آن سال‌ها درآمد. پس ما با اين آدم آشنا شديم. من به خانه او مي‌رفتم، او معلم ورزش بود كه يك چيزهايي هم مي‌نوشت و آنها را براي من هم مي‌خواند. من هم كه قبلاً براي كسي در ده قبلي شعر خوانده بودم، يك چيزهايي برايش مي‌خواندم. ما از طريق او آشنا شديم و من بعداً فهميدم كه اين دوست بهرام صادقي بود. صادقي هم با ابوالحسن نجفي ارتباط داشته يعني از طريق او با متن اصلي ادبيات معاصر آشنا شديم و اما آغاز اينكه نوشته‌هاي درست را بخوانيم، (چراكه من در دوره جواني وقت عظيمي را با خواندن جزوه‌هاي پنج ريالي تلف كرده بودم. البته، مقصودم بينوايان نيست بلكه هر هفته صد و پنجاه جزوه در مي‌آمد مثلاً آتيلا و... و از اين چيزهاي مسلسل پرت مي‌خواندم.) من آنجا با ادبيات جدي آشنا شدم در نتيجه رفتم دنبالش كه اينها را بگيرم و خريدم و... من شش ماه در آن ده دورافتاده از مركز معلم بودم.

    بعد ديپلم ادبي گرفتم كه بتوانم در دانشكده ادبيات قبول بشوم. در دانشكده ادبيات تحولي [در من] پيدا شد، در آنجا با ادب كهن آشنا شدم هرچند كه استادهاي ما از ما بيشتر نمي‌دانستند اما فوت و فن مي‌دانستند و [به همين دليل] مديون [آنها] هستم. يكي از آنها دكتر فرزام بود كه الان در فرهنگستان است و من خيلي دوستش دارم. دانش آنها به اندازه ماها بود يعني استادي كه مي‌آمد به ما وزن درس مي‌داد، من بهتر از او وزن مي‌دانستم و خوانده بودم يا مثلاً يكي كه مي‌خواست شاهنامه درس بدهد، وقتي پنج صفحه از آن را درس مي‌داد، من همه شاهنامه را مي‌خواندم. اين تعريف از خود نيست بلكه اشتياق عظيم هست. قرار گذاشته بودم اگر مرزبان‌نامه را مي‌خواستيم بخوانيم، من در عرض يكي، دو ماه همه آن را تمام مي‌كردم.

     در حالي كه وقتي خودم درس مي‌دادم، به شاگرد مي‌گفتم كه پنج صفحه بخواند، او چانه مي‌زد كه [زياد است] من معلمي مي‌كردم و چند سال هم با چرخ راهم را مي‌پيمودم پس چند ساعت [طول مي‌كشيد] تا بروم و برگردم. در كلاس دانشكده بعضي وقت‌ها خوابم مي‌برد و كار سياسي هم مي‌كرديم (كه گفتم به دستگيري ما منجر شد.) دانشكده ادبيات مرا با جريان اصلي ادبيات آشنا كرد. تا كسي با بدنه اصلي ادبيات معاصر ايران از راه اساتيد كهن و جدي دانشگاهي آشنا نشود، پي به ادبيات معاصر نمي‌برد. مثلاً ما در دانشكده ادبيات اصفهان يكي، دو استاد جدي بيشتر نداشتيم كه من مديون آنها هستم. مثلاً مرحوم خراساني خدابيامرز كه انسان بسيار تيزذهني بود. او در درس فلسفه مسلط بود ولي مجبورش كرده بودند كه به ما معاني و بيان درس بدهد كه شب مي‌خواند و فردا شب به ما درس مي‌داد. اما انسان تيز بسيار بي‌نظيري بود. در آنجا با ادبيات كهن آشنا شديم.

     بعد من به يك انجمن ادبي رفتم كه [داستانش] مفصل است. قصدم اين است كه آن نيرو و چيزي كه در آدم به وديعه گذاشته شده، بايد يك جايي وصل شده و تربيت شود. بايد كسي به آدم بگويد كه اين كتاب را نخوان و وقت تلف نكن و اين يكي را بخوان و حالا بهتر است اين را بخواني براي اينكه ميلياردها كتاب و مطلب در دنيا وجود دارد. كساني بايد باشند، معلمي در دبيرستان با استادي در دانشگاه بايد راجع به آدمي كه استعداد كمي دارد، دلسوزي بكند. يك نويسنده بايد دقت كند و بداند كه مثلاً داستان‌نويسي كه كار خوبي را در مجله‌اي منتشر كرد، به‌جاي اينكه او را نوكر و مريد خود بكند، بايد به او ياد بدهد كه چكار بكند. من جسته گريخته و بسيار پريشان (همان جور كه پريشان هم حرف زدم) با بدنه اصلي ادبيات آشنا شدم به گونه‌اي كه وقتي استادم سوال درسي از من مي‌كرد مثلاً در مورد ناصر خسرو، من در جواب هم از كتاب تاريخ ادبيات حفظ جواب مي‌دادم و هم از فلان شماره مجله سخن. يعني آخرين اطلاعات راجع به ناصر خسرو را كه در مطبوعات سنگين هم درآمده بود، مي‌خواندم و به عنوان جواب سوال تاريخ ادبياتي به كار مي‌بردم. بعد هم ماجراي مفصل مربوط به انجمن‌هاي ادبي است.

     ما در دانشكده با ادب كهن سروكار داشتيم. استادهاي ما هم اساتيدي در حد و اندازه مرحوم فروزانفر و... كه نبودند، هرچند كه ما با آنها هم عصر بوديم ولي در دانشكده ادبيات اصفهان بوديم كه دوره شبانه‌اش را هم تازه درست كرده بودند. خب، يكي، دو استاد از تهران فرستاده بودند كه اينها هم سنت را مي‌دانستند. مهم نيست كه استاد كي باشد. مهم اين است كه سنت را ياد بدهد يعني من كه مي‌خواهم راجع به رودكي تحقيق كنم، بايد چكار كنم؟ چطوري بنويسم؟ جمله را كجا باز كنم؟ اينها را بايد ياد بدهند. ممكن است اينها را در دبيرستان هم ياد بدهند. سراغ يك كسي كه مي‌خواهي بروي تحقيق كني، بايد چطوري كتاب پيدا كني؟ بايد روش‌ها را به آدم ياد بدهند و ضمناًٌ خلاصه‌اي از فرهنگ گذشته را [بگويند] كه به گوشت بخورد كه مثلاً بداني كجا سراغ ابوحيان توحيدي بروي. خوشبختانه هرچند اينها (جز يكي، دو تا) استادهاي خيلي مبرزي نبودند ولي به ما ياد دادند. مثلاً يادم است و خيلي هم برايم جالب است كه استادي داشتيم كه به ما شاهنامه درس مي‌داد و سرش را مي‌انداخت زير و از روي كتابش مي‌خواند و معني مي‌كرد.

     يك بار من متوجه شدم كه وقتي از او بيتي را مي‌پرسي، نمي‌فهمد ولي از روي كتاب نگاه مي‌كند، مي‌فهمد. (من خيلي فضول و لوس و جوان‌ترين فرد كلاس بودم و بقيه كلاس هم معلم و دبير بودند.) من به دانشم متكي بوده و آدم تيز و باهوشي بودم. به كتاب [استاد] كه نگاه كردم و ديدم حاشيه‌نويسي كرده، كلاسش هم ناآرام بود و در حاشيه [ادبيات] با دقت معني كرده بود. بعد كم كم همه فهميدند كه طرف بي‌سواد است. من از او پرسيدم كه اين حاشيه را از كجا [آورده و نوشته‌اي]؟ (او رئيس كل اوقاف هم بود) گفت كه من شاگرد استاد بهار بودم و اين حاشيه‌ها مال اوست يعني وقتي درس مي‌داد، نوشتم. من در كلاس به بچه‌ها گفتم كه در اصفهان كسي را نداريم كه به ما شاهنامه درس بدهد و اين آدم هم كه پهلوي بهار درس خوانده. هر چه هم خوانده، كنار كتابش هست.

     پس بهتر است خفه شويم و آنچه كه بهار گفته از او بشنويم! باز اينجا ما دست دوم با فرهنگ گذشته آشنا شديم اما با علاقه‌اي كه خودم داشتم، دنبالش رفتم. در اصفهان در اين زمان طبق سنت صفويه انجمن‌هاي ادبي تشكيل مي‌شد كه يكي [از آنها] در كتابخانه فرهنگ اصفهان بود و شعراي كهن مي‌آمدند گردتاگرد مي‌نشستند و هر كس شروع مي‌كرد غزلش را مي‌خواند. گاهي هم پيري كه آنجا بود و دانشي است، يك كلمه را صحيح كرده يا قافيه را درست مي‌كرد. نمي‌دانم به چه انگيزه‌اي و چطور شد كه من سري به آنجاها زدم يا بهتر بگويم كه يك دوستي داشتم كه همكلاسي و بزرگتر از من بود. يك بار به او گفتم كه در اصفهان خبري نيست؟ گفت كه نمي‌شود خبري نباشد. [البته] مقصودم جريانات مخفي سياسي بود.

     او هم به اين معني گرفت اما مرا به يك انجمن ادبي ديگري معرفي كرد كه در يك مدرسه‌اي تشكيل مي‌شد، هفته به هفته مي‌رفتند در يك كلاس مي‌نشستند و صندلي‌ها را عقب و جلو مي‌زدند و اديان كهن مي‌آمدند اشعارشان را مي‌خواندند. ادياي نيمچه مدرن و جديد هم مي‌آمدند يعني كساني كه مثلاً الان در [مجله] گل آقا شعر مي‌گويند يعني شاعران اجتماعي كه شعرهاي اجتماعي به سبك و قالب غزل، قصيده و... مي‌گفتند. چهار، پنج تا جوان مثل ماها هم بودند كه كم‌كم در اثر مطالعه مجلات به ادب معاصر تعلق خاطر پيدا كرده و هدايت، شاملو و نيما برايشان مطرح بودند. خب ما توي آن انجمن ادبي رفتيم.

     كم‌كم ما جوان‌ها با يكديگر آشنا شديم و درگيري‌هايي با پيرمردها پيدا كرديم، چون [شعر نو] را قبول نداشتند و اشعار بلند و كوتاه و... را مسخره مي‌كردند... در نتيجه ما ناچار شديم دانشي را كه آنها دارند هم ياد بگيريم. مثلاً وزن ياد بگيريم و... يادم است كه يك روزي دعوا طولاني شد و به ماها توهين كردند و اغلب هم حق داشتند. من يك جلسه‌اي به‌آنجا رفتم و كتاب «معائير اشعارالعجم» شمس قيس رازي را گذاشتم و گفتم كه هر كس كه يك صفحه از اين را از رويش بخواند، من قبول دارم. پيرمردها لو رفتند و الان كه [فكر مي‌كنم]، خيلي دلم برايشان مي‌سوزد.